456: امام عليه السلام (درباره از بين رفتن دولت بنى اميه) فرموده است:
(1) بنى اميه را زمان مهلت و ميدان فرصتى است كه (اسب سلطنت و پادشاهى را) در آن مى رانند، و چون در خلافت و سلطنت بينشان اختلاف و زد و خورد افتد پس گفتارها (فرومايگان) آنها را فريب داده بر آنها تسلط يابند (ابن ابى الحديد در اينجا مى نويسد: اين فرمايش خبر صريحى است از غيب داده و انقراض سلطنت بنى اميه به دست ابومسلم بود و او در اول كار خود ناتوان ترين و بى چيزترين مردم بود. سيد رضى «رحمه الله» فرمايد:) مرود در اينجا (اسم مفعول) از إرواد و آن مهلت و فرصت دادن و بر وزن مفعل است، و اين از رساترين و شگفت ترين سخنان مى باشد، گويا آن حضرت عليه السلام زمان مهلتى را كه ايشان در آنند تشبيه كرده به ميدانى كه تا پايان آن مى تازند و چون به پايان آن برسند رشته نظام و آراستگى كار ايشان بعد از آن گسيخته می شود.
457: امام عليه السلام در ستايش انصار فرموده است:
(1) سوگند به خدا ايشان با توانگريشان اسلام را تربيت و پرورش نمودند چنان كه كره اسب از شير گرفته شده (يا يك ساله) تربيت می شود (آنچه لازم بود درباره اسلام بجا آوردند) به دست هاى باسخاوت و بخشنده و زبان هاى تيزشان (در فداكارى براى اسلام از هيچ چيز خوددارى نكردند، و شك نيست كه خدا دين اسلام را كه در نهان بود به وسيله ايشان آشكار ساخت و اگر آنها نبودند مهاجرين از جنگ با قريش و حمايت و نگاهدارى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ناتوان بودند).
458: امام عليه السلام (درباره باز بودن چشم) فرموده است:
(1) چشم، بند نشستنگاه است (مادامى كه چشم باز و شخص بيدار باشد از رها كردن باد خوددارى مى نمايد چنانكه مادامى كه بند مشك بسته باشد آب از آن بيرون نريزد، ولى چون چشم به خواب رود مظنه بيرون آمدن باد رود، و شايد از اين رو فرموده اند: خواب موجب نقض و شكستن وضوء مى باشد، و ممكن است مراد اين باشد كه اگر شخص چشم از خوردنی ها نپوشد ميل پيدا می كند به خوردن هر چه مى بيند و در خوردن افراط مى نمايد و در نتيجه به نفخ و اسهال گرفتار می شود، و شايد مراد اين باشد كه اگر شخص در پس و آينده خود بنگرد از گرفتاری ها و پيشامدهاى بد رهایى يابد، پس چشم، بند مؤخر انسان است و هرگاه آن را بسته مؤخر و آينده خود را ننگرد ممكن است به فتنه و بلا گرفتار شود. سيد رضى «رحمه الله» فرمايد:) اين فرمايش از كنايات شگفت آور است گويا حضرت نشستنگاه را به ظرف و چشم را به بند تشبيه فرموده و چون بند باز شود ظرف به حال خود نمى ماند (آنچه در آنست بيرون مى آيد) و مشهورتر و آشكارتر آنست كه اين گفتار از فرمايش پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مى باشد، و گروهى آن را از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت كرده اند، و اين مطلب را مبرد در كتاب المقتضب در باب اللفظ بالحروف بيان كرده است، و ما درباره اين كنايه در كتاب خود كه مجازات الاثار النبوية ناميده شده است گفتگو نموده ايم.
459: امام عليه السلام در سخنى (درباره عمر ابن خطاب) فرموده است:
(1) و (بعد از ابوبكر) فرمانروا شد بر مردم فرماندهى (عمر به مقام خلافت نشست) پس (امر خلافت را) بر پا داشت و ايستادگى نمود (بر همه تسلط يافت) تا آنكه دين قرار گرفت (همچنان كه شتر هنگام استراحت پيش گردن خود را بر زمين نهد، اشاره به اينكه اسلام پس از فتنه و هياهوى بسيار از او تمكين نموده زير بارش رفتند).
460: امام عليه السلام (در پيشامدهاى ناروا) فرموده است:
(1) مى آيد بر مردم روزگار بسيار گزنده (دشوار) كه در آن توانگر بر آنچه در دو دست او است مى گزد (به مال و دارایى بخل ورزيده آن را در راه خدا نمى دهد) و به اين كار امر كرده نشده است، خداوند سبحان (در قرآن كريم س 2 ى 237) فرموده: و لا تنسوا الفضل بينكم؛ يعنى فضل و احسان خدا را بين خود فراموش ننمایيد (به يكديگر كمك كنيد)
(2) در آن روزگار بدكاران برخاسته گردن مى كشند، و نيكوكاران بيچاره و خوار شوند، و با درماندگان خريد و فروش كنند (به آنها گران فروخته و از آنان ارزان خرند)
(3) و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از فروختن (طعام) به درماندگان (يا داد و ستد با آنها) منع نموده است (چون بايد به آنان كمك كرد، يا با آنها چنان معامله و خريد و فروش نمود كه با آنكه درمانده و بيچاره نيست معامله مى نمايند)
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)