خطبه دویست و سی و دوم:
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در تقوى و دل نبستن به دنيا و سختی هاى بعد از مرگ و سفارش به شكيبايى بر بلاء):
(1) خدا را براى نعمت بخشيدن او سپاس مى گزاريم (زيرا شكر نعمت موجب فراوانى و كفران آن باعث عذاب سخت مى باشد) و از او براى اداى حقوقش (تحصيل علوم و معارف و انجام واجبات و مستحبات) يارى مى طلبم كه لشگرش (فرشتگان و انبياء و اوصياء و پيروان ايشان بر گمراه شدگان و گمراه كنندگان) غالب، و توانایى او بزرگ است،
(2) و گواهى مى دهم كه محمد (صلى الله عليه و آله) بنده و فرستاده او است كه (مردم را) به طاعت و فرمانبردارى خداوند دعوت فرمود، و با جهاد و جنگيدن در راه دين او بر دشمنانش غالب و فيروز گرديد، اتفاق و پيوستگى دشمنان بر تكذيب آن حضرت و كوشش و تلاش آنها براى خاموش كردن نور او (از بين بردن دينش) از جهاد بازش نمى داشت،
(3) پس (چون بعثت حضرت رسول براى دعوت به سوى دين و طاعت خداوند است اجابت دعوت آن بزرگوار به آنست كه مواظبت داشته) به تقوى و ترس از خدا دست اندازيد (واجبات را انجام داده گرد محرمات نگرديد) زيرا پرهيزكارى را ريسمانى است داراى دستگيره محكم و پناهگاهى كه استوار است بلندى آن (سبب نجات و رهایى از سيه روزى دنيا و آخرتست) و به (طاعت و بندگى و اسباب مغفرت و آمرزش پيش از رسيدن) مرگ و سختی هاى آن بشتابيد، و براى آن پيش از آمدنش (خود را) آراسته كنيد، و پيش از آنكه وارد شود آماده باشيد (تا مرگ نرسيده به دستور خدا و رسول رفتار كرده از شيطان و نفس اماره دورى گزينيد كه پس از آمدن آن راه بسته می شود) زيرا قيامت (هنگام پاداش و كيفر) پايان كار است (و مرگ اول منزل آن مى باشد) و بس است مرگ پند دهنده براى خردمند، و عبرت براى نادان و غافل،
(4) و پيش از رسيدن به پايان (قيامت) چيزهایى را مى دانيد از تنگى قبرها، و فراوانى غم و اندوه (به مفارقت و جدایى مال و فرزند و دوستان) و از ترس محلى كه (اوضاع قيامت را) آگاه مى شويد (و آن برزخ است) و پياپى رسيدن خوف و بيم، و جابجا شدن دهنده ها (بر اثر فشار قبر) و كر شدن گوش ها (از صداهاى وحشت انگيز) و تاريكى لحد، و ترس عذابى كه خداوند (به زبان پيغمبرانش) خبر داده است، و پوشاندن قبر، و استوار كردن سنگ پهن (كه قبر را به آن مسدود مى نمايند).
(5) پس اى بندگان خدا! از خدا بترسيد، از خدا بترسيد (پيش از رسيدن مرگ كارى كنيد كه به سختی هاى بعد از آن مبتلى نگرديد، و به دنيایى كه به زودى دست از آن خواهيد كشيد دل نبنديد) زيرا دنيا به شما به يك راه (كه راه آخرت است و پيشينيانتان از آن گذشتند) مى گذرد (همه را از آن راه مى برد و كسی را جا نمى گذارد) و شما با قيامت به يك ريسمان بسته شده ايد (بين شما و آن فاصله و مدت درازى نيست) و مانند آنست كه قيامت علامات و نشانه هاى خود را آشكار ساخته و پرچم هايش (مقدمات پيوستن به پيشينيان) را نزديك گردانيده، و شما را سر راه خود (براى حساب و بازپرسى) نگاهداشته است، و مانند آنست كه سختی هايش را جلو آورده و (مانند شتر كه براى برداشتن بار از پشتش سينه به زمين مى نهد) سينه هايش را پهن كرده (عذاب هاى دردناكش را آشكار ساخته)
(6) و دنيا از اهل خود دست كشيده و آنان را از پرستارى خويش بيرون نموده، پس همچون روزى بود كه گذشت، يا ماهى كه به سر رسيد، و تازه آن كهنه و فربه آن لاغر گرديد (بدن ها ضعيف و ناتوان شده، و آنها را وا داشته اند) در جاى تنگ (قيامت كه گرفتارى آن دشوار و رهایى از آن غير ممكن) و كارهاى در هم و بزرگ، و آتش داغ پر آزار، با صداى بلند، زبانه افروخته، فرياد خشمناك، و سوزندگى زبانه دار كه فرو نشستن ندارد، و هيزم آن پر شعله، تهديد آن ترسناك، ته آن ناپيدا، اطراف آن تاريك، ديگ هاى آن بسيار گرم، كيفرهاى آن رسوا كننده است (اما براى پرهيزكاران خداوند در قرآن كريم س 39 ى 73 مى فرمايد: و سيق الذين اتقوا ربهم إلى الجنة زمرا حتى إذا جاؤها و فتحت أبوابها، و قال لهم خزنتها سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين؛ يعنى)
