عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
دعای سی و دوم: «دُعَاؤُهُ فِی صَلَاةِ اللَّیلِ»
- دعاى آن حضرت در نماز شب -
 
(وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیهِ السَّلَامُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّیلِ لِنَفْسِهِ فِی الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ:)
دعاى سى و دوم از دعاهاى امام علیه السّلام است براى خود پس از بجا آوردن نماز شب درباره اقرار به گناه‏
 
توجیه اعتراف معصومین علیهم السّلام به گناهان در شرح دعاى دوازدهم بیان شده، و نماز شب در اخبار ائمّه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ گاهى بر هشت ركعت «چهار دو ركعت» اطلاق می‌ شود و گاهى بر یازده ركعت «آن هشت ركعت به علاوه دو ركعت و یك ركعت» و گاهى بر سیزده ركعت «آن یازده ركعت به علاوه دو ركعت فجر» بنابراین احتمال می‌ رود خواندن این دعاء پس از هشت ركعت و پس از یازده ركعت و پس از سیزده ركعت باشد، پس اگر كسى نذر كند این دعاء یا دعاى دیگر را بعد از نماز شب بخواند و تعیین نموده كه پس از هشت یا یازده یا سیزده ركعت باشد، بعد از هر یك آن را قرائت نماید اداى تكلیف نموده است، و مرحوم علاّمه بزرگوار سید علیخان در شرح صحیفه بیان كرده كه شیخ طوسى «رحمه الله» در مصباح فرموده: شایسته است پس از انجام نماز شب و آن سیزده ركعت است بخوانى آنچه را كه سید العابدین ـ علیه السّلام ـ می‌ خوانده و آن از دعاهاى صحیفه می‌ باشد، و كفعمى «علیه الرّحمة» این دعاء را نقل كرده و پس از یازده ركعت بیان فرموده، و همه علماء فرموده ‏اند: اوّل وقت نماز شب از نیمه شب است و هر چه به فجر دوّم «روشنایی و سفیدى صبح» نزدیك باشد بهتر است، و اگر فجر طالع و آشكار شد و نمازگزار چهار ركعت آن را بجا آورده نه ركعت دیگر را به طور اختصار یعنى تنها سوره حمد را بخواند و آن را به قصد ادا انجام‏ دهد، و مشهور آنست كه جائز است کسی که عذر و بهانه ‏اى داشته باشد آن را پیش از نیمه شب بجا آورد و لیكن قضاى آن «بجا آوردن بعد از نماز صبح» از خواندن پیش از نیمه شب بهتر است):
 
(1) اللَّهُمَّ یا ذَا الْمُلْكِ الْمُتَأَبِّدِ بِالْخُلُودِ
بار خدایا اى داراى پادشاهى ‏اى كه (پادشاهى تو) همیشه جاودان است (زیرا پادشاهى تو) همیشه جاودان است (زیرا پادشاهى او به علم و قدرتش بر ممكنات آنها را آفریده یا نیافریده باشد كه یكسان است).
 
(2) وَ السُّلْطَانِ الْمُمْتَنِعِ بِغَیرِ جُنُودٍ وَ لَا أَعْوَانٍ.
و اى داراى سلطنت و توانایی كه بى‌ لشگرها و پشتیبانی‌ ها خود به تنهائى قوى و توانا است (زیرا نیازمند بودن با لشگر و پشتیبان از لوازم عجز و ناتوانى است و آن از صفات آفریده شد‏گان است).
 
(3) وَ الْعِزِّ الْبَاقِی عَلَى مَرِّ الدُّهُورِ وَ خَوَالِی الْأَعْوَامِ وَ مَوَاضِی الْأَزمَانِ وَ الْأَیامِ 
و اى داراى عزّت و چیرگى و رفعت و بزرگوارى كه با گردش روزگارها و سپرى شدن سال‌ ها و گذشتن زمان‌ ها و روزها باقى و پاینده است (نابود نمی‌‌ شود، زیرا غایت و پایانى از زمان براى او نمی‌‌ باشد تا به آن منتهى گردد چون آفریننده زمان و زمانیات است).
 
(4) عَزَّ سُلْطَانُكَ عِزّاً لَا حَدَّ لَهُ بِأَوَّلِیةٍ، وَ لَا مُنْتَهَى لَهُ بِآخِرِیةٍ 
سلطنت تو چنان غالب است كه حدّ و مرزى براى آن به اوّل بودن و منتهى و پایانى براى آن به آخر بودن نمی‌‌ باشد (اوّلى براى آن نیست كه آن آغاز باشد و نه آخرى كه به آن پایان پذیرد).
 
