عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
نامه هجدهم:
 
از نامه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است به عبدالله ابن عباس هنگامى كه او از جانب آن بزرگوار حاكم و فرمانرواى بصره بود:
 
(عبدالله ابن عباس پسر عموى امام عليه السلام است كه بيشتر علماى رجال او را حسن الحال و نيكو كردار و از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و از شيعيان و پيروان اميرالمؤمنين عليه السلام دانسته ‏اند، چون فرمانرواى بصره گرديد با قبيله بنى تميم كه در جنگ جمل پيروى از طلحه و زبير و عایشه كرده بودند، دشمنى و بدخويى مى‏ نمود به طوری كه آنها را شيعه و پيرو جمل و انصار و يار عسكر «نام شتر عایشه» و حزب و طرفدار شيطان مى ‏ناميد، اين روش ابن عباس با ايشان بر شيعيان امام عليه السلام كه از قبيله بنى تميم بودند گران آمده از او رنجيدند، پس حارثة ابن قدامه كه از شيعيان آن حضرت و از قبيله بنى تميم بود به آن بزرگوار نامه ‏اى نوشت و از او شكايت كرد، امام عليه السلام نامه‏ اى به ابن عباس درباره مهربانى نمودن به قبيله بنى تميم نوشت كه از جمله آن اينست):
 
(1) و اى پسر عباس بدان كه بصره جاى فرود شيطان و كشتنگاه تباهكاری ها است (فتنه جويان اين شهر بسيارند) پس مردم آن سامان را با نيكویى كردن به ايشان خرم و شاد گردان، و (به سبب بدخويى آنان را نشورانده اگر ايشان را بر اثر كارهاى ناشايسته پيش ترس و بيمى است تو) گره ترس را از دل هاشان بگشا (طورى با آنها رفتار كن كه بفهمند از كيفر كارهاى گذشته آنان چشم پوشيده ‏اى).
 
(2) و خبر بدخويى و درشتى تو با قبيله بنى تميم به من رسيد، همانا بنى تميم را كوكبى پنهان نشده مگر آنكه كوكب ديگرى بر ايشان پديدار گشته (آسمان فضل و بزرگوارى و شجاعت و دليرى آنان از كوكب درخشان تهى نگرديده، و اگر بزرگى از آنها كشته شده ديگرى جايش را گرفته) و در جاهليت و اسلام كسى به كينه جویى و خونخواهى بر ايشان پيشى نگرفته (از اين رو با چنين مردمى نبايستى آغاز درشتى و ناهموارى‏ نمود) و (سبب ديگرى كه نبايستى با آنان بدخويى كرد آنست كه) ايشان را با ما خويشاوندى پيوسته و نزديك است (چون نسب بنى هاشم و بنى تميم به الياس ابن مضر جد شانزدهم پيغمبر اكرم منتهى می شود، پس) ما را در پيوستن به آن خويشاوندى پاداش و در جدایى از آن گناه مى ‏باشد،
 
(3) پس اى ابوالعباس خدا تو را بيامرزد در نيك و بدى كه بر دست و زبان تو جارى می شود (در گفتار و كردارت با رعيت) مدارا كن، زيرا ما در گفتار و كردار با هم شريكيم (چون تو از جانب من حكم مى ‏رانى) و چنان باش كه گمان نيكوى من به تو باشد، و انديشه ‏ام درباره ‏ات سست نگردد (هيچ گاه سخن بيجا نگفته بى ‏دستور من كارى انجام مده) و درود بر آنكه شايسته درود است (شارح بحرانى «رحمه الله» در اينجا مى ‏نويسد: ابوالعباس كنیه عبدالله ابن عباس بوده، و عرب چون بخواهد كسی را اكرام كند او را به كنيه مى ‏خواند).
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط نامه 1:‌ نامه ای به مردم كوفه زمانى كه از مدينه به بصره مى رفت نامه 2: نامه ای به مردم كوفه پس از فتح بصره نامه 3: نامه ای به شريح قاضى نامه 4: نامه ای به بعضى از فرماندهان ارتش خود نامه 5: نامه ای به اشعث بن قيس عامل آذربايجان نامه 6: نامه ای به معاويه در لزوم بيعت با آن حضرت نامه 7: نامه ای در پاسخ معاويه كه ردّ بيعت آن حضرت روا نيست نامه 8: نامه ای به جرير به عبداللّه بَجَلى، وقتى او را نزد معاويه فرستاد نامه 9: نامه ای به معاويه در فداكارى مسلمانان نامه 10: نامه ای به معاويه كه آن حضرت را به جنگ فرا خوانده بود