(7) و آنان كه از پروردگارشان مى ترسيدند (در دنيا پرهيزكار بودند) دسته دسته به سوى بهشت رانده می شوند (فرشتگان آنان را مى برند تا به بهشت وارد شوند، و درهاى آن گشوده است، و دربانان آن به آنها گويند: درود بر شما پاك و پاكيزه هستيد «در دنيا خود را به معاصى نيالوديد» پس به بهشت در آیيد و هميشه در آن باشيد) در حالی كه از عذاب آسوده و از سرزنش رها و از آتش دور گشته اند، و بهشت به سبب ايشان آرامش يافته (از حال انتظار بيرون آمده) و آنان هم از منزل و قرارگاه خود شاد مى باشند (و اينان) كسانى هستند كه در دنيا كردارشان پاكيزه و نيكو و چشم هايشان (از خوف خدا و ترس عذاب) گريان بوده، و شب آنها در دنياشان از جهت افتادگى و طلب آمرزش (بيدارى براى عبادت و بندگى به منزله) روز و روزشان از جهت ترس (از عذاب) و دورى نمودن (از دنيا و مشغول بودن به راز و نياز به منزله) شب بوده، پس خداوند بهشت را جاى بازگشت و خوشى را پاداش ايشان قرار داد، و آنها به بهشت و اهل آن سزاوارتر و شايسته هستند، با پادشاهى هميشگى و نعمت و خوشى ثابت و برقرار.
(8) پس بندگان خدا! (اكنون كه حال اهل دوزخ و بهشت را شنيديد) مواظبت نمایيد آنچه را كه به مواظبت آن رستگار شما سود مى برد، و به تباه ساختن آن تبهكار شما زيان مى برد (از دستور خدا و رسول پيروى كنيد تا سعادت و نيك بختى هميشگى به دست آريد و از آن غافل نباشيد كه بدبخت مى گرديد) و با كردارتان بر مرگ هاى خود پيشى گيريد (طورى باشيد كه در موقع آمدن مرگ اضطراب و نگرانى نداشته باشيد) زيرا شما گروگان چيزى هستيد كه پيش فرستاده ايد، و جزاء داده مى شويد به آنچه كه بجا آورده ايد،
(9) و مانند آنست كه مرگ شما را دريافته، پس بازگشتى نيست تا (به تدارك كردارهاى زشت خود) نائل شده، و نه از لغزش و گناهى (كه كرده ايد) وا رهيده شويد (زيرا وا رهيدن از لغزش ها بر اثر توبه و بازگشت است و آن در دنيا ممكن است كه دار تكليف و عمل است نه در آخرت كه دار جزاء است) خدا ما و شما را به طاعت و پيروى از خود و رسولش وادار نمايد، و به افزونى رحمتش از (گناهان) ما و شما بگذرد. (با تأمل و انديشه در مطالب بالا، پس)
(10) در جاى خود بنشينيد (بيهوده افزون طلب نباشيد) و بر بلاء و سختى (كفر و ضلالت) شكيبا باشيد، و دست ها و شمشيرهاتان را در خواهش هاى زبان هاتان به كار نياندازيد (جنگجو نبوده و دشنام نداده سخنان بى مغز نگوييد) و نشتابيد به آنچه را كه خدا تكليف نكرده (برخلاف دستور خدا رفتار ننموده بدون فكر و انديشه و مطالعه سود و زيان هر كارى بيجا خود را گرفتار نسازيد) زيرا از شما هر كه بر خوابگاه خود بميرد در حالی كه به حق پروردگارش و حق پيغمبر و فرستاده او و حق اهل بيت آن حضرت شناسا باشد شهيد مرده است، و مزد او با خدا است، و سزاوار پاداش كردار نيكویى است كه در انديشه داشته، و اين انديشه جاى شمشير كشيدن او را مى گيرد، و هر چيز را مدت و به سر رسيدنى است (كه تا آن مدت به سر نرسد كوشش سود ندهد، خلاصه در صورت توانایى نداشتن و يا براى كشته شدن سود معنوى در نظر نگرفتن به زد و خورد با دشمنان نپردازيد، براى آنكه قصد جنگيدن و بيزارى از آنها هم در حكم جهاد و كشته شدن در راه خدا است).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)