عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
نامه پنجاه و چهارم:
 
از نامه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است به طلحه و زبير:
 
كه (در آن بى‏ حقى آنها را به پيمان شكنى اثبات نموده‏، و) به وسيله عمران ابن حصين خزاعى فرستاده (خزاع نام قبيله ‏اى است از ازد و عمران از دانشمندان اصحاب رسول خدا -صلى الله عليه و آله- و از شيعيان امام عليه السلام بوده، و) آن را ابوجعفر (محمد ابن عبدالله) اسكافى (اسكاف ده بزرگى بين نهروان و بصره بوده) در كتاب مقاماتش كه در فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام است بيان كرده:
 
(1) پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم، شما مى ‏دانيد با اينكه پوشانده ‏ايد كه من قصد مردم نكردم (خواستار بيعت نبودم) تا اينكه قصد من كردند (بيعت با مرا خواستند) و (براى بيعت بستن) دست به سوى آنان دراز ننمودم تا اينكه ايشان دست پيش من دراز كردند، و شما دو نفر از جمله كسانى بوديد كه قصد من كرده و بيعت نمودید، و مردم با من بيعت نكردند به جهت تسلط و غلبه (كه داشته باشم) و نه به جهت مال و دارایى موجود (كه طمع به آن كرده باشند، بلكه با اختيار و خواست خود دست بيعت به سويم دراز كردند) پس اگر شما با من به اختيار بيعت نموده پيمان بستيد (از شكستن آن) برگرديد تا زود است (از اين كار زشت) توبه و بازگشت به سوى خدا نمایيد، و اگر با بى ‏ميلى پيمان‏ بستيد به آشكار ساختن طاعت و فرمانبرى (بيعت نمودن) و معصيت و نافرمانى در نهان (بى ميلى به پيمان بستن) براى (بازخواست نمودن) من بر خود راه گشوديد (تا از شما بپرسم چرا بى اكراه و زور بيعت نموديد اگر در باطن بى‏ ميل بوديد)
 
(2) و به جانم سوگند (كه به ميل و رغبت براى مقصد نادرستى كه داشتيد با من بيعت نموديد و اكنون كه به آن نرسيديد پيمان شكستيد، زيرا) شما به تقيه و ترس و اظهار بى ‏ميلى ننمودن درباره بيعت با من از مهاجرين سزاوارتر نبوديد (زيرا شما از آنان تواناتر بوديد و تسلط و زور به شما كمتر بود) و نرفتن شما زير بار بيعت پيش از آنكه در آن داخل شويد از پيمان شكنى پس از پذيرفتن‏تان بر شما آسان تر بود.
 
(3) و (بهانه ‏اى كه براى پيمان شكنى خود آماده كرده ‏ايد آنست كه) گمان نموده ‏ايد من عثمان را كشته ‏ام (و شما به خونخواهى او در صدد جنگ با من برآمده ‏ايد) پس بين من و شما از اهل مدينه كسانى (مانند محمد ابن مسلمه و اسامة ابن زيد و عبدالله ابن عمر) كه از من و شما كناره گرفته‏ اند (و هيچ يك را يارى نمى ‏نمايند) هستند (كه گواهى بدهند و بگويند كشنده عثمان كيست) پس (اگر ايشان گفتند عثمان را كى كشته) هر كدام (از ما طبق گواهى كه درباره او بدهند) الزام می شود به اندازه ‏اى كه در اين كار داخل بود زير بار رود (و از او خونخواهى شود، و شك نيست كه اگر حكم مى ‏دادند معلوم مى ‏شد كه باعث كشتن عثمان طلحه و زبير بودند، و امام عليه السلام از آن مبرى است) پس اى پيرمردان از انديشه خود برگرديد (به نادرستى بهانه نگرفته از جنگ و خونريزى دست كشيد) زيرا اكنون بزرگ ترين پيشامد شما ننگ (در دنيا) است پيش از آنكه (اين) ننگ و آتش (روز رستخيز) با هم گرد آيند (اگر درباره شما بگويند: پشيمان شده توبه و بازگشت نمودند بهتر است از اينكه اصحاب پيغمبر اكرم به سبب مخالفت با امام زمان خود به عذاب الهى گرفتار شوند كه در اينجا ننگ و آتش با هم گرد آمده ‏اند) و درود بر شايسته آن.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط نامه 1:‌ نامه ای به مردم كوفه زمانى كه از مدينه به بصره مى رفت نامه 2: نامه ای به مردم كوفه پس از فتح بصره نامه 3: نامه ای به شريح قاضى نامه 4: نامه ای به بعضى از فرماندهان ارتش خود نامه 5: نامه ای به اشعث بن قيس عامل آذربايجان نامه 6: نامه ای به معاويه در لزوم بيعت با آن حضرت نامه 7: نامه ای در پاسخ معاويه كه ردّ بيعت آن حضرت روا نيست نامه 8: نامه ای به جرير به عبداللّه بَجَلى، وقتى او را نزد معاويه فرستاد نامه 9: نامه ای به معاويه در فداكارى مسلمانان نامه 10: نامه ای به معاويه كه آن حضرت را به جنگ فرا خوانده بود