(5) وَ اسْتَعْلَى مُلْكُكَ عَلُوّاً سَقَطَتِ الْأَشْیاءُ دُونَ بُلُوغِ أَمَدِهِ 
و پادشاهى تو چنان بلند پایه است كه همه چیز پیش از رسیدن به پایان آن (كه پایانى براى آن نیست) فرو مانده (نتوانسته آن را درك نماید).
 
(6) وَ لَا یبْلُغُ أَدْنَى مَا اسْتَأْثَرْتَ بِهِ مِنْ ذَلِكَ أَقْصَى نَعْتِ النَّاعِتِینَ.
و منتهاى وصف وصف‌كنندگان به پایین‏ ترین مرتبه ‏اى از رفعت و بزرگوارى كه به خود اختصاص داده ‏اى نمی‌‌ رسد (نتوانسته‏ اند او را به وصفى كه لائق و سزاوار او است وصف نمایند، و پائین ‏تر و بالاتر مرتبه از رفعت و بزرگوارى حق تعالى نسبت به نظر مخلوقین و تعقّل ایشان است وگرنه بزرگوارى او عبارت‏ از كمال قدرت او است و در آن تفاوت نیست).
 
(7) ضَلَّتْ فِیكَ الصِّفَاتُ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَكَ النُّعُوتُ، وَ حَارَتْ فِی كِبْرِیائِكَ لَطَائِفُ الْأَوْهَامِ 
اوصاف درباره تو گمراه شده، و صفت‌ ها نزد تو از هم گسیخته، و اندیشه‏ هاى باریك در بزرگواریت سرگردان گشته ‏اند (صفات به آنچه لائق و سزاوار مراتب كمال او است راه نیافته، زیرا راه یافتن به آن وابسته به تعقّل و درك آنها است و آن ممكن نیست).
 
(8) كَذَلِكَ أَنْتَ اللَّهُ الْأَوَّلُ فِی أَوَّلِیتِكَ، وَ عَلَى ذَلِكَ أَنْتَ دَائِمٌ لَا تَزُولُ
همچنین (با آن اوصاف) تویى خدائی كه در اوّلیت (ازلى و همیشه بودن) خود اوّلى (بر همه سابق و مسبوق به دیگرى نیستى) و همچنین تو همیشه ‏اى كه جاودانى.
 
(9) وَ أَنَا الْعَبْدُ الضَّعِیفُ عَمَلًا، الْجَسِیمُ أَمَلًا، خَرَجَتْ مِنْ یدِی أَسْبَابُ الْوُصُلَاتِ إِلَّا مَا وَصَلَهُ رَحْمَتُكَ، وَ تَقَطَّعَتْ عَنِّی عِصَمُ الْآمَالِ إِلَّا مَا أَنَا مُعْتَصِمٌ بِهِ مِنْ عَفْوِكَ
و من بنده ‏اى هستم كه كردارش (كار نیك یا خلوص و پاكیزگی اش) اندك و آرزویش بزرگ است، وسائل پیوندها (طاعات و فرمانبری‌ ها كه وسائل رسیدن به سعادت و نیكبختى هر دو سرا است بر اثر معصیت و نافرمانى) از دست من بیرون رفته جز آنچه رحمت تو آن را پیوسته (زیرا رحمت تو از كسى فوت نمی‌‌ شود اگر چه گناهكار باشد) و رشته‏ هاى آرزوها از من بریده شده جز عفو و گذشت تو كه من به آن دست آویخته ‏ام. 
 
(10) قَلَّ عِنْدِی مَا أَعْتَدُّ بِهِ مِنْ طَاعَتِكَ، و كَثُرَ عَلَی مَا أَبُوءُ بِهِ مِنْ مَعْصِیتِكَ وَ لَنْ یضِیقَ عَلَیكَ عَفْوٌ عَنْ عَبْدِكَ وَ إِنْ أَسَاءَ، فَاعْفُ عَنِّی. 
طاعت و فرمانبرى از تو كه آن را به شمار آورم كم و معصیت و نافرمانى از تو كه به آن اقرار كنم بسیار دارم، و عفو از بنده ‏ات بر تو هرگز دشوار نیست اگر چه بد كرده باشد، پس مرا ببخش.
 
