عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خطبه دویست و سی و هشتم:
 
از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است درباره حكمين (عمرو ابن عاص و ابو موسى اشعرى) و نكوهش مردم شام‏:
 
(1) شاميان مردمى هستند دل سخت و اوباش، بندگان (زيردستان) پست كه از هر سو گرد آمده و از هر آميخته ‏اى برچيده شده ‏اند (گروهى هستند هر يك از جایى آمده و به هم پيوسته و حسب و نسبشان معلوم نيست) از جمله كسانى مى‏ باشند كه سزاوار است (احكام اسلام را) به آنها ياد دهند، و (به خوهاى نيكو) تربيتشان كنند، و (خير و شر را) يادشان دهند، و كارآزموده ‏شان گردانند، و زمامدارشان شوند، و (مانند كودكان) دست هاشان را بگيرند (تا سر خود كارى نكنند، خلاصه ايشان گروهى هستند نادان و از نيكویی ها دور، سزاوار نيستند كه خلافت در بينشان بوده در امر دين و ملت و ولايت دخالت داشته پيشوا بشوند) آنان از مهاجرين (كه از مكه به مدينه هجرت كرده نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدند) و از انصار (اهل مدينه كه اسلام آورده آن حضرت را يارى كردند) نيستند، و نه از كسانى هستند كه در مدينه جا داشتند (و پيش از هجرت اسلام اختيار نمودند) و بر ايمان استوار بودند.
 
(2) آگاه باشيد اهل شام براى خودشان برگزيدند نزديكترين شان (عمرو ابن عاص) را به آنچه دوست مى ‏دارند (كه ظفر يافتن آنها بود بر اهل عراق) و شما براى خودتان اختيار كرديد نزديكترين مردم (ابوموسى اشعرى) را به چيزى كه دوست نمى‏ داريد (كه ظفر يافتن اهل شام بود بر شما، و ابوموسى اشعرى كه نامش عبدالله پسر قيس است بر اثر نفهمى و ندانستگى و دشمنى با امام عليه السلام آن كار را انجام داد، و سبب دشمنى او آن بود كه حضرت او را از ولايت كوفه كه در زمان عثمان متصدى آن گشته عزل نمود) و روبرو شدن شما با عبدالله ابن قيس ديروز بود (خيلى نزديك است، چون من به سوى بصره براى جنگ جمل مى‏ رفتم شنيديد) كه مى‏ گفت: (اى اهل كوفه امام را يارى نكنيد كه) اين پيشامد و جنگ فتنه و تباهكارى است (كه بايستى از آن دورى گزيد) پس زه ‏هاى كمان خود را به كار نياندازيد و شمشيرهاتان را غلاف نمایيد،
 
(3) اگر راست مى ‏گفت پس در آمدنش (نزد ما و حاضر شدن در صفوف لشگر عراق در جنگ صفين براى كمك ما) بدون اينكه مجبور باشد اشتباه كرد (زيرا خلاف عقيده خود رفتار نمود و چنين كسى صلاحيت حكم شدن را ندارد) و اگر دروغ مى ‏گفت تهمت به او روا است (زيرا از روى هواى نفس سخن مى ‏گويد و از اين رو حق را شبهه مى ‏انگارد، و بر چنين كسی اعتماد نيست تا او را بتوان حكم قرار داد) پس آنچه در سينه عمرو ابن عاص است به وسيله عبدالله ابن عباس از بين ببريد (عبدالله ابن عباس را نماينده خود قرار دهيد كه او مى ‏تواند با عمرو حيله باز برابرى كند) و فرصت روزگار را از دست ندهيد، و شهرهاى دوردست اسلام را (از تسلط فتنه جويان و ستمگران) حفظ نمایيد.
 
(4) آيا به شهرهاتان نظر نمى ‏كنيد كه در آنها جنگ می كنند (تا شما را نابود ساخته دارایی تان را به يغما ببرند) و آيا به قطعه سنگ سخت خود (قدرت و توانایی تان) نظر نمى ‏افكنيد كه بر آن تير مى ‏زنند (نمى ‏بينيد كه در صدد هستند كه ضعف و ناتوانى به شما رو آورد تا شكست خورده تسليم گرديد).
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط خطبه 1: خطبه ای درباره آفرينش آسمان و زمين و آدم خطبه 2: خطبه ای پس از بازگشت از صفّين خطبه 3: خطبه معروف به شِقشِقيّه خطبه 4: خطبه ای بعد از كشته شدن طلحه و زبير خطبه 5: خطبه ای بعد از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) در خطاب به عباس و ابوسفيان خطبه 6: خطبه ای در هنگامی كه از ایشان خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند خطبه 7: خطبه ای در مذمت مريدان شيطان خطبه 8: خطبه ای براى برگرداندن زبير به بيعت خطبه 9: خطبه ای در وصف خود و دشمنانش در جمل خطبه 10: خطبه ای در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخيم آن