خطبه دویست و سی ام:
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در سفارش به پرهيزكارى و يادآورى از مرگ و مرده ها):
(1) اى مردم! شما را سفارش می كنم به پرهيزكارى و ترس از خدا، و به بسيارى ستودن او براى نعمت هايش كه به شما داده، و بخشش هايش كه به شما مى رسد، و براى آزمايش او شما را (از خير و شر و خوشى و سختى)
(2) پس چه بسيار به نعمتى شما را تخصيص داد و به رحمتى دريافت (كه از جمله آن اينست كه) گناهان و كارهاى زشت خود را آشكار كرديد و او (با ستاريت و غفاريت خود) شما را پوشانيد (مفتضح و رسوا نساخت، و اين از نعمت هاى بزرگ او است) و كارى كرديد كه موجب مؤاخذه او بود و شما را مهلت داد (در كيفرتان تعجيل نفرمود شايد توبه و بازگشت نمایيد، زيرا عفو و بخشش و رحمتش بر عقاب و خشمش سبقت جسته، و اين نيز نعمت بزرگى است كه به بندگانش عطاء فرموده كه اگر بر اثر گناه افراد را كيفر مى فرمود هيچ كس روى زمين باقى نمى ماند، چنان كه در قرآن كريم س 16 ى 61 مى فرمايد: و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابة و لكن يؤخرهم إلى أجل مسمى فإذا جاء أجلهم لا يستأخرون ساعة و لا يستقدمون؛ يعنى اگر خداوند مردم را بر اثر ستم و گناهانشان مؤاخذه فرمايد جنبنده اى بر روى زمين باقى نمى گذارد، لكن آنها را مهلت مى دهد تا وقتى كه تعيين گرديده، پس چون زمان ايشان برسد ساعتى به تأخير نيفتاده و پيشى نگيرند)
(3) و شما را سفارش می كنم به ياد مرگ و كم غافل شدن از آن، و چگونه غافليد شما از چيزی كه (مرگ) از شما غافل نيست، و چگونه طمع و آز داريد از کسی که (ملك الموت) شما را مهلت نمى دهد؟!
(4) پس (براى شما) كافى است پند دهنده مردگانى كه ديديد آنها را بر دوش ها به سوى قبرهاشان بردند در حالی كه سوار نبودند، و در قبرها نهادندشان در حالی كه فرود نيامده بودند (زيرا سوارى و ورود در جایى بايستى از روى قصد و اختيار باشد، پس چون حمل مردگان بر دوش ها و نهادنشان در قبرها به ادراك و شعور خودشان نيست از اين رو نمى توان گفت كه آنها سوار بوده يا در قبرها وارد شده اند) پس (طورى دست از اين جهان كشيده و رفتند و اثرى بجا نگذاشتند كه) گويا ايشان بناء كنندگان دنيا نبودند و هميشه آخرت جايگاه آنان بوده،
(5) بيرون رفتند از دنيايى كه در آن سكونت داشتند، و جا گرفتند در گورى كه از آن مى رميدند، آلوده بودند به دنيایى كه از آن دست كشيدند، و تباه ساختند آخرتى را كه به سوى آن منتقل گشتند (و اكنون پشيمانند و بيچاره) نه از كار زشت مى توانند برگردند (توبه و بازگشت نمايند) و نه كار نيك را مى توانند زياده نمايند (زيرا آخرت دار تكليف نيست، و اين بدبختى براى آنست كه) به دنيا انس گرفتند دنيا ايشان را فريب داد، و به آن اعتماد نمودند آنها را به خاك انداخت (تباهشان ساخت)
(6) پس خدا شما را بيامرزد، سبقت گرفته و پيش دستى كنيد به سوى منازل (آخرت) خود كه به آبادى آن مأمور بوده به آن ترغيب گرديده به سوى آن خوانده شده ايد، و به وسيله شكيبایى بر طاعت خدا و دورى از معصيت و نافرمانی اش نعمت هاى او را بر خودتان تمام گردانيد (با شكيبایى بر سختى عبادت و دورى از معصيت خود را شايسته نعمت هاى آخرت و لذت ها و خوشی های بهشت جاويد گردانيد تا با همراه بودن آن نعمت ها با نعمت هاى دنيا از نعمت هاى خدا كاملا بهره مند شده باشيد) زيرا فردا (هنگام رسيدن مرگ) به امروز نزديك است،
(7) چه بسيار به شتاب مى گذرد ساعت ها در روز، و چه زود سپرى می شود روزها در ماه، و چه شتابنده است ماه ها در گذراندن سال، و چه با تندى مى گذرد سال ها در عمر (كه تند گذشتن آنها مستلزم به سر رسيدن زندگى و نزديك شدن مرگ است).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)