عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
کد : 18334-878     

تعيين حاكم در صورت تعدد

در صورتى كه دو يا چند نفر واجد جميع شرايطى باشند كه حاكم بايد واجد باشد و هيچ كدام اعْلم و افْضل و ابْصر به امور و اقْوم از بقيه نباشند، و در نظر اهل حل و عقد يعنى دانشمندان پاك و باتقوى همه مساوى باشند، دو راه براى تعيين حاكم هست:
يكى آنكه جمعى از اهل حلّ و عقد جلسه مشورتى تشكيل داده و يكى از آن دو يا چند نفر را انتخاب كنند. آيه كريمه وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ،1 و بقيه ادله مشورت دلالت بر اين معنى دارد و در نامه اى كه حضرت امير(عليه السلام) به معاويه مرقوم فرموده اين جمله به چشم مى خورد: و إنّما الشورى للمهاجرين و الانصار فإن اجتمعوا على رجل و سموه اماماً كان ذلك رضاً;2 شورى فقط منحصر به مهاجرين و انصار است (چون در صدر اسلام اهل حلّ و عقد و تميز منحصر به آنان بود) اگر آنها اجتماع كردند و يك فرد را (به شرط آنكه واجد شرايط امامت و پيشوايى باشد) امام قرار دادند و رهبر ملّت مسلمانان و حاكم بر امت كردند، رضايت خداوند در آن است و چنانچه اهل حلّ و عقد به واسطه تساوى آنان نتوانستند يك نفر را ترجيح دهند قهراً مخيّرند به عنوان واجب تخييرى يكى را انتخاب كنند و هر كدام كه رأى اكثريت بر او تعلق گرفت او حاكم مى شود.
راه دوم آنكه خود آن دو يا چند نفر، لايق منصب حكومت جلسه مى نمايند (و فرض اين است همه عالم و دانشمند و غيرحريص براى منصب و نظرشان در تصدّى خدمت به دين و مملكت است مانند واجبات كفايى) و يكى متصدّى خواهد شد و ديگران مناصب ديگر دستگاه حكومت را به دست مى گيرند.
اساساً آن نحو كه طرز حكومت اسلامى بيان شد، به حسب تمايلات نفسانى هيچ كدام مايل به تصدّى رياست نمى شوند مگر براى احقاق حق و از بين بردن باطل و اجراى احكام اسلام و در اين امور ديگران هم مانند اين شخص مى باشند، قهراً توافق بر تصدى يك كدام بر همه آسان است، لذا بعد از مردن يك مرجع تقليد ديگران كه بايد مرجع شوند در صورتى كه بدانند ديگرى احق از آنها است يا احتمال دهند، خودشان رجوع به او مى كنند و گاه شده است كه يك نفر مردم را به شخص ديگرى رجوع داده است، آن گاه كه به او مراجعه كرده اند، گفته است آن كسى كه شما را به من ارجاع نموده از من اعلم است، به خود او بايد رجوع شود. ما خود به چشم خود ديديم پس از رحلت مرحوم آيت الله اصفهانى ـ مرجع تقليد وقت ـ بعضى افراد كه در نظر علما لياقت تصدّى مرجعيت را داشتند و خودشان تمكّن از انجام اين وظيفه مهم را نداشتند، درب منزل را بسته و تا دو ماه با كسى تماس نگرفتند. در همان زمان من حاضر بودم كه شخصى از يكى از مراجع تقليد پرسيد: از چه كسى تقليد كنم؟ و او ارجاع به يكى ديگر از مراجع تقليد نمود.به هر تقدير اگر منصب حكومت را هم مى گذاشتند به اهلش برسد، همين منوال بود و هيچ تزاحمى پيدا نمى شد.
آنچه عرض شد در صورتى است كه هنوز يك نفر از آنها تشكيل حكومت نداده باشد، ولى اگر يك نفر كه لياقت داشت تشكيل حكومت داد، بر ديگران واجب است از او متابعت كنند. امام(عليه السلام) در خبر ابن حنظله كه سابقاً متن خبر را نوشتيم مى فرمايد: اگر حاكمى حكم كرد بر همه واجب است از او متابعت كنند و كسى حق رد او را ندارد، و هر كس او را رد كند ما را رد نموده و هر كس ما را رد نمايد خدا را رد كرده و او هم در حد شرك به خدا است.
به علاوه اگر مزاحمت بعد از تصدّى جايز باشد، اختلال نظام لازم مى آيد.
و اضافه مى شود بر اينها آنكه دليلى كه دلالت بر جعل منصب حكومت بر مجتهد مى كند، بيشتر از اينكه حق تشكيل حكومت دارد در فرض آنكه كسى تشكيل نداده است دلالت ندارد، بنابراين در صورت تشكيل حكومت شرعى موضوعى بر تشكيل حكومت نمى ماند و اين حاكم مانند ساير آحاد ملت راهى جز متابعت از رئيس و حاكم بر امت ندارد.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------
1. شورى، 38.
2. نهج البلاغه، قسمت دوم، نامه ششم.

موارد مرتبط حاكم از نظر اسلام (قسمت اول) حاكم از نظر اسلام (قسمت دوم) حاكم در حكومت اسلامى امتيازى ندارد وجوب اطاعت حاكم مدت حكومت حاكم لزوم تصدّى مقدار ممكن از وظايف حاكم عالم تابع حاكم جور، آفت دين است
نظر شما :
captcha