431: امام عليه السلام (درباره پارسایى) فرموده است:
(1) تمام زهد و پارسایى بين دو كلمه از قرآن است: خداوند سبحان (س 57 ى 23) فرموده: لكيلا تأسوا على ما فاتكم، و لا تفرحوا بما آتاكم؛ يعنى تا هرگز بر آنچه از دستتان رفته اندوه مخوريد، و بر آنچه به شما داد شادى نكنيد،
(2) و کسی که بر گذشته افسوس نخورد و به آينده شاد نگشت پس زهد را از دو سمت آن (بى اعتنایى به گذشته و آينده) دريافته است.
432: امام عليه السلام (درباره حكمرانان) فرموده است:
(1) حكومت ها ميدان هاى (آزمايش) مردان است (چنان كه در اصطبل ها اسب هاى مسابقه در دواندن شناخته می شوند هنگامی كه كسى به حكومت رسيد نيكى و بدی اش آشكار مى گردد).
433: امام عليه السلام (درباره سستى در كار) فرموده است:
(1) چه بسيار مى شكند و تباه مى سازد خواب تصميم هاى روز را (شرح اين فرمايش در شرح سخن دويست و يازدهم در باب خطبه ها گذشت).
434: امام عليه السلام (درباره جاى زندگى) فرموده است:
(1) شهرى از شهر ديگر به تو سزاوارتر و شايسته تر نيست، بهترين شهرها شهرى است كه تو را به دوش گيرد (اهل آن تو را بخواهند و در زندگى در رفاه و آسايش باشى).
435: هنگامی كه خبر مرگ اشتر -خدايش بيامرزد- به امام عليه السلام رسيد (در بزرگوارى و دلاورى او) فرمود:
(1) مالك رفت اما چه بود مالك، سوگند به خدا اگر كوه بود كوهى جدا مانده و بزرگ بود، و اگر سنگ بود سنگى سخت بود كه (از بزرگى و سختى) هيچ حيوان سم دار رهنورد به آن بالا نمى رود، و هيچ پرنده اى بر آن نمى پرد (او يكتا و يگانه بود و هيچ كس بر او پيروزى نمى يافت. سيد رضى، «عليه الرحمة» فرمايد:) فند به معنى كوهى است كه از كوه ها جدا است.
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)