26: امام عليه السلام (درباره خوددارى از بيماری ها) فرموده است:
(1) درد خود را بسر ببر چندان كه او تو را راه مى برد (از پا نيانداخته يعنى براى اندك بيمارى بسترى مشو).
27: امام عليه السلام (درباره زهد) فرموده است:
(1) نيكوترين پارسایى پنهان داشتن آنست (زيرا زهد آشكار از ريا و خودنمايى جدا نيست، ابن ميثم «عليه الرحمة» در اينجا از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل نموده: إن الله لا ينظر إلى صوركم و لا إلى أعمالكم و لكن ينظر إلى قلوبكم؛ يعنى خداوند به صورت ها و كردارهاى شما نگاه نمى كند بلكه به دل هاى شما مى نگرد).
28: امام عليه السلام (درباره ياد مرگ بودن) فرموده است:
(1) هنگامی كه تو پشت (به دنيا) می كنى و مرگ (به تو) رو مى آورد پس چه زود ملاقات و به هم رسيدن (بين تو و مرگ) پيش خواهد آمد.
29: امام عليه السلام (در ترغيب به دورى از گناه) فرموده است:
(1) (از نافرمانى) دورى كنيد دورى كنيد به خدا سوگند هر آينه (گناهان را چنان) پنهان نموده كه گويا (آنها را) آمرزيده و بخشيده است (پس اكنون كه مهلت داده و گناهان را پنهان نموده ترس و دورى از خشم او واجب است، و بايد معصيت نكرده از گذشته پشيمان بوده توبه نمایيد، زيرا همان طور كه حلم و بردباری اش بسيار است عقاب و كيفرش سخت مى باشد).
30: از امام عليه السلام از ايمان پرسيدند، پس آن حضرت (درباره علامات و نشانه هاى ايمان و ضد آن كفر و شك) فرموده است:
[قسمت اول حكمت]
(1) ايمان بر روى چهار ستون استوار است: صبر و شكيبایى، يقين و باور، عدل و داد، جهاد و كوشش (در راه دين)
(2) و صبر از آنها بر چهار گونه است: علاقمندى، ترس، پارسایى، انتظار داشتن، پس هر كه به بهشت علاقه داشت خواهش هاى نفس را فراموش می كند و از آنها چشم مى پوشد، و هر كه از آتش ترسيد از آنچه حرام و ناروا است دورى مى گزيند، و هر كه در دنيا پارسا شد اندوه ها را سبك مى شمارد، و هر كه منتظر مرگ باشد به نيكوكاری ها شتاب مى نمايد.
(3) و يقين از آنها بر چهار گونه است: بينا شدن در زيركى، رسيدن به حقایق، عبرت گرفتن از ديگران، روش پيشينيان، پس هر كه در زيركى بينا شد راه راست (در علم و عمل) براى او هويدا گشت، و هر كه حكمت و راه راست براى او آشكار گرديد به پند گرفتن از احوال آشنا شد، و هر كه به پند گرفتن از احوال آشنا شد به آن ماند كه در پيشينيان بوده (و حال آنها را ديده و نتایج كردارشان را آزموده پس در كار مبدأ و معاد بر يقين و باور) است.
(4) و عدل از آنها بر چهار گونه است: دقت در فهميدن درست، رسيدن به حقيقت دانایى، حكم نيكو، استوار داشتن بردبارى، پس هر كه دقت كرد و درست بفهميد حقيقت دانايى را دريافت و هر كه حقيقت دانايى را يافت از روى قواعد دين حكم نيكو صادر كرد، و هر كه بردبار بود در كار خود كوتاهى نكرده است و در بين مردم خوشنام زندگى كند.
(5) و جهاد از آنها بر چهار گونه است: امر به معروف، نهى از منكر، راستى در گفتار، دشمنى با بدكاران، پس هر كه امر به معروف (كار شايسته) كند مؤمنين را همراهى كرده و ايشان را توانا گرداند، و هر كه نهى از منكر (ناپسنديده) نمايد بينى منافقين و دوروها را به خاك ماليده، و هر كه در گفتار راستگو باشد آنچه بر او بوده بجا آورده، و هر كه با بدكاران دشمنى نمود و براى خدا خشمناك گرديد خدا براى او (بر آنها) به خشم آيد و در روز رستخيز او را خوشنود (از رحمتش بهره مند) مى گرداند.
[قسمت دوم حكمت]
(6) و كفر بر چهار ستون استوار است: كنجكاوى (بيجا كه از وسوسه نادرست و از اندازه عقل و خرد بيرون باشد) مكابره و زد و خورد نمودن (كه آن در حد افراط يعنى تجاوز از حق است) دست كشيدن از حق (كه آن در حد تفريط يعنى كوتاهى از حق است) دشمنى و زير بار حق نرفتن، پس کسی که كنجكاوى (بيجا) كند در راه راست قدم ننهاده، و کسی که بر اثر نادانى بسيار مكابره و زد و خورد نمايد كورى و نابينايى او از حق هميشگى است، و کسی که از حق دست بكشد شايستگى نزد او زشت و زشتى و ناپسندى نيكو گردد، و به مستى گمراهى مست شود، و کسی که دشمنى نموده زير بار حق نرود راه هايش دشوار و كارش سخت و طريق بيرون آمدنش (از ضلالت و گمراهى) تنگ باشد.
[قسمت سوم حكمت]
(7) و شك (دودلى) بر چهار گونه است: گفت و شنود (به باطل و نادرستى) ترسيدن (از اقدام به حق) سرگردانى، تن دادن (به گمراهى و كوشش ننمودن در راه رستگارى) پس کسی که جدال و گفت و شنود را عادت و شيوه خويش گردانيد شب او بامداد نگشته (از تاريكى شك و دودلى به روشنایى يقين و باور نرسيده) و كسی را كه آنچه پيش دارد (جهاد و كوشش در راه حق) بترساند به عقب بر مى گردد (در كارهاى خود به جایى نرسد) و کسی که در دودلى حيران و سرگردان باشد (و خود را به جايگاه امن و آسوده يقين و باور نرساند) سم هاى شياطين او را پايمال نمايد (شياطين بر او دست يافته هلاكش سازند) و کسی که به تباه كردن دنيا و آخرت تن دهد در دنيا و آخرت تباه گردد.
(سيد رضى «رحمه الله» فرمايد:) و پس از اين بيان سخنى است كه ما آن را بيان نكرديم براى ترس از دراز شدن سخن و دست كشيدن از قصدى (اختصارى) كه در اين كتاب در نظر گرفته شده است.
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)