(11) اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَى خَفَایا الْأَعْمَالِ عِلْمُكَ، وَ انْكَشَفَ كُلُّ مَسْتُورٍ دُونَ خُبْرِكَ، وَ لَا تَنْطَوِی عَنْكَ دَقَائِقُ الْأُمُورِ، وَ لَا تَعْزُبُ عَنْكَ غَیبَاتُ السَّرَائِرِ
بار خدایا دانائى تو بر كارهاى نهانى آگاه، و هر پوشیده ‏اى پیش آگاهیت آشكار است، و كارهاى اندك از نظر تو پنهان نیست، و رازهاى نهانى از تو پوشیده نمی‌‌ باشد (اشاره به احاطه علم او به جزئیات و به همه اشیاء پیش از آفرینش آنها).
 
(12) وَ قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَی عَدُوُّكَ الَّذِی اسْتَنْظَرَكَ لِغَوَایتِی فَأَنْظَرْتَهُ، وَ اسْتَمْهَلَكَ إِلَى یوْمِ الدِّینِ لِإِضْلَالِی فَأَمْهَلْتَهُ.
و بر من غلبه نموده و دست یافته دشمن تو (شیطان) كه براى گمراه شدنم از تو مهلت خواسته و تو او را مهلت دادى، و براى گمراه كردنم از تو تا روز جزاء (قیامت) مهلت طلبیده و تو مهلتش دادى (اشاره به قول خداى تعالى «سوره اعراف، آیه 14»: قالَ انْظِرْنى‏ الى‏ یوْمِ یبْعَثُونَ «15» قالَ انَّكَ مِنَ الْمُنْظَرینَ؛‏ یعنى شیطان گفت: مرا تا روزى كه مردگان را برانگیخته شوند مهلت ده، خداوند فرمود: تو از مهلت داده شدگانى).
 
(13) فَأَوْقَعَنِی وَ قَدْ هَرَبْتُ إِلَیكَ مِنْ صَغَائِرِ ذُنُوبٍ مُوبِقَةٍ، وَ كَبَائِرِ أَعْمَالٍ مُرْدِیةٍ حَتَّى إِذَا قَارَفْتُ مَعْصِیتَكَ، وَ اسْتَوْجَبْتُ بِسُوءِ سَعْیی سَخْطَتَكَ، فَتَلَ عَنِّی عِذَارَ غَدْرِهِ، وَ تَلَقَّانِی بِكَلِمَةِ كُفْرِهِ، وَ تَوَلَّى الْبَرَاءَةَ مِنِّی، وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً عَنِّی، فَأَصْحَرَنِی لِغَضَبِكَ فَرِیداً، وَ أَخْرَجَنِی إِلَى فِنَاءِ نَقِمَتِكَ طَرِیداً.
پس در حالی كه از گناهان خرد هلاك كننده و از كارهاى (گناهان) بزرگ تباه سازنده به‌ سوی تو می‌ گریختم (رو می‌ آوردم و از گناهان دورى می‌ گزیدم) مرا به زمین زد (از رو آوردن به تو و دورى گزیدن از گناهان جلوگیرى نمود) تا چون به نافرمانى تو نزدیك (گنه‏كار) شدم، و به بدى كردارم‏ خشم (دورى از رحمت) تو را سزاوار گشتم عنان حیله و فریب خود را از من برتافت (به كار نبرد، چون مقصود او گمراه ساختن من بود) و با سخن كفر با من رو به‌ رو شد و از من بیزارى جست و پشت به من كرده برفت (اشاره به فرمایش خدای تعالى «سوره حشر، آیه 16»: اذْ قالَ لِلانْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ انّى‏ بَرى‏ءٌ مِنْكَ؛‏ یعنى آنگاه كه شیطان به انسان گفت كافر شو پس چون به «خداى تعالى» كافر گشت گوید: من از تو بیزارم) پس مرا در بیابان گمراهى براى خشم تو تنها گذاشت و به درگاه انتقام و كیفر تو رانده شده (از رحمتت) در آورد.
 
(14) لَا شَفِیعٌ یشْفَعُ لِی إِلَیكَ، وَ لَا خَفِیرٌ یؤْمِنُنِی عَلَیكَ، وَ لَا حِصْنٌ یحْجُبُنِی عَنْكَ، وَ لَا مَلَاذٌ أَلْجَأُ إِلَیهِ مِنْكَ.
در حالیكه نه شفیعى است كه نزد تو از من شفاعت نماید، و نه زینهار دهنده ‏اى كه مرا در برابر تو ایمن گرداند، و نه جاى محكم و استوارى است مرا كه از تو جلوگیرى كند، و نه پناهگاهى است كه از تو به آن پناه برم.
 
