عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
نامه هفتاد و چهارم:
 
از عهدنامه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است كه آن را براى قبيله ربيعه و اهل يمن نوشته‏:
 
و (در آن آنان را به پيروى از قرآن كريم و اتحاد و يگانگى هم پيمان قرار داده، و) از خط (ابو المنذر) هشام ابن (سائب) كلبى (از اهل كوفه و از بزرگان علماى اماميه داراى تفسير و تأليفات بسيار و آشناى به انساب و سرگذشت هاى عرب بوده و در سال دويست و شش هجرى بدرود زندگانى گفته) نقل شده است:
 
(1) اين پيمانى است كه گرد آمده ‏اند بر آن اهل يمن ساكن و بيابان گرد آن و قبيله ربيعه ساكن و بيابان گردشان بر (پيروى از) كتاب خدا كه به سوى آن دعوت كنند، و طبق آن امر نمايند، و (گفتار) كسی را كه به سوى آن دعوت كرده و امر می كند بپذيرند، در برابر آن بهايى نستانند، و به عوض كردن آن راضى نشوند (بر اين پيمان پايدار باشند و فريب نخورده بر اثر به دست آوردن كالاى دنيا از قرآن دست برندارند) و اينكه ايشان براى جلوگيرى از مخالف و بى‏ اعتنا يك دست (يگانه) بوده با هم يار باشند:
 
(2) دعوتشان (گفتارشان) يكى باشد، و به جهت سرزنش سرزنش كننده، و خشم خشم گيرنده، و خوار ساختن و دشنام دادن گروهى گروه ديگر را، پيمانشان را نشكنند (اگر بعضى از نادانان اين دو قبيله يا ديگرى ايشان را خوار ساخت و بى ‏آبرویى بار آورد يا دشنام داد نبايد آن را سبب نقض عهد و پيمان شكنى قرار دهند) بر اين عهدنامه حاضر و غائب و كم خرد و دانا و بردبار و نادانشان پايدارند،
 
(3) پس به اين عهدنامه پيمان خدا بر ايشان برقرار گشت كه (بر آن پايدار باشند، زيرا) از پيمان خدا سؤال و بازپرسى می شود، و (اين عهدنامه را) على ابن ابى طالب نوشت (در بعض نسخ نهج البلاغه على ابن ابوطالب ديده شده و گفته ‏اند: امام عليه السلام در مانند آن هم «قرآن هايى كه به خط آن حضرت مشهور و در كتابخانه ‏هاى بزرگ موجود است» به واو نوشته با اينكه مضاف اليه مى ‏باشد، براى آنكه مركب اضافى چون علم شود حكم يك لفظ را دارد، پس اعراب در وسط آن در نيايد و تغيير داده نشود).
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط نامه 1:‌ نامه ای به مردم كوفه زمانى كه از مدينه به بصره مى رفت نامه 2: نامه ای به مردم كوفه پس از فتح بصره نامه 3: نامه ای به شريح قاضى نامه 4: نامه ای به بعضى از فرماندهان ارتش خود نامه 5: نامه ای به اشعث بن قيس عامل آذربايجان نامه 6: نامه ای به معاويه در لزوم بيعت با آن حضرت نامه 7: نامه ای در پاسخ معاويه كه ردّ بيعت آن حضرت روا نيست نامه 8: نامه ای به جرير به عبداللّه بَجَلى، وقتى او را نزد معاويه فرستاد نامه 9: نامه ای به معاويه در فداكارى مسلمانان نامه 10: نامه ای به معاويه كه آن حضرت را به جنگ فرا خوانده بود