عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
کد : 18334-875     

حاكم در حكومت اسلامى امتيازى ندارد

در اين فصل در دو مورد بحث مى كنيم:
1. آيا اسلام امتيازى بر حاكم و رئيس حكومت قائل است يا نه؟
2. آحاد ملت آيا مراقبتى بر كارهاى حاكم دارند و حاكم نزد آنان مسؤوليت دارد يا نه؟
مورد اول در حكومت هاى موجود جهان با اختلاف و تفاوت هايى كه دارا هستند امتيازات خاصى بر رئيس حكومت اعم از امپراطور يا رئيس جمهور قائل شدند. در بسيارى از ممالك مانند انگلستان، دانمارك و اسپانيا، رئيس را تابع قانون نمى دانند و او را مصدر قانون مى شمارند. در قانون اساسى فرانسه تصريح شده است كه رئيس جمهور فقط در يك مورد مسؤوليت دارد و آن هم در صورت خيانت بزرگ به ملت است.
در دنيا براى رئيس اعلى حقوق خاصى قائلند و اگر كسى به او اعتراض كرد مورد تعقيب قرار مى دهند كه اين امور هيچ كدام با موازين اسلامى سازگار نيست. اصولا اسلام امتيازى را بر رئيس حكومت قائل نيست و اغلب اين حقوق را قبول ندارد بلكه حاكم نيز مانند آحاد افراد ملت مسلمان است. اسلام منع نموده است حاكم بر امت را از اينكه مانند سلاطين و رؤساى جمهور جهان امتيازى بر خود قائل شود.
حضرت امير(عليه السلام) در خبرى چنين مى فرمايد: إنّ الله جعلنى اماماً لِخَلقه ففرض عَلَىّ التقدير فى نفسى و مَطْعمى و مَشْربى و مَلْبسى كضعفاء الناس كى يقتدى الفقير بِفَقْرى و لايطغى الغنىّ غناه;1 خدا مرا امام و پيشوا قرار داده و بر من واجب نموده كه در رفتارم و خوراكم و لباسم مثل يكى از افراد عادى مردم رفتار كنم تا آنكه فقير به فقر من اقتدا نموده و ناراحت نباشد و غنى به واسطه مالش طغيان نكند.
و نيز مى فرمايد: إنّ الله عزّوجلّ فَرَضَ على أئمة العدل أن يقدروا أنفسهم بِضَعَفة الناس كى لايَتَبَيَّغَ بالفقير فقره;2 خدا واجب نموده بر پيشوايان عادل رفتارشان را مانند افراد ضعيف از ملت بنمايد تا آنكه فقر فقير او را به هيجان نياورد.
رفتار پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در زمان حكومت عارى از جميع مظاهر عظمت و ابهّت بود و با تمام اين مظاهر عملا مبارزه فرمود: بر اشتر يا اسب بى زين سوار مى شد و گاهى يك نفر ديگر را هم در رديف خود مى نشاند. در مجالس با اصحاب دور هم مى نشست كه امتياز صدرنشينى در بين نباشد و اگر غريبى وارد مى شد آن حضرت را نمى شناخت و سؤال مى كرد كدام از شماها رسول الله هستيد؟
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) موقعى كه وارد مجلس مى شد هر جا خالى بود مى نشست.
در موقع راه رفتن اجازه نمى داد اصحاب پشت سرش راه بروند.
در زندگى با وسائل خيلى مختصر و عادى به سر مى برد.
و اگر مى خواستند احترام خاصى بر آن حضرت قائل شوند مى فرمود: من خوشم نمى آيد كه بر شما امتيازى داشته باشم.
رفتار امام(عليه السلام)
رفتار حضرت امير(عليه السلام) هم در وقت حكومت به همين منوال بود.
