216: امام عليه السلام (در اهميت تندرستى) فرموده است:
(1) شگفتا از غافل ماندن رشكبران از تندرستى بدن ها (ى مردم يعنى عجب است كه رشكبران به مال و جاه ديگران رشك مى برند و به سلامتى و تندرستى آنها كه بزرگترين نعمت ها است رشك نمى برند).
217: امام عليه السلام (در زيان آز) فرموده است:
(1) آزمند (مانند اسير و گرفتار) در بند ذلت و خوارى است (چون همه او را كوچك و خوار شمرده به او اهميت نمى دهند).
218: از امام عليه السلام معنى ايمان را پرسيدند آن حضرت (در معنى حقيقى آن) فرمود:
(1) ايمان (گرويدن) معرفت و شناختن به دل (اعتقاد و باور نمودن) و اعتراف به زبان و انجام دادن با اعضاء (دست و پا و چشم و گوش و زبان و مانند آنها) است.
219: امام عليه السلام (در زيان برخى از صفات ناشايسته) فرموده است:
(1) كسی كه براى (به دست نياوردن كالاى) دنيا اندوهگين شود به قضاء و قدر خدا خشمگين گشته است (زيرا راضى نبودن شخص به نصيب و بهره دنيا در حكم راضى نبودن او است به آنچه براى او مقدر شده است)
(2) و كسى كه از اندوهى كه به او رو آورده (نزد ديگرى) گله نمايد از پروردگارش شكايت كرده (و اين نشانه ضعف و سستى ايمان است، زيرا صبر و شكيبایى را از دست داده)
(3) و کسی که نزد توانگرى رفته براى توانگری اش به او فروتنى كند دو سوم دينش از دست رفته (زيرا اهميت دادن به مال و دارایى ضعف و سستى است در يقين و باور به خدا و فروتنى عملى است براى غير خدا پس باقى نمانده مگر اعتراف به زبان)
(4) و کسی که قرآن بخواند و پس از مرگ به آتش برود از كسانى است كه آيات خدا را استهزاء می كنند (زيرا اگر قرآن را با اعتقاد و باور بخواند بايد به مضمون آن عمل كند و عمل به قرآن مستلزم بهشت رفتن است پس خواننده قرآن اگر به دوزخ برود دليل بر آنست كه به مضمون آن اعتقاد نداشته است)
(5) و کسی که دلش به دوستى دنيا شيفته گردد دلبسته شود از دنيا به سه چيز: اندوهى كه از او جدا نگردد (زيرا اگر نيابد اندوهگين باشد و اگر يافت براى افزونى و نگهدارى اندوه خورد) و حرصى كه دست از او بر ندارد (و پيوسته دلش را در كشاكش بيم و اميد دارد) و اميد و آرزويى كه به آن نرسد.
220: امام عليه السلام (در ترغيب به قناعت و خوى نيكو) فرموده است:
(1) با قناعت مى توان پادشاهى نمود، و با نيكخویى به نعمت و ناز به سر برد.
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)