عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
کد : 18334-881     

عالم تابع حاكم جور، آفت دين است

در صورت غصب مقام حكومت و عدم تمكّن مجتهد از تشكيل حكومت، آيا تبعيّت از حاكم جور بر او جايز است يا نه؟
در رواياتى كه از پيامبر گرامى اسلام و ائمه طاهرين(عليهم السلام) به ما رسيده است زياد تأكيد شده كه عالم نبايد تبعيّت از حاكم وقت بنمايد. به چند خبر توجه نماييد:
خبر سكونى از امام صادق(عليه السلام): قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): الفقهاء أمناء الرّسل ما لم يدخلوا فى الدنيا، قيل: يا رسول الله! و ما دخولهم فى الدنيا؟ قال: اتّباع السلطان فإذا فعلوا ذلك فأحذروهم على دينكم;1 سكونى از امام صادق(عليه السلام) روايت مى كند كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)فرمود: فقها امانتداران پيغمبران مى باشند، مادامى كه در دنيا داخل نشوند. از حضرت سؤال شد مراد از دخول در دنيا چيست؟ فرمود: متابعت سلطان و اگر چنين شدند از آنها بپرهيزيد بر دينتان، يعنى با اين كار، آلوده مى شوند و همان نحو كه در مال از خائن تحفظ مى كنيد در دينتان هم از اين قبيل علما بپرهيزيد.
روى عن رسول الله(صلى الله عليه وآله): العلماء أمناء الرّسل على عباد الله عزّوجلّ ما لم يخالطوا السلطان، فإذا فعلوا ذلك فقد خانوا الرّسل فاحْذَروهم و اعتزلوهم;2 پيغمبر فرموده: علما، امناى پيغمبرانند بر بندگان خدا، مادامى كه رفت و آمد با سلطان نداشته باشند، اگر مخلوط با سلطان شدند، خيانت به پيغمبران نموده اند. از آنها بپرهيزيد و دورى بجوئيد.
از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) روايت شده است كه فرمود: «شرارُ العلماء الّذين يأتون الاُمراء;3 بدترين علما، آنهايى هستند كه به سراغ زمامداران نالايق مى روند».
عن المعصوم(عليه السلام): العلماء أحبّاء الله ما أَمَروا بالمعروف و نَهَوا عن المنكر و لم يميلوا فى الدنيا و لم يختلفوا أبواب السلاطين، فإذا رأيتم مالُوا إلى الدنيا و اختلفوا أبواب السلاطين، فلاتحملوا عنهم العلم و لاتصلّوا خلفهم و لاتَعودوا أمراضهم و لاتشيّعوا جنائزهم، فإنّهم آفَةُ الدين و فسادُ الإسلام يُفْسِدون الدين كما يفسد الخلّ العسل;4
علما، دوستان خدايند مادامى كه امر به معروف و نهى از منكر مى نمايند و ميل به دنيا و ذخارف آن نمى كنند و رفت و آمد به دربار سلاطين نمى نمايند. اگر ميل به دنيا نمودند و دربارى شدند از آنها علم ياد نگيريد، نماز پشت سر آنها نخوانيد، و اگر مريض شدند از آنها عيادت نكنيد، و اگر مُردند تشييع جنازه آنها را ننماييد، زيرا آن علما آفت دين هستند و دين را فاسد مى كنند به همان گونه كه سركه عسل را فاسد مى كند.
عنِ النَّبى(صلى الله عليه وآله): إذا رأيت العالم يخالط السلطان مخالطة كثيرة فاعْلم أنّه لصّ;5 فرموده است پيغمبر(صلى الله عليه وآله): اگر ديدى عالمى با سلطانى زياد رفت و آمد مى كند و وابسته دستگاه شده است، بدان او دزد است و عالم نيست.
