خطبه دویست و بیست و یکم:
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در پرهيزكارى و مرگ و فريفته نشدن به دنيا):
[قسمت اول خطبه]
(1) پرهيزكارى و ترس از خدا كليد هدايت و رستگارى (دنيا و آخرت) و اندوخته براى روز قيامت و سبب آزادى از هر بندگى (شهوت ها و خواهش هاى نفس) و رهایى از هر تباهى است، با تقوى حاجت درخواست كننده روا مى گردد، و گريزان (از عذاب و سختى) رهایى مى يابد، و عطاء ها و بخشش هاى بسيار (از جانب حق تعالى) دريافت می شود،
(2) پس كار كنيد (براى سفر آخرت توشه برداريد) در اين حالی كه عمل بالا مى رود (قبول مى گردد) و توبه و بازگشت (از گناه) سود مى بخشد، و دعا شنيده می شود (درخواست مى پذيرند) و زمان آرامش است (اضطراب و نگرانى مرگ در بين نيست) و قلم ها (ى نويسندگان اعمال نيك و بد) به كار است (نه مانند بعد از مردن از نوشتن باز مانند)
(3) و به عبادات و طاعات بشتابيد در برابر عمرى كه (از جوانى به پيرى و از توانایى به ناتوانى) تغيير مى پذيرد، يا بيمارى و دردى كه (از كار) باز دارد، يا مرگى كه (زندگانى را) بربايد، زيرا مرگ لذت و خوشی هاى شما را نابود ساخته خواهش هاتان را از بين مى برد، و انديشه هاتان را دور مى سازد، ملاقات كننده ايست كه او را دوست نمى دارند، و مبارزى است كه (هر چند دلير و توانا باشى) شكست نمى خورد، و كينه جویى است كه بازخواست نمى شود،
(4) دام هاى آن شما را گرفته، و اندوه ها و تباهى هايش شما را احاطه نموده، و پيكان ها (ى تيرها) يش شما را آماج قرار داده، و غلبه و توانایى آن در بين شما با اهميت است، و ستمش بر شما پى در پى مى رسد، و كم ممكن است ضرب شمشيرش از شما خطاء برود، پس نزديك است تاريكى سايه هايش و زبانه كشيدن دردهايش و تيرگى بی هوشی هاى سختی هايش و درد جان گرفتنش و تارى پوشاندنش و بدمزگى چشيدنش شما را دريابد، و (چون مرگ خواهى نخواهى هر كس را درخواهد يافت)
(5) مانند آنست كه ناگهان نزد شما آمده و راز گويان شما را خاموش ساخته، و مشاورينتان را متفرق نموده، و آثار و نشانه هاتان را نابود، و شهرهاتان را بى صاحب كرده، و وراثتان را برانگيخته كه ارثتان را قسمت كنند بين خويشