نامه بیست و سوم:
از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه نزديك بدرود زندگانى به طرز وصيت و سفارش نموده:
پس از آنكه ابن ملجم ملعون شمشير به سر آن بزرگوار زده بود (و در آن ترغيب به عفو او فرموده):
(1) وصيت و سفارش من به شما آنست كه چيزى را با خدا انباز و همتا قرار ندهيد، و سنت محمد صلى الله عليه و آله را ضایع و تباه نسازيد (برخلاف دستور آن حضرت رفتار ننمایيد) و اين دو ستون (شرك نياوردن به خدا و رفتار طبق گفتار پيغمبر اكرم) را بر پا نگاهداريد (كه استوارى بناى دين مقدس اسلام بر اين دو ستون است) و اين دو چراغ را بيافروزيد (تا در تاريكى نادانى و گمراهى سرگردان نشويد) نكوهش و سرزنشى بر شما نيست.
(2) من ديروز يار و همنشين شما بودم (با تن درست و توانایى و دليرى) و امروز براى شما عبرت و پند هستم (با همه دلاورى و بزرگى از پا افتاده ام) و فردا از شما دور می شوم (مى ميرم)! اگر ماندم صاحب اختيار خون خود مى باشم (به خواست خويش مى خواهم ابن ملجم را به كيفر رسانده يا مى بخشم) و اگر مردم مرگ وعده گاه من است (اختيارى ندارم شما به وظيفه شرعيه خود رفتار نمایيد) و اگر (خواستم او را) ببخشم بخشش براى من طاعت و بندگى (موجب قرب و نزديكى به رحمت خدا) است، و (اگر شما خواستيد او را ببخشيد) بخشش براى شما نيكوكارى است، پس (شما او را) ببخشيد (زيرا خداوند در قرآن كريم س 24 ى 22 مى فرمايد: ألا تحبون أن يغفر الله لكم و الله غفور رحيم؛ يعنى) آيا دوست نداريد كه خدا شما را بيامرزد؟ در حالی كه خدا آمرزنده و مهربانست (نكته اى كه بايد يادآورى شود آنست كه امر امام عليه السلام در اينكه ابن ملجم را عفو نمایيد در معرض بيان حكم مستحبى است، و ترديد آن حضرت در اينجا كه اگر مردم يا نمردم منافات ندارد به اينكه آن بزرگوار به زمان مرگ خويش عالم و دانا بوده، چنان كه در شرح سخن يكصد و چهل و نهم بيان شد).
(3) سوگند به خدا از مرگ نمى آيد به سوى من آينده اى كه از آن رنجشى داشته باشم، و نه پيداشونده اى كه آن را نخواسته باشم (آماده مرگ هستم چون نيك بختى هميشگى از پس مرگ است، و دلبند به اين زندگى نيستم) و (براى مرگ) نمى باشم مگر مانند جوياى آب كه (به آب) برسد، و مانند خواهانى كه (خواسته خود را) دريابد (زيرا نيكویى و نيك بختى از پس مرگ است، چنان كه در قرآن كريم س 3 ى 198 مى فرمايد: و ما عند الله خير للأبرار؛ يعنى) و آنچه نزد خدا است (نعمت هاى جاودانى) براى نيكوكاران بهتر است (از كالاهاى دنيا. سيد رضى عليه الرحمة مى فرمايد:) مى گويم: پاره اى از اين سخن پيش از اين در (سخن يكصد و چهل و نهم) باب خطبه ها گذشت، ولى اينجا در اين سخن افزونى بود كه دوباره گویى آن را لازم گردانيد.
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)