منقول است امام سجاد ـ صلوات الله عليه ـ نامه به يكى از علمايى كه با سلطان وقت سازش كرده بود نوشته و او را موعظه فرموده كه از مضامين آن نامه جملات زير است:
واعْلَم أنّ أدْنى ما كتمْتَ و أخَفَّ ما احتملْتَ أنْ آنَسْتَ وَحشة الظالِمِ و سَهّلْتَ له طريقَ الغَىّ بِدُنُوِّكَ مِنه حين دَنَوْتَ و إجابتِكَ له حينَ دُعيتَ فما أخْوَفَنى أن تكونَ تَبُوءُ بإثْمِك غَداً مع الخَوَنة و أن تُسأَلَ عمّا أخَذْتَ بإعانَتِك على ظُلْمِ الظَلَمة إنّك أخَذْتَ ما ليس لَكَ مِمَّن أعْطاك و دَنَوْتَ مِمَّن لم يَرُدّ على أحَد حَقاً و لم تَرُدّ باطِلا حينَ أدْناكَ و أحْبَبْتَ مَنْ حادَّ اللّهُ، أوَ لَيْس بِدعائه إيّاك حين دَعاكَ جَعَلُوك قُطْباً أدارُوا بِكَ رَحَى مَظالِمَهم و جِسراً يَعْبُرُون عليك إلى بَلاياهم و سُلَّماً إلى ضَلالَتِهم داعِياً إلى غَيّهم، سالِكاً سبيلَهم، يَدْخُلون بِكَ الشكَّ عَلَى العُلَماء و يَقْتادُونَ بِكَ قُلُوبَ الجُهّالِ إلَيْهِم فلم يَبْلُغ أخَصّ وُزَرائِهِم و لا أقْوى أعْوانِهِم إلاّ دونَ مابَلَغْتَ من إصلاح فَسادِهم واخْتِلاف الخاصّةِ و العامّة إلَيهم، فما أقَلّ ماأعْطَوكَ فى قَدْرِ ما أخَذوا مِنْك و ما أيسَرَ ما عَمَرو لك، فَكَيْفَ ما خَرّبوا عليك فانْظُر لِنَفسك فإنه لاينظر لها غَيْرُك و حاسِبها حِسابَ رَجُل مسؤول;6
بدان كمترين كتمان حق و سبك ترين بارى كه بر دوش دارى، اين است كه وحشتى كه ظالم داشت او را از آن دور كردى و راه گمراهى را با نزديكى تو به او و اجابت دعوت او برايش هموار كردى. وه چه مى ترسم كه در روز جزا همراه خائنين، گرفتار گناه خود باشى و اينكه از چيزى كه مى گيرى براى اعانت با ستمكاران مسؤول از آن باشى، تو مالى گرفتى كه مال تو نشده است از كسى كه به تو داده است، و نزديك شدى به كسى كه رد نكرده است به احدى حق او را، و تو هم با نزديك شدن به آن هيچ باطلى را رد نكردى، و با كسى دوستى كردى كه دشمن خدا است، آيا چنان نيست كه تو را دعوت كردند و تو را قطب آسياب مظالم و جسرى كه از روى تو به سوى بلاها عبور مى كنند و نردبانى كه به بام گمراهى هاى خود بروند قرار دادند؟ و دعوت كردند تو را به سوى گمراهى و تو را به راه خود بردند به واسطه وجود تو در دستگاه و نزديكى با آنها، علما را به شك انداخته اند و قلوب جهّال را براى خود صيد كرده اند، نزديك ترين وزراء و نيرومندترين ياران آنها به اندازه تو روپوش بر فساد آنها ننهاد و دل خاصّه و عامّه را به سوى آنها جلب نكرد، چه بسيار كم به تو دادند در مقابل آنچه از تو گرفتند، چه كم براى تو آباد كردند در مقابل آنچه كه خراب نمودند، خوب مواظب خودت باش كه ديگرى نظر به تو نمى كند و چون مرد مسؤول، خودت را در تحت محاكمه قرار بده.
آنچه از اين روايت استفاده مى شود اين است كه عالمى كه با حاكم جائر غاصب، همكارى مى كند، ضررش به دين و اسلام و مملكت از دستگاه حاكم زيادتر است; زيرا حاكم جائر بر ابدان حكومت مى كند و علما بر قلوب; به عبارت ديگر عالمى كه از حاكم جائر تبعيت مى كند و كارهاى او را جنبه دينى مى دهد، تملّك قلوب مى نمايد، همان نحو كه خود آن سلطان تملّك ابدان نموده است.
