عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
نامه سی و نهم:
 
از نامه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است به عمرو ابن عاص (كه بر اثر گمراهى و پيروى از معاويه او را سرزنش فرموده):
 
(1) پس (از درود بر هدايت يافتگان رستگار شده، بدان كه) تو دين خود را تابع دنياى كسى (معاويه) قرار دادى كه گمراهى او آشكار است، پرده او دريده (گفته ‏اند: معاويه هرگونه كار غير مشروع و زشتى مرتكب مى ‏شد: شراب مى ‏نوشيده، جامه حرير مى ‏پوشيده، ظروف طلا و نقره به كار مى ‏برده، ولى از خوف عمر در زمان خلافت او بسيارى از آنها را در پنهانى مى‏ نمود، و در عهد عثمان پروايى نداشت، و چون بر دعوى خلافت تصميم گرفت بعضى را آشكار و بعضى را پنهان مى ‏نمود) در مجلس خود شخص بزرگوار را عيب دار و سر افكنده مى ‏نمايد، و با آميزش خويش دانا را نادان مى‏ گرداند (هر كه با او نشيند اگر پاك است ناپاك و اگر بزرگوار است ننگين گردد، و اگر با عقل و دانا است بى‏ خرد و نادان می شود، يا آنكه در مجلس خود از بزرگوار خرده گرفته و دانا را نادان مى ‏پندارد، و ابن ابى الحديد در اينجا مى‏ نويسد: معاويه در مجلس خود به بنى هاشم ناسزا مى‏ گفت) پس از پى چنين كسى رفتى، و بخشش او را خواستى مانند پيروى سگ از شير كه (به طمع خوردن لقمه) به چنگال هايش نگريسته انتظار دارد كه از پس مانده شكارش به سويش افكند، پس دنيا و آخرت خويش را به باد دادى (در دنيا خود را ننگين و در آخرت به عذاب الهى گرفتار نمودى)! و اگر به حق چنگ مى ‏زدى (رو به ما مى ‏آوردى) آنچه (از دنيا و آخرت) مى خواستى مى ‏يافتى،
 
(2) پس (اكنون كه از حق رو گردانده در گمراهى افتادى) اگر خدا مرا بر تو و پسر ابى سفيان مسلط ساخت شما را به كيفر مى ‏رسانم، و اگر مرا ناتوان ساختيد و (بعد از من) مانديد آنچه جلو روى شما است (عذاب و كيفر الهى) براى شما بدتر است (چنان كه در قرآن كريم س 20 ى 127 مى‏ فرمايد: و لعذاب الآخرة أشد و أبقى؛‏ يعنى عذاب و كيفر آخرت سخت تر و پاينده ‏تر است «از عذاب دنيا») و درود بر شايسته آن.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط نامه 1:‌ نامه ای به مردم كوفه زمانى كه از مدينه به بصره مى رفت نامه 2: نامه ای به مردم كوفه پس از فتح بصره نامه 3: نامه ای به شريح قاضى نامه 4: نامه ای به بعضى از فرماندهان ارتش خود نامه 5: نامه ای به اشعث بن قيس عامل آذربايجان نامه 6: نامه ای به معاويه در لزوم بيعت با آن حضرت نامه 7: نامه ای در پاسخ معاويه كه ردّ بيعت آن حضرت روا نيست نامه 8: نامه ای به جرير به عبداللّه بَجَلى، وقتى او را نزد معاويه فرستاد نامه 9: نامه ای به معاويه در فداكارى مسلمانان نامه 10: نامه ای به معاويه كه آن حضرت را به جنگ فرا خوانده بود