(15) فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ، وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَكَ، فَلَا یضِیقَنَّ عَنِّی فَضْلُكَ، وَ لَا یقْصُرَنَّ دُونِی عَفْوُكَ، وَ لَا أَكُنْ أَخْیبَ عِبَادِكَ التَّائِبِینَ، وَ لَا أَقْنَطَ وُفُودِكَ الْآمِلِینَ، وَ اغْفِرْ لِی، إِنَّكَ خَیرُ الْغَافِرِینَ.
پس این (جاى من) جاى پناه آورنده به تو و جاى اقراركننده (به گناه خویش) براى تو است، پس باید احسان تو از من تنگى نكند، و عفوت از من كوتاهى ننماید، و من بى‌ بهره ‏ترین بندگان توبه كنندگان تو و نومیدترین گروهى كه نزد تو آیند و امیدوارند نباشم، و مرا بیامرز، زیرا تو بهترین آمرزندگانى (چون آمرزش او براى سود به دست آوردن یا جلوگیرى از زیان نیست، بلكه تنها از روى فضل و كرم و بزرگوارى است).
 
(16) اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَمَرْتَنِی فَتَرَكْتُ، وَ نَهَیتَنِی فَرَكِبْتُ، وَ سَوَّلَ لِی الْخَطَاءَ خَاطِرُ السُّوءِ فَفَرَّطْتُ.
بار خدایا تو مرا (به كار نیك) فرمان دادى (فرمانت را) بجا نیاوردم، و مرا (از كار زشت) نهى كرده باز داشتى من (آن را) بجا آوردم، و اندیشه بد خطاء و نادرستى را براى من آراست پس‏ (در انجام فرمانت) تقصیر و كوتاهى كردم.
 
(17) وَ لَا أَسْتَشْهِدُ عَلَى صِیامِی نَهَاراً، وَ لَا أَسْتَجِیرُ بِتَهَجُّدِی لَیلًا، وَ لَا تُثْنِی عَلَی بِإِحْیائِهَا سُنَّةٌ حَاشَا فُرُوضِكَ الَّتِی مَنْ ضَیعَهَا هَلَكَ.
و روزى را به روزه داشتنم گواه نمی‌‌ گیرم (روزى را روزه را روزه پسندیده نگرفته ‏ام تا آن را گواه خود گردانم) و از شبى به سبب شب زنده داشتنم پناه نمی‌‌ طلبم (شبى براى عبادتى كه پذیرفته شده باشد بیدار نبوده تا به آن پناه برم) و مستحبّى (آنچه در شرع بجا آوردن آن رجحان و برترى داشته و گناهى در بجا نیاوردن آن نیست) بر اثر بجا آوردن آن مرا ثناء نگفته نمی‌‌ ستاید جز واجبات تو كه هر كه آن را ضائع كرده و بجا نیاورده هلاك گشته به كیفر خواهد رسید]
 
(18) وَ لَسْتُ أَتَوَسَّلُ إِلَیكَ بِفَضْلِ نَافِلَةٍ مَعَ كَثِیرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِكَ، وَ تَعَدَّیتُ عَنْ مَقَامَاتِ حُدُودِكَ إِلَى حُرُمَاتٍ انْتَهَكْتُهَا، وَ كَبَائِرِ ذُنُوبٍ اجْتَرَحْتُهَا، كَانَتْ عَافِیتُكَ لِی مِنْ فَضَائِحِهَا سِتْراً.
و من به سبب شرافت و برترى مستحبّى به‌ سوی تو توسّل نمی‌‌ جویم با اینكه از بسیارى از شرائط واجبات تو غافل بوده آنها را بجا نیاورده ‏ام، و از مواضع احكام تو تجاوز كرده پرده‏ هاى نواهى تو را دریده (آنها را مرتكب شده)ام، و گناهان بزرگى را بجا آورده ‏ام كه سلامت داشتن (عفو و گذشت) تو از رسوایی‌ هاى آنها براى من پرده و پوششى است.
 
(19) وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْیا لِنَفْسِهِ مِنْكَ، وَ سَخِطَ عَلَیهَا، وَ رَضِی عَنْكَ، فَتَلَقَّاكَ بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ، وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ، وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَایا وَاقِفاً بَینَ الرَّغْبَةِ إِلَیكَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْكَ.
و این (جاى من) جاى كسى است كه درباره نفس خویش (بر اثر نافرمانى) از تو شرمنده گشته، و بر نفس خود خشم نموده، و از تو (بر اثر رحمت و مهربانیت) خوشنود گردیده، پس با تنى فروتن و گردنى افتاده و پشتى از گناهان گرانبار پیش تو آمده در حالی كه میان امید به (عفو) تو و ترس از (عذاب) تو به‌ پا ایستاده.
 