مناسب است در اينجا عين كلامى كه آيت الله نائينى در تنبيه الامّه دارند نقل شود: «بسى ظاهر است كه چنان چه گردن نهادن به ارادات دل بخواهانه سلاطين جور در سياسات مُلكيه، عبوديّت آنان است، همين طور گردن نهادن به تحكّمات خودسرانه رؤساى مذاهب و ملل هم كه به عنوان ديانت ارائه مى دهند، عبوديت آنان است، روايت شريفه مرويّه در احتجاج كه متضمّن ذمّ تقليد از علماى سوء و هوى پرستان رياست و دنياطلبان است، هم مفيد همين معنى است.
لكن استعباد قسم اول به قهر و تغلّب مستند است و در ثانى به خدعه و تدليس مستند مى باشد، و اختلاف تعبير آيات و اخبار كه در قسم اول عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ ـ واتخذتْهم الفراعنة عبيداً ـ و در قسم دوم اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً فرموده اند ناظر به اين معنى مى باشد و فى الحقيقة منشأ استعباد قسم اول تملك ابدان و منشأ قسم دوم تملّك قلوب است.
از اينجا ظاهر شد جودت استنباط و صحّت مقاله بعضى از علماى فن كه استبداد را به سياسى و دينى منقسم و هر دو را مرتبط به هم و حافظ يكديگر و با هم توأم دانسته اند و معلوم شد كه قطع اين شجره خبيثه و تخلّص از اين رقّيت خبيثه كه وسيله آن فقط با التفات و تنبيه ملت منحصر است، در قسم اول اسهل و در قسم دوم در غايت صعوبت و بالتبع موجب صعوبت علاج قسم اول هم خواهد بود.
روزگار سياه ما ايرانيان هم به هم آميختگى و حافظ و شوم همديگر بودن اين دو شعبه استبداد و استعباد را و كشف حقيقت اين به هم آميختگى و متقوّم بودن اين دو شعبه و جهت صعوبت علاج شعبه ثانيه و سرايتش به شعبه اولى بعد از اين در خاتمه در طى شرح قواى استبداد و طريق تخلص از آن خواهد آمد انشاءالله تعالى...» مرحوم آيت الله نائينى سپس چنين مى نويسد:
«امّت اين دسته جبابره و طواغيت امّت و ماحيان احكام شريعت و رواج دهندگان انحاء فسوق و فجور در مملكت را هم خوب شناخته اند و مى دانند كه در ارتكابات شنيعه چنگيزيه جز حفظ مقام مالكيت رقاب و فاعليّت مايشاء و حاكميت مايريد و عدم مسؤوليت عمايفعل، مقصد و همّ ديگرى اصلا به خاطرشان نرسيده و در نظر ندارند و همچنين اتصاف ما دسته ظالم پرستان عصر و حاملان شعبه استبداد دينى (علماء سوء) را هم به تمام اوصافى كه در روايت احتجاج بر علماء سوء و راهزنان دين مبين و گمراه كنندگان ضعفاء و مسلمين تعداد فرموده و در آخر همه مى فرمايد: اولئك أضرّ على ضعفاء شيعتنا من جيش يزيد ـ لعنة الله ـ على الحسين(عليه السلام)، اين دسته علما، ضررشان بر ضعفاى شيعه بيشتر است از سپاه يزيد بر حضرت سيدالشهداء(عليه السلام). كما ينبغى فهميده و مى داند كه از اين درجه همدستى با ظالمين دردمان چى است و مقصدمان چيست.7

-------------------------------------------------------------------------------------------
1. اصول كافى، ج 1، ص 46.
2. محجة البيضاء كاشانى، ج 1، ص 146.
3. منية المريد شهيد ]بنگريد: فقه الصادق، ج 13، ص 287 [ .
4. خراجيه فاضل قطيفى ]السراج الوهاج، ص 22 [ .
5. مسند الفردوس ديلمى ]جامع الصغير، ج 1، ص 97 [ .
6. تحف العقول، ص 282.
7. تنبيه الامه، ص 36.

موارد مرتبط حاكم از نظر اسلام (قسمت اول) حاكم از نظر اسلام (قسمت دوم) حاكم در حكومت اسلامى امتيازى ندارد وجوب اطاعت حاكم مدت حكومت حاكم تعيين حاكم در صورت تعدد لزوم تصدّى مقدار ممكن از وظايف حاكم سكوت عالم جايز نيست
نظر شما :
captcha