عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
نامه پنجاه و یکم:
 
از نامه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است به كارگزارانش كه خراجگير بودند:
 
(که در آن از آزار رساندن براى گرفتن خراج و وادار نمودن به فروش چيزی كه فروشش زيان دارد نهى مى‏ فرمايد):
 
(1) اين نامه از بنده خدا على امير مؤمنين است به باج گيران: پس از ستايش خدا و درود بر پيغمبر اكرم، هر كه از آنچه به سويش بر مى ‏گردد (حساب و وارسى روز رستخيز) نترسد، براى خود چيزى كه او را (از عذاب و كيفر) نگاه‏ دارد پيش نفرستاده است، و بدانيد آنچه به انجام آن مأمور شده ‏ايد اندك است و پاداش آن بسيار، و اگر نبود در آنچه خدا نهى فرموده از قبيل ستم و زياده ‏روى كيفرى كه از آن بترسند در پاداش دورى از آن، چيزى است كه عذرى نيست در ترك خواستن آن (گيرم مخالفت دستور را كيفرى نبود ولى پيروى از آن را پاداشى دهند كه نمى ‏توان از آن چشم پوشيد)
 
(2) پس با مدارا و انصاف با مردم رفتار كنيد، و بر خواهش هاشان شكيبا باشيد، زيرا شما خزانه ‏داران رعيت هستيد (كه به واسطه گرفتن خراج با جمعى سر و كار داريد، و به دسته ديگرى بايد رد كنيد و چنين كس بايد بردبار و شكيبا باشد) و وكيل ‏هاى مردم و نمايندگان پيشوايانيد (كه به وسيله شما درباره رعيت دستور مى ‏دهند) و كسی را از درخواستش به خشم نياورده از مطلوبش منع نكنيد (كارش را معطل نگذارده و بگویيد چنين بكن چنين نكن، يا زمين را نكار يا آب از فلان جا بيرون آور، خلاصه او را سرگردان ننمایيد)
 
(3) هنگام باج گرفتن از مردم لباس زمستانى و تابستانى و چهارپایى كه با آن كار می كنند و غلام را نفروشيد (اگر مالى نداشته باشد كه خراج را اداء كند آنچه به آن نيازمندند از آنها نگيريد) و البته كسی را براى درهمى تازيانه نزنيد، و به مال هيچ يك از نمازگزاران و پيمان بسته‏ ها (كه با دادن جزيه در پناه اسلامند) دست نزنيد مگر اسب و سلاحى كه به وسيله آن بر مسلمانان ستم شود بيابيد، زيرا سزاوار نيست مسلمانان آنها را در دست دشمنان اسلام باقى گذارد تا بر او توانایى داشته باشند،
 
(4) و از پند و اندرز بر خودتان و نيكویى بر لشگر و كمك بر رعيت و توانا ساختن دين خدا خوددارى نكنيد، و در راه خدا آنچه سزاوار و بر شما واجب و لازم است بجا آوريد، زيرا خداوند سبحان از ما و شما خواسته كه در برابر احسان و نيكویى او با كوشش خود او را سپاس گزاريم، و به منتهى درجه توانایى خويش او را يارى كنيم، و (هر چند ما را) توانایى نيست مگر به يارى خداوند بلند قدر بزرگوار.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط نامه 1:‌ نامه ای به مردم كوفه زمانى كه از مدينه به بصره مى رفت نامه 2: نامه ای به مردم كوفه پس از فتح بصره نامه 3: نامه ای به شريح قاضى نامه 4: نامه ای به بعضى از فرماندهان ارتش خود نامه 5: نامه ای به اشعث بن قيس عامل آذربايجان نامه 6: نامه ای به معاويه در لزوم بيعت با آن حضرت نامه 7: نامه ای در پاسخ معاويه كه ردّ بيعت آن حضرت روا نيست نامه 8: نامه ای به جرير به عبداللّه بَجَلى، وقتى او را نزد معاويه فرستاد نامه 9: نامه ای به معاويه در فداكارى مسلمانان نامه 10: نامه ای به معاويه كه آن حضرت را به جنگ فرا خوانده بود