(20) وَ أَنْتَ أَوْلَى مَنْ رَجَاهُ، وَ أَحَقُّ مَنْ خَشِیهُ وَ اتَّقَاهُ، فَأَعْطِنِی یا رَبِّ مَا رَجَوْتُ، وَ آمِنِّی مَا حَذِرْتُ، وَ عُدْ عَلَی بِعَائِدَةِ رَحْمَتِكَ، إِنَّكَ أَكْرَمُ الْمَسْئُولِینَ.
و تویى سزاوارتر کسی که به او امید داشته، و شایسته ‏تر كسى كه از او بترسد و بپرهیزد، پس اى پروردگارم آنچه را امیدوارم بر من ببخش، و از آنچه می‌ ترسم ایمنم گردان، و سود رحمت خود را به من احسان فرما، زیرا تو كریم و بخشنده ‏ترین كسانى هستى كه از آنها درخواست می‌‌ نمایند.
 
(21) اللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِی بِعَفْوِكَ، وَ تَغَمَّدْتَنِی بِفَضْلِكَ فِی دَارِ الْفَنَاءِ بِحَضْرَةِ الْأَكْفَاءِ، فَأَجِرْنِی مِنْ فَضِیحَاتِ دَارِ الْبَقَاءِ عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِینَ، وَ الرُّسُلِ الْمُكَرَّمِینَ، وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ، مِنْ جَارٍ كُنْتُ أُكَاتِمُهُ سَیئَاتِی، وَ مِنْ ذِی رَحِمٍ كُنْتُ أَحْتَشِمُ مِنْهُ فِی سَرِیرَاتِی.
بار خدایا چون (گناهان) مرا به عفو و گذشت و احسان و نیكى خود در سراى نیستى (دنیا) در حضور نظائر و مانندها(ى من) پوشاندى (رسوایم نكردى) پس از رسوائی‌ هاى سراى هستى (آخرت) در جایگاه‌ هاى حاضرین از فرشتگان ارجمند و پیغمبران گرامى و آنان كه در راه خدا كشته شده ‏اند و نیكوكاران پناهم ده از همسایه ‏اى كه بدی‌ هایم را از او پنهان می‌ نمودم، و از خویشاوندى كه در كارهاى پنهانى خود از او شرم می‌ داشتم.
 
(22) لَمْ أَثِقْ بِهِمْ رَبِّ فِی السِّتْرِ عَلَی، وَ وَثِقْتُ بِكَ رَبِّ فِی الْمَغْفِرَةِ لِی، وَ أَنْتَ أَوْلَى مَنْ وُثِقَ بِهِ، وَ أَعْطَى مَنْ رُغِبَ إِلَیهِ، وَ أَرْأَفُ مَنِ اسْتُرْحِمَ، فَارْحَمْنِی.
پروردگارا من به ایشان (همسایه و خویشاوند) در راز پوشى بر من اعتماد ننمودم، و به تو اى پروردگارم در آمرزش براى خود اعتماد نمودم، و تویی سزاوارتر کسی که به او اعتماد گردد، و بخشنده ‏تر کسی که به او رو آورده شود، و مهربان‌ تر کسی که از او مهربانى خواسته شود، پس به من  رحم فرما.
 
(23) اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ حَدَرْتَنِی مَاءً مَهِیناً مِنْ صُلْبٍ مُتَضَایقِ الْعِظَامِ، حَرِجِ الْمَسَالِكِ إِلَى رَحِمٍ ضَیقَةٍ سَتَرْتَهَا بِالْحُجُبِ، تُصَرِّفُنِی حَالًا عَنْ حَالٍ حَتَّى انْتَهَیتَ بِی إِلَى تَمَامِ الصُّورَةِ، وَ أَثْبَتَّ فِی الْجَوَارِحَ كَمَا نَعَتَّ فِی كِتَابِكَ: نُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ كَسَوْتَ الْعِظَامَ لَحْماً، ثُمَّ أَنْشَأْتَنِی‏ خَلْقاً آخَرَ كَمَا شِئْتَ.
بار خدایا و تو مرا آبى پست و خوار از صلبى (پشت پدر) كه استخوان‏ هایش درهم رفته راه‌ هایش تنگ است به رحم تنگ (بچه‏ دان مادر) كه آن را به پرده ‏ها (آنچه در درون تن او است) پوشانده ‏اى پائین آوردى (اشاره به قول خداى تعالى «سوره سجده، آیه 7»: الَّذى‏ احْسَنَ كُلَّ شَئٍ خَلَقَهُ، وَ بَدَا خَلْقَ اْلانْسانِ مِنْ طینٍ «8» ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهینٍ؛‏ یعنى آن خدایی كه هر چه را آفرید بیاراسته و نیكو گردانید، و آفرینش انسان «حضرت آدم علیه السّلام» را از گل آغاز نمود، آنگاه فرزندان او را از خلاصه آب پست و خوار «نطفه» بیافرید) در حالى كه مرا از حالى به حالى دیگر می‌ گرداندى تا اینكه به شكل كامل رساندى، و اندام را در (تن) من ثابت و پا بر جا گردانیدى، چنان‌كه در كتاب خود (قرآن مجید) وصف فرمودى:
 
