عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
نامه پنجاه و پنجم:
 
از نامه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است به معاويه در اندرز به او:
 
(1) پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم، خداوند سبحان دنيا را براى آخرت قرار داده، و (با اينكه به آشكار و نهان ها دانا است) اهل دنيا را در آن بيازمود تا بداند (به ديگران هويدا سازد) كه كردار كدامين ايشان نيكوتر است، و ما براى دنيا آفريده نشده و به كوشش در (كار) آن مأمور نگشته ‏ايم (اگر چه هر كس براى طلب روزى ناچار مى ‏كوشد، ولى اصل كوشش در كار آخرتست) و ما را به دنيا آورده ‏اند كه با آن آزمايش شويم (تا نيكوكار و بدكار آشكار شوند)
 
(2) و خداوند مرا به تو و تو را به من مبتلى ساخته و آزمايش نموده و يكى از ما را حجت ديگرى قرار داده است (مرا بر تو حجت گردانيده، يا آنكه هر يك را بر ديگرى حجت قرار داده و معاويه نيز بر آن حضرت حجت بوده كه اگر در صدد دفع فساد او بر نمى ‏آمد بازخواست مى ‏شد) پس براى دنياطلبى به تأويل قرآن شتافتى (از معنى حقيقى آن چشم پوشيده به انديشه نادرست خود به مردم فهماندى، چنان كه به اهل شام مى ‏گفت: من متصدى امر عثمان هستم و خداوند در قرآن كريم س 17 ى 33 فرموده: و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا؛ يعنى کسی که به ستم و ناحق كشته شود ما ولى و وارث او را مسلط گردانيديم «تا كشنده را به قصاص رسانده از او انتقام كشد») و از من چيزى (خون عثمان را) خواستى كه دست و زبانم جنايت و گناهى مرتكب نشده (نه او را كشتم و نه به كشتنش دستور دادم) و تو با اهل شام مرا به خون عثمان گرفتيد، و برانگيخت فهميده شما نادانتان و ايستاده شما نشسته‏ تان را (با چنين سخنان نادرست يكديگر را بر من شورانديد)
 
(3) پس درباره خود از خدا بترس، و با شيطان ايستادگى كرده مهارت را از چنگش بيرون كن، و رو به آخرت آور كه راه ما و تو است (همه به آن راه خواهيم رفت)
 
(4) و بترس از اينكه خداوند از جانب خود تو را به بلاى شتابنده گرفتار نمايد كه به اصل و بنيانت رسيده و عقبت را ببرد (چنان بلایى كه از تو و نسلت اثرى باقى نگذارد، در قرآن كريم س 6 ى 45 مى ‏فرمايد: فقطع دابر القوم الذين ظلموا؛ يعنى دنباله گروه ستمكار بريده شد. اشاره به اينكه نسل ايشان باقى نماند) من براى تو به خدا سوگند ياد می كنم سوگندى كه دروغ در آن راه ندارد كه اگر مقدرات گرد آورنده من و تو را به هم رساند همواره با تو مى‏ مانم (حتى يحكم الله بيننا و هو خير الحاكمين‏ س 7 ى 87 يعنى) تا خدا بين ما حكم كند (تو را به كيفر ظلم و ستم كه كرده ‏اى برساند) كه او بهترين دادرسان است.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط نامه 1:‌ نامه ای به مردم كوفه زمانى كه از مدينه به بصره مى رفت نامه 2: نامه ای به مردم كوفه پس از فتح بصره نامه 3: نامه ای به شريح قاضى نامه 4: نامه ای به بعضى از فرماندهان ارتش خود نامه 5: نامه ای به اشعث بن قيس عامل آذربايجان نامه 6: نامه ای به معاويه در لزوم بيعت با آن حضرت نامه 7: نامه ای در پاسخ معاويه كه ردّ بيعت آن حضرت روا نيست نامه 8: نامه ای به جرير به عبداللّه بَجَلى، وقتى او را نزد معاويه فرستاد نامه 9: نامه ای به معاويه در فداكارى مسلمانان نامه 10: نامه ای به معاويه كه آن حضرت را به جنگ فرا خوانده بود