عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
نامه شصت و هشتم:
 
از نامه ‏هاى آن حضرت عليه السلام است به سلمان فارسى (خدايش رحمت فرمايد):
 
(سلمان -قدس الله روحه- از بزرگان مسلمانان و از خواص اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و از شيعيان‏ اميرالمؤمنين عليه السلام است، چنان كه در روز سقيفه «بنا بر نقل ابن ابى الحديد از قول محدثين» به زبان پارسى به مسلمانان گفت: كرديد و نكرديد يعنى خودتان خليفه انتخاب نموديد و از خليفه ‏اى كه پيغمبر اكرم تعيين فرموده است چشم پوشيديد، كنايه از اينكه به ظاهر مسلمان مى‏ نماييد ولى در باطن مسلمان نيستيد، و نويسندگان در نام پيش از اسلام او اختلاف دارند روزبه ابن خشنودان و بهبود ابن بدخشان از فرزندان منوچهر پادشاه و غير از اين دو نام نيز گفته ‏اند، حضرت رسول او را سلمان ناميد، و به سلمان الخير و سلمان المحمدى ملقب گرديد، و چون از او مى ‏پرسيدند تو كيستى؟ مى ‏گفت: من سلمان ابن الاسلام و از بنى آدم هستم، و كنيه ‏اش ابو عبدالله و أبو البينات و ابو المرشد بود، و اصلش از شيراز يا رامهرمز يا شوشتر يا از قريه و دهى از اصبهان كه آن را جى مى ‏گفتند بوده، و امام عليه السلام اين نامه را) پيش از رسيدن خود به خلافت (ظاهريه نوشته، و در آن او را از فريب دنيا بر حذر داشته است):
 
(1) پس از ستايش خداى تعالى و درود بر پيغمبر اكرم، داستان دنيا مانند مار است كه مالش آن نرم و زهرش كشنده است، بنابراين دورى كن از آنچه (كالايى كه) تو را در دنيا شاد مى ‏گرداند براى آنكه از كالاى آن اندكى (بس كفنى) با تو همراه مى‏ ماند (به گور مى ‏برى) و اندوه هاى آن را از خود دور ساز براى آنكه به جدایى از آن و تغيير احوالش باور دارى (می دانى كه بالأخره از آن جدا مى ‏مانى و هر دم روش آن برخلاف هنگام ديگر است، پس به آن دل مبند و براى زندگانى چند روزه افسردگى به خود راه مده)
 
(2) و هر وقت انس و خوى تو به دنيا بيشتر است از آن هراسان تر باش، زيرا دنيادار هرگاه در آن دلبسته شاد شد دنيا او را از آن حال به سختى مى‏ كشاند، يا هرگاه به انس و خو گرفتن مطمئن گرديد او را از آن حال به ترس و هراس گرفتار می كند (پس خردمند نبايد از دوستى چنين دشمنى فريب خورد، بلكه بايد هنگامی كه دوست مى ‏نمايد بيشتر از آن دورى كرد) و درود بر شايسته آن.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط نامه 1:‌ نامه ای به مردم كوفه زمانى كه از مدينه به بصره مى رفت نامه 2: نامه ای به مردم كوفه پس از فتح بصره نامه 3: نامه ای به شريح قاضى نامه 4: نامه ای به بعضى از فرماندهان ارتش خود نامه 5: نامه ای به اشعث بن قيس عامل آذربايجان نامه 6: نامه ای به معاويه در لزوم بيعت با آن حضرت نامه 7: نامه ای در پاسخ معاويه كه ردّ بيعت آن حضرت روا نيست نامه 8: نامه ای به جرير به عبداللّه بَجَلى، وقتى او را نزد معاويه فرستاد نامه 9: نامه ای به معاويه در فداكارى مسلمانان نامه 10: نامه ای به معاويه كه آن حضرت را به جنگ فرا خوانده بود