(نخست) منى پس از آن خون بسته شده و آنگاه پاره گوشتى سپس استخوان آفریدى بعد از آن استخوان‏ ها را به گوشت پوشاندى سپس مرا چنان‌كه خواستى آفریده دیگرى بیافریدى (اشاره به فرمایش خداى تعالى «سوره مؤمنون، آیه 12»: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اْلانْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ «ى 13» ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی‏ قَرارٍ مَكینٍ «14» ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً، ثُمَّ انْشَاْناهُ خَلْقًا اخَرَ، فَتَبارَكَ اللَّهُ احْسَنُ الْخالِقینَ؛‏ یعنى انسان «حضرت آدم «علیه السّلام» را از گل پاكیزه آفریدیم آنگاه فرزندان او را منى و در جاى استوار قرار دادیم سپس منى را پاره خون بسته شده پس از آن خون بسته شده را پاره گوشتى آفریدیم بعد از آن پاره گوشت را استخوان آفریدیم پس از آن استخوان را به گوشت پوشاندیم‏ و آنگاه او را آفرینش دیگرى آفریدیم «جانش دادیم» پس منزّه و پاك «از نقایص» است خدایی كه نیكوترین نگارندگان است).
 
(24) حَتَّى إِذَا احْتَجْتُ إِلَى رِزْقِكَ، وَ لَمْ أَسْتَغْنِ عَنْ غِیاثِ فَضْلِكَ، جَعَلْتَ لِی قُوتاً مِنْ فَضْلِ طَعَامٍ وَ شَرَابٍ أَجْرَیتَهُ لِأَمَتِكَ الَّتِی أَسْكَنْتَنِی جَوْفَهَا، وَ أَوْدَعْتَنِی قَرَارَ رَحِمِهَا.
تا چون به روزى تو نیازمند شدم، و از فریادرسى احسان تو بى نیاز نبودم، از زیادى خوردنى و آشامیدنى كنیزت (مادرم) كه مرا در اندرون او جاى دادى، و در ته بچّه ‏دانش سپردى خوراك برایم قرار دادى.
 
(25) وَ لَوْ تَكِلُنِی یا رَبِّ فِی تِلْكَ الْحَالاتِ إِلَى حَوْلِی، أَوْ تَضْطَرُّنِی إِلَى قُوَّتِی لَكَانَ الْحَوْلُ عَنِّی مُعْتَزِلًا، وَ لَكَانَتِ الْقُوَّةُ مِنِّی بَعِیدَةً.
و اگر مرا ـ اى پروردگارم ـ در آن احوال به توانایى خود وا می‌ گذاشتى، و به نیرویم ناچار می‌ گرداندى هر آینه قدرت از من بر كنار و توانایی از من دور بود.
 
(26) فَغَذَوْتَنِی بِفَضْلِكَ غِذَاءَ الْبَرِّ اللَّطِیفِ، تَفْعَلُ ذَلِكَ بِی تَطَوُّلًا عَلَی إِلَى غَایتِی هَذِهِ، لَا أَعْدَمُ بِرَّكَ، وَ لَا یبْطِئُ بِی حُسْنُ صَنِیعِكَ، وَ لَا تَتَأَكَّدُ مَعَ ذَلِكَ ثِقَتِی فَأَتَفَرَّغَ لِمَا هُوَ أَحْظَى لِی عِنْدَكَ.
پس مرا به احسان خود مانند مهربان درستكار دانائى غذا و خوراك دادى، آن مهربانی‌ ها را از روى احسان تا این پایه كه هستم درباره من بجا می‌ آورى، مهربانیت را گم نمی‌‌ كنم، و نیكى احسانت درباره ‏ام كندى نمی‌‌ نماید، و با این مهربانی‌ ها (درباره روزى دادن تو مرا) اعتمادم (به روزى دادن تو) استوار نیست تا براى آنچه (طاعت و بندگى) كه براى من نزد تو بهره‌ دهنده ‏تر است كوشش نمایم.
 
