نامه شصتم:
از نامه هاى آن حضرت عليه السلام است به حكمرانانى كه (در راه لشگر قرار گرفته، و) لشگر از زمين هاى آنها مى گذرد (كه درباره آنها و رعيت سفارش مى نمايد):
(1) از بنده خدا على اميرالمؤمنين به باج گيران و حكمرانان شهرهايى كه لشگر از (زمين هاى) آن عبور می كند:
پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم، من لشگرى را كه به (زمين هاى) شما عبور خواهند كرد به خواست خدا روانه نمودم، و آنها را به آنچه خدا بر ايشان واجب گردانيده از آزار و بدى نرساندن (به مردم) سفارش نمودم، و من نزد شما و اهل ذمه (جزيه دهندگان كه در پناه) شما (هستند) درباره زيان رساندن لشگر مبرى هستم (زيرا ايشان را از زيان رساندن منع نمودم و شما را آگاه ساختم كه مگذاريد به رعيت زيان رسانند و به مال و كشتشان دست دراز كنند) مگر کسی که گرسنه و بيچاره باشد و براى سير شدنش راهى (به جز برداشتن مال رعيت به اندازه اى كه خود يا اسبش كه در حكم او است سير شوند) نيابد (كه چنين زيانى روا است)
(2) پس دور كنيد و به كيفر رسانيد سپاهى را كه (گرسنه و بيچاره نيست، و) براى ستمگرى (به مال مردم) دست درازى می كند، و بى خردانتان را از جلوگيرى و تعرض به ايشان در آنچه اجازه دادم باز داريد (تا فتنه و آشوب برپا نشود) و من پشت سر سپاه هستم، پس به من خبر دهيد ستم هايى را كه از ايشان به شما رسيده، و سختى را كه از روش آنها به شما رو آورده و نتوانستيد جلوگيرى نمایيد مگر به يارى خدا و به مراجعه به من، پس من به كمك و خواست خدا آن را اصلاح خواهم كرد (به شكايات شما رسيدگى نموده ظلم و ستم آنها را دور مى گردانم).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)