عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
181: امام عليه السلام (در شكايت از خلفاء) فرموده است‏:
 
(1) اى شگفتا آيا خلافت با مصاحبت و همراه بودن (با پيغمبر اكرم) مى ‏رسد (كه عمر با ابوبكر گفت: تو در سختى و آسايش مصاحب و همراه رسول خدا بودى دستت را بده تا با تو بيعت كنم، هنگامی كه ابوبكر به او مى ‏گفت: دستت را بده تا به تو بيعت نمايم) و به سبب مصاحبت و خويشاوندى (با آن بزرگوار) نمى ‏رسد؟! (سيد رضى «عليه الرحمة» فرمايد:) و روايت شده كه آن حضرت در اين باره سروده:
 
فإن كنت بالشورى ملكت أمورهم          ‏ *** فكيف بهذا و المشيرون غيب‏
و إن كنت بالقربى حججت خصيمهم‏ *** فغيرك أولى بالنبى و أقرب‏
 
يعنى اگر تو (ابوبكر) به سبب شورى و اجماع امت زمام كارهاى مردم را به دست گرفتى پس چگونه به اين رسيدى كه اصحاب رأى و انديشه (بنى هاشم و مخصوصا امام عليه السلام در آن شورى و اجماع) حاضر نبودند، و اگر به خويشاوندى (با رسول اكرم) بر زد و خورد كننده آنان (درباره خلافت) غلبه و برترى يافتى (ابوبكر در سقيفه با انصار احتجاج نموده دليل آورد كه ما عترت و خويش رسول خدا هستيم) پس ديگرى (امام عليه السلام) به پيغمبر نزديكتر و سزاوارتر است (زيرا اگر پيغمبر دختر تو را گرفته امام عليه السلام داماد و پسر عم او است).
 
 
182: امام عليه السلام (در پند و اندرز) فرموده است‏:
 
(1) مرد (آدمى) در دنيا نشانه‏ اى است كه مرگ ها (سبب هاى مرگ) در آن تير مى ‏اندازند، و چپاول شده ‏اى است كه بلاها و دردها به آن مى‏ شتابند، و با هر آشاميدنش گلو گرفتنى و در هر لقمه ‏اش اندوه ها است (هر لذت و خوشى با اندوهى است)
 
(2) و بنده به نعمتى نمى ‏رسد مگر به جدایى از نعمت ديگرى، و رو نمى ‏آورد به روزى از زندگی اش مگر به جدایى روز ديگر از مدت (زندگانى) خود (كه برايش مقدر گشته)
 
(3) پس ما ياوران مرگيم (كه هر روزى به آن نزديك مى‏ شويم و به هر نفس گامى به سويش پيش مى ‏نهيم) و جان هاى ما نشانه تباهى ‏ها است، پس از كجا به بقاء و هستى اميدوار باشيم در حالی كه اين شب و روز به چيزى شرافت و بزرگى ندادند مگر آنكه به شتاب بازگشتند در ويرانى آنچه ساخته و پراكندگى آنچه گرد آورده بودند؟! (آرى دلبستگى به اين زندگانى شايسته نيست چون هر شب و روزى مى‏ بينيم جمعى مرده مقام و بزرگواری شان از بين رفته ثروت و دارایی شان پراكنده مى ‏گردد).
 
 
183: امام عليه السلام (در تلاش مال) فرموده است‏:
 
(1) اى پسر آدم آنچه زياده از قوت و روزى خويش (دارایى) به دست آوردى تو در آن براى ديگرى (وارث يا غير او) خزينه دار هستى (كه به او واگذار نمایى و سودى براى تو نخواهد داشت).
 
 
184: امام عليه السلام (در زيان مجبور نمودن به كار) فرموده است‏:
 
(1) محققا دل ها را خواهش و رو آوردن و رو گردانيدنى است پس به سوى آنها بياييد (آنها را وادار نمایيد) از راه خواهش و رو آوردن آنها (نه از راه بى ‏ميلى و نخواستن آنها) زيرا هرگاه دل (به انجام كارى) مجبور شود كور گردد (خسته و مانده شده آن را درست انجام ندهد).
 
 
185: امام عليه السلام (در ترغيب به فرو بردن خشم) مى‏ فرمود:
 
(1) كى خشم خود را بهبودى دهم (فرونشانم) هرگاه غضب كرده ترشرو شدم؟ آيا هنگامی كه از انتقام و كيفر نمودن ناتوان باشم و به من بگويند اگر شكيبایى مى‏ نمودى (تا توانا مى ‏شدى سزاوار بود)؟ يا هنگامی كه بر انتقام توانا باشم و به من بگويند اگر مى ‏بخشيدى (شايسته بود، به هر حال فرو نشاندن خشم ستوده است چه شخص توانا باشد و چه ناتوان).
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط حکمت ها: 466 تا 472 حکمت ها: 461 تا 465 حکمت ها: 456 تا 460 حکمت ها: 451 تا 455 حکمت ها: 446 تا 450 حکمت ها: 441 تا 445 حکمت ها: 436 تا 440 حکمت ها: 431 تا 435 حکمت ها: 426 تا 430 حکمت ها: 421 تا 425