(27) قَدْ مَلَكَ الشَّیطَانُ عِنَانِی فِی سُوءِ الظَّنِّ وَ ضَعْفِ الْیقِینِ، فَأَنَا أَشْكُو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لِی، وَ طَاعَةَ نَفْسِی لَهُ، وَ أَسْتَعْصِمُكَ مِنْ مَلَكَتِهِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیكَ فِی صَرْفِ كَیدِهِ عَنِّی.
(و استوار نبودن اعتمادم به تو براى آنست كه) شیطان مهار مرا در بدگمانى‏ و سستى یقین و باور به دست گرفته است، از این رو من از بد همسایگى او براى خود و پیروى نفسم از او گله می‌ كنم، و از تسلّط و توانایی او (بر من) به تو پناه برده حفظ و نگهدارى می‌ طلبم، و در برگرداندن مكر و فریب او از خویشتن به‌ سوی تو زارى می‌ نمایم.
 
(28) وَ أَسْأَلُكَ فِی أَنْ تُسَهِّلَ إِلَى رِزْقِی سَبِیلًا، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى ابْتِدَائِكَ بِالنِّعَمِ الْجِسَامِ، وَ إِلْهَامِكَ الشُّكْرَ عَلَى الْإِحْسَانِ وَ الْإِنْعَامِ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَهِّلْ عَلَی رِزْقِی، وَ أَنْ تُقَنِّعَنِی بِتَقْدِیرِكَ لِی، وَ أَنْ تُرْضِینِی بِحِصَّتِی فِیمَا قَسَمْتَ لِی، وَ أَنْ تَجْعَلَ مَا ذَهَبَ مِنْ جِسْمِی وَ عُمُرِی فِی سَبِیلِ طَاعَتِكَ، إِنَّكَ خَیرُ الرَّازِقِینَ.
و از تو درخواست می‌ كنم كه براى (به دست آوردن) روزیم راهى آسان فراهم نمایی، پس تو را است سپاس بر آنكه نعمت‌ هاى بزرگ را آغاز نمودى و سپاس بر نیكى كردن و نعمت دادنت را الهام كرده در دل انداختى، پس بر محمّد و آل او درود فرست، و روزیم را بر من آسان گردان، و اینكه مرا به اندازه ‏اى كه برایم تعیین فرموده ‏اى قانع و خشنود نمایی، و به بهره ‏ام در آنچه (روزى) كه بهره من گردانیده ‏اى خشنودم فرمائى، و آنچه از تن و عمرم به كار رفته در راه طاعت و فرمانبرداریت قرار دهى (به حساب آورى، و این از راه تبدیل سیئات و بدی‌ ها به حسنات و نیكی‌ ها است، چنان‌كه در قرآن شریف «سوره فرقان، آیه 70» می‌‌ فرماید: الاَّ مَنْ تابَ وَ امَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحًا، فَاولئِكَ یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتٍ، وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیمًا؛ یعنى جز كسانی كه توبه كنند و ایمان آورند و كار شایسته بجا آورند، پس خداوند بدی‌ هاى آنها را به نیكی‌ ها تبدیل گرداند كه خدا آمرزنده مهربان است) زیرا تو بهترین روزى دهندگانى (براى آنكه آفریننده روزی‌ ها تویی، و آنها را بى عوض می‌ بخشى).
 
(29) اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَى مَنْ عَصَاكَ، وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاكَ، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ، وَ هَینُهَا أَلِیمٌ، وَ بَعِیدُهَا قَرِیبٌ، وَ مِنْ نَارٍ یأْكُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ، وَ یصُولُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ.
بار خدایا من به تو پناه می‌ برم از آتشى كه به آن بر هر كه تو را نافرمانى كرد سخت گرفته ‏اى، و به آن هر كه را از رضا و خشنودى تو دورى گزید وعده عذاب داده ‏اى، و از آتشى كه روشنى آن (بر اثر بسیارى درجه حرارت) تاریكى است، و آسان (اندك) آن دردناك، و دورش نزدیكست (از دور هم می‌ سوزاند) و از آتشى كه پاره ‏اى از آن پاره دیگر را می‌ خورد، و برخى از آن بر برخى حمله و یورش می‌ آورد (روی هم می‌ غلطد).
 
