111: به امام عليه السلام گفتند: يا اميرالمؤمنين خود را چگونه مى يابى؟ آن حضرت (درباره گرفتاری هاى در دنيا) فرمود:
(1) چگونه است حال کسی که به هستى خود نيست مى گردد (هستى به سوى نيستى مى كشاندش) و به تندرستی اش بيمار می شود (تندرستى به سوى بيمارى پيرى مى بردش) و مرگ او را از پناهگاهش (دنيا) دريابد.
112: امام عليه السلام (درباره آزمايش بندگان) فرموده است:
(1) بسا کسی که به احسان و بخشش (خداوند) به او كم كم به عذاب و كيفر نزديك شده (چون هر چند خدا به او احسان نمايد او به نافرمانى بيافزايد و كفران كند)
(2) و بسا کسی که به جهت گفتار نيك (مردم) درباره او در فتنه و سختى افتاده (چون خودپسندى او را از سپاسگزارى نعمت هاى خدا كه از جمله آنها گفتار نيك مردم است درباره او باز مى دارد و به عذاب و سختى گرفتار مى گردد)
(3) و خداوند كسی را مانند مهلت دادن او (در دنيا) آزمايش ننمود (زيرا نعمت زندگى بزرگترين نعمتى است كه بنده به آن آزمايش می شود).
113: امام عليه السلام (درباره دوست و دشمن خود) فرموده است:
(1) دو مرد در راه من تباه شدند (يكى) دوستى كه (در دوستی اش) زياده روى كند (مرا از مرتبه ولايت بالاتر بداند) و (ديگر) دشمنى كه در دشمنى زياده روى كند (مقام و منزلت مرا منكر باشد).
114: امام عليه السلام (درباره فرصت از دست دادن) فرموده است:
(1) از دست دادن فرصت (اقدام ننمودن به كار در وقت مناسب باعث) غم و اندوه است.
115: امام عليه السلام (درباره دنيا) فرموده است:
(1) داستان دنيا چون داستان مار است كه دست بر آن بكشى نرم و در اندرونش زهر كشنده است، فريب خورده نادان به طرف آن مى رود، و خردمند پايان بين از آن دورى مى گزيند.
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)