151: امام عليه السلام (در پرهيز از جاهاى تهمت) فرموده است:
(1) هر كه خود را در مواضع تهمت و بدگمانى قرار دهد، بدگمان به خود را نبايد سرزنش نمايد (زيرا خود سبب شده كه به او گمان بد برند).
152: امام عليه السلام (درباره مشورت) فرموده است:
(1) هر كه (بر چيزى) دست يافت خودرأى می شود (به رأى و انديشه ديگران بى اعتنا گردد)
(2) و هر كه خودرأيى نمود (در كار مشورت نكرد) تباه گشت،
(3) و هر كه با مردان (باتجربه) شور نمايد با خردهاشان شركت می كند (و هويدا است كه حكم چند عقل در هر كار از حكم يك عقل سودمند و شايسته تر است).
153: امام عليه السلام (در آشكار نكردن راز) فرموده است:
(1) هر كه راز خود را پنهان نمود خير و نيكویى به دست او است (بر خير و صلاح خويش دست دارد برخلاف آنكه رازش را فاش نمايد).
154: امام عليه السلام (در نكوهش تنگدستى) فرموده است:
(1) فقر و تنگدستى مرگ بسيار بزرگست (زيرا سختى مرگ يك بار است و سختى بى چيزى هر آن مشاهده می شود).
155: امام عليه السلام (در نيكى به آن كه شايسته نيست) فرموده است:
(1) هر كه بجا آورد حق كسی را كه او حقش را بجا نمى آورد (احترام كند كسی را كه او درباره اش احترام نمى نمايد) او را بندگى نموده است (زيرا بندگى فروتنى است درباره کسی که بدون خواستن پاداش اعتراف به عظمت و بزرگى او شود پس احترام به کسی که سود و زيانى ندارد مانند عبادت و بندگى او است، و چون در بعضى از جاها احترام كردن ستوده شده پس منظور امام عليه السلام از اين فرمايش اينست كه شخص در احترام از حد تجاوز نكند يا كسی را كه شايسته نيست بزرگ نداند چنان كه در وصيت خود به امام حسن عليه السلام فرمود: احمل نفسك من أخيك عند صرمه على الصلة تا آنجا كه فرمود: و إياك أن تضع ذلك فى غير موضعه أو أن تفعله بغير أهله، براى ترجمه و شرح آن به جزء پنجم اواخر نامه سى و يكم مراجعه شود. و در نسخه ابن ابى الحديد فقد عبده به تشديد باء ضبط شده يعنى کسی که بجا آورد حق كسی را كه او حقش را بجا نمى آورد او را بنده خويش گردانيده، زيرا در بجا آوردن حق او پاداشى در نظر نگرفته است بلكه خواسته به او احسان و نيكى كند).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)