(30) وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِیماً، وَ تَسقِی أَهْلَهَا حَمِیماً، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِی عَلَى مَنْ تَضَرَّعَ إِلَیهَا، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا، وَ لَا تَقْدِرُ عَلَى التَّخْفِیفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَیهَا تَلْقَى سُكَّانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَیهَا مِنْ أَلِیمِ النَّكَالِ وَ شَدِیدِ الْوَبَالِ‏
و از آتشى كه استخوان‏ ها را می‌ پوساند، و به ساكنین خود آب جوش می‌ دهد كه بیاشامند، و از آتشى كه به هر كه به‌ سوی آن زارى كند مهربانى نمی‌‌ نماید، و به کسی که از آن مهربانى طلبد رحم نمی‌ كند، و بر سبك كردن از کسی که برایش فروتنى نماید و آن را فرمانبردار شود توانا نیست، ساكنین خود را با گرم‌ ترین عذاب و كیفر دردناك و گرفتارى سخت دیدار می‌ كند.
 
(31) وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَقَارِبِهَا الْفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا، وَ حَیاتِهَا الصَّالِقَةِ بِأَنْیابِهَا، وَ شَرَابِهَا الَّذِی یقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَةَ سُكَّانِهَا، وَ ینْزِعُ قُلُوبَهُمْ، وَ أَسْتَهْدِیكَ لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا، وَ أَخَّرَ عَنْهَا.
و به تو پناه می‌ برم از كژدم‌ هاى آن كه دهن‌ هاشان گشوده ‏اند، و از مارهاى آن كه با نیش‌ هاشان می‌ زنند، و از آشامیدن آن كه روده ‏ها و دل‌ هاى ساكنینش را پاره می‌ نماید، و دل ‏هاشان را می‌ كند، و از تو راه می‌ جویم (توفیق می‌ خواهم) براى آنچه (طاعت و بندگى كه مرا) از آن آتش دور سازد و پس گرداند.
 
(32) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَجِرْنِی مِنْهَا بِفَضْلِ رَحْمَتِكَ، وَ أَقِلْنِی عَثَرَاتِی بِحُسْنِ إِقَالَتِكَ، وَ لَا تَخْذُلْنِی یا خَیرَ الْمُجِیرِینَ
بار خدایا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا به بسیارى رحمت و مهربانى خود از آتش پناه ده، و به نیكویى گذشت خویش از لغزش‌ هایم در گذر، و مرا خوار مگردان، اى بهترین پناه دهندگان.
 
(33) اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَقِی الْكَرِیهَةَ، وَ تُعْطِی الْحَسَنَةَ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِیدُ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَی‏ءٍ قَدِیرٌ
بار خدایا تو (ما را) از مصیبت و سختى نگاه می‌ دارى، و نیكى می‌ بخشى، و آنچه بخواهى انجام می‌ دهى، و تو بر هر چیز توانایی.
 
(34) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، إِذَا ذُكِرَ الْأَبْرَارُ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، مَا اخْتَلَفَ اللَّیلُ وَ النَّهَارُ، صَلَاةً لَا ینْقَطِعُ مَدَدُهَا، وَ لَا یحْصَى عَدَدُهَا، صَلَاةً تَشْحَنُ الْهَوَاءَ، وَ تَمْلَأُ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ.
بار خدایا بر محمّد و آل او درود فرست، هنگامی كه نیكان یاد شوند، و بر محمّد و آل او درود فرست، مدّتى كه شب و روز در پى هم درآیند، درودى كه دنباله ‏اش بریده نشود (همیشه باشد) و شماره ‏اش به شمار درنیاید، درودى كه هوا (میان آسمان و زمین) را فرا گیرد، و آسمان و زمین را پر كند.
 
(35) صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ حَتَّى یرْضَى، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بَعْدَ الرِّضَا، صَلَاةً لَا حَدَّ لَهَا وَ لَا مُنْتَهَى، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خدا بر او درود فرستد تا آنجا كه خشنود گردد، و خدا بر او و آل او پس از خشنود شدن درود فرستد، درودى كه آخر و پایانى براى آن نیست، اى بخشنده ‏ترین بخشندگان.
 
ترجمه و شرح صحیفه کامله سجادیه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط دعای اول: ستایش نمودن خدای عزوجل دعای دوم: درود بر محمد و آل او دعای سوم: درود بر حمله (نگاه دارندگان) عرش دعای چهارم: درود بر كساني كه به پيغمبران ايمان آورده ‏اند دعای پنجم: دعاى آن حضرت براى خود و نزديكانش دعای ششم: دعاى آن حضرت هنگام بامداد و شام دعای هفتم: دعاى آن حضرت در مهمّات و سختي ها دعای هشتم: دعاى آن حضرت در پناه بردن به خدا دعای نهم: دعاى آن حضرت در آرزو داشتن به آمرزش دعای دهم: دعاى آن حضرت در التجاء به خداى تعالى