نامه هفتاد و هشتم:
از نامه هاى آن حضرت عليه السلام است در پاسخ نامه ابوموسى اشعرى:
كه او آن را از جایی (دومة الجندل كه در شرح خطبه سى و پنجم گذشت) كه ايشان (او و عمرو ابن عاص) را در آنجا براى حكومت (انتخاب نمودن خليفه) تعيين نموده بودند به آن بزرگوار نوشته بود، و اين نامه را سعيد ابن يحيى اموى در كتاب (خود كه نامش) مغازى (است) بيان كرده:
(1) چه بسا از مردم از بسيارى از نصيب و بهره خود (در دنيا و آخرت) بى بهره شدند، پس به دنيا رو آوردند و (از راه حق پا بيرون نهادند، و) به هواى نفس سخن گفتند (و از گفتار خدا و رسول در پيروى از امام زمان خود چشم پوشيدند) و من از اين كار (خلافت) جایى آمده ام شگفت آور كه در آنجا گروهى چند گرد آمده اند كه نفس هاشان آنها را به كبر و خودپسندى واداشته (جاى بسى حيرت و شگفتى است كه من بين گروهى خودرأى و خودپسند قرار گرفته ام كه به دستورم رفتار ننموده پرچم استبداد و مخالفت برافراشتند تا كار به جایى رسيد كه براى امر خلافت بين من و معاويه مانند تو و عمرو ابن عاص را حكم و ميانجى قرار دادند) پس من (در مماشات با آنها مانند آنست كه) دمل و ريشى از آنها را معالجه می كنم كه مى ترسم (يك باره) خون بسته شده گردد (آنگاه مداواى آن سخت شود)
(2) و (سبب اينكه با آنها مماشات كردم آنست كه) بدان (اى غافل از حق و حقيقت و اى نادان) براى انتظام امر امت محمد -صلى الله عليه و آله- و الفت و دوستى بين ايشان مردى از من حريص تر (كوشنده تر) نيست، و به اين كار خواهان پاداش و بازگشت نيكو مى باشم،
(3) و به زودى به آنچه كه وعده داده و قرار گزارده ام وفا می كنم و اگر چه تو از شايستگى كه هنگام جدا شدن از من داشتى (همان طورى كه خود را پاك و نيك نماياندى) برگردى (و بر خلاف قرآن كريم از روى هواى نفس حكم كنى) زيرا بدبخت و زيانكار كسى است كه از سود عقل و تجربه اى كه به او داده شده است بى بهره ماند (يا آنكه بگوییم: آنچه وعده داده ام وفا می كنم، و اگر تو از شايستگى خود كه نشان دادى برگردى بدبخت هستى، زيرا بدبخت كسى است كه از سود و آزمايشى كه به او عطا شده بى بهره مانده، ولى معنى اول بهتر است)
(4) و من بيزارى مى جويم (يا به خشم مى آيم و در هم می شوم) از گوينده اى كه به باطل و نادرستى سخن گويد، و از اينكه كارى را كه خدا اصلاح فرموده تباه سازم (اگر در اين كار طبق دستور قرآن كريم رفتار شود من با آن همراهم و صلاح امت را به فساد نمى كشانم)
(5) پس آنچه را نمى شناسى رها كن (گرد چيزى كه نمى دانى نگرد و احتياط و انديشه را از دست مده) زيرا بدكرداران مردم با گفتارهاى ناروا (سخنان برخلاف حق و حقيقت) به سوى تو مى شتابند (تا از كم خردى تو نتيجه گرفته مسلمانان را به راه ضلالت و گمراهى برده بدبخت و بيچاره گردانند، خلاصه گفتار عمرو ابن عاص و مردم شام فريبت ندهد كه سعادت و نيك بختى دنيا و آخرت را از دست خواهى داد) و درود بر شايسته آن.
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)