عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
نامه هفتاد و سوم:
 
از نامه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است به معاويه:
 
(كه براى نادرستى نامه ‏اش او را سرزنش و تهديد نموده است):
 
(1) پس از ستايش خداى تعالى و درود بر حضرت خاتم الأنبياء، من با پى در پى پاسخ گفتن به تو و گوش دادن به نامه ‏ات رأى و انديشه ‏ام را (در اينكه تو نادان و گمراهى و هرگز پند و اندرز به تو سودى نخواهد بخشيد و از فتنه و تباهكارى دست نخواهى كشيد) سست مى‏ گردانم، و فراست و زيركى (يقين و باور) خود را به خطا و اشتباه مى ‏اندازم (در صورتی كه پاسخ مانند تو بايد سكوت باشد، پس پاسخ دادن من از جهت مماشات و اتمام حجت است و بس) و تو هنگامی كه به حيله و زرنگى چيزهایى از من مى ‏طلبى، و نامه‏ هايى براى جواب گرفتن به من مى‏ فرستى به شخص سنگين به خواب رفته ‏اى مى ‏مانى كه خواب هاى دروغ و پريشان مى ‏بيند، و به شخص سرگردان ايستاده‏ اى مى ‏مانى كه ايستادنش او را وامانده و بيچاره كرده (نه راه رفتن داند و نه توانایى ايستادن دارد) نمى ‏داند آنچه پيش آيد به سود او است يا به زيانش مى ‏باشد، و تو مانند او نيستى بلكه او به تو مى ‏ماند (حال تو بدتر از آنست كه به ديگرى شباهت داشته باشى، زيرا در بدبختى و بيچارگى يگانه هستى، تو به خود مى ‏مانى و بس)
 
(2) و سوگند به خدا اگر نمى‏ خواستم باقى بمانى (به جهت مصلحتى كه بايد طبق آن رفتار نمايم، و اگر اراده تباه ساختنت را داشتم) از جانب من به تو مى ‏رسيد كوبنده ‏ها (سختی هاى جنگ و زد و خورد) كه استخوان را بشكند و گوشت را آب كند (تو را از بين ببرد)
 
(3) و بدان كه تو را شيطان باز داشته از اينكه به كارهاى نيكويت باز گردى و به گفتار پند دهنده ‏ات گوش دهى (به امام زمان خويش بگروى و دستورش را اجرا نمایى) و درود بر شايسته آن.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط نامه 1:‌ نامه ای به مردم كوفه زمانى كه از مدينه به بصره مى رفت نامه 2: نامه ای به مردم كوفه پس از فتح بصره نامه 3: نامه ای به شريح قاضى نامه 4: نامه ای به بعضى از فرماندهان ارتش خود نامه 5: نامه ای به اشعث بن قيس عامل آذربايجان نامه 6: نامه ای به معاويه در لزوم بيعت با آن حضرت نامه 7: نامه ای در پاسخ معاويه كه ردّ بيعت آن حضرت روا نيست نامه 8: نامه ای به جرير به عبداللّه بَجَلى، وقتى او را نزد معاويه فرستاد نامه 9: نامه ای به معاويه در فداكارى مسلمانان نامه 10: نامه ای به معاويه كه آن حضرت را به جنگ فرا خوانده بود