عباى كهنه و وصله دارى مى پوشيد، روزى سؤال كردند: چرا چنين لباسى مى پوشى؟ فرمود: اين گونه لباس پوشيدن براى خشوع قلب و ذلت نفس اماره نافع است.
روزى يكى از اصحاب مدح و ثناى حضرت نمود، حضرت به شدّت از اين كار جلوگيرى كرد، و باز روزى كه به انبار ـ يكى از شهرهاى عراق ـ وارد مى شد، مردم آن شهر استقبال مهمى از حضرت نمودند و هدايايى به محضرش آوردند و حضرت به شدّت به آنها اعتراض نموده و فرمود: اين كارها كه شما خيال مى كنيد امراء را با آنها احترام مى كنيد، كار بى خودى است، نفعى بر امير ندارد و خودتان را بى جهت به زحمت مى افكنيد و هدايا را هم قبول نفرمود.
در خطبه اى كه در حضور هزاران نفر بعد از جنگ صفين ايراد فرمود و در فصل قبل متن آن خطبه را نقل كرديم، دستوراتى براى رفتار مردم با آن حضرت داده است:
1. سخن نگويند با آن حضرت به آن نحوى كه با جباران و پادشاهان سخن مى گويند ـ با القاب و عناوين بزرگ! ـ
2. در ملاقات با آن حضرت خيال نكنند كه او يك حاكم باقدرتى است و به سبب آن خوف و رعب بر آنها مسلط شود و نتوانند حرفشان را بزنند.
3. با مجامله و ظاهرسازى با آن حضرت رفتار نكنند.
4. خيال نكنند كه حرف حق بر آن حضرت سنگين است.
5. حرف حق را صريحاً بگويند.
6. از عرضه عدل و انصاف بر حضرت خوددارى نكنند.
مراقبت ملت
مورد دوم در اينكه آيا ملت مراقبتى بر كارهاى حاكم دارند يا نه؟
بعد از اينكه بيان شد كه حكومت در اسلام به نحو مالكيت مطلقه و فعال مايشاء بودن نيست، بلكه به نحو ولايت و امانتدارى است و بيان شد كه خود حكومت قيمتى ندارد و فقط براى حفظ مصالح امت و برقرار نمودن نظام عادله در مجتمع اسلامى است، طبعاً حاكم در برابر ملت مسؤوليت دارد و آحاد ملت حق مراقبت و محاسبه دارند و اگر حاكم خلافى انجام داد به خودى خود از مقام منعزل مى شود و در صدر اسلام قطع نظر از اينكه رسول الله(صلى الله عليه وآله) شخصاً اين حق را به ملت داده بود فرموده است: «أشيروا عَلَىّ أصحابى: اصحاب من اگر به نظرتان آمد در موردى من اشتباه كردم يا خلاف به من تذكر بدهيد».
سيره حضرت امير(عليه السلام) هم بر اين جارى بود، از خطبه هاى آن بزرگوار كه بعضى از آنها را قبلا نگاشتيم، ظاهر مى شود، همه اش ترغيب است كه مردم حرفشان را در مقابل حاكم بزنند و تبعيّت كوركورانه نكنند و آنچه در ذهنشان مى آيد با خود حاكم مذاكره كنند و ابهّت و عظمت حاكم نبايد مانع شود و لذا حضرت زياد به مردم تلقين مى كرد كه حاكم امتيازى بر آحاد ملت ندارد و مقامش نبايد مانع شود كه مردم حرف حق را نزنند.

---------------------------------------------------------------------------------------------
1. اصول كافى، ج 1، ص 410.
2. اصول كافى، ج 1، ص 411.

موارد مرتبط لزوم تشكيل حكومت آيا حكومت در اسلام انتصابى است؟ حاكم از نظر اسلام (قسمت اول) حاكم از نظر اسلام (قسمت دوم) طرز حكومت اسلامى (قسمت اول) طرز حكومت اسلامى (قسمت دوم) برنامه حكومت اسلامى (قسمت اول) برنامه حكومت اسلامى (قسمت دوم) وجوب اطاعت حاكم مدت حكومت حاكم
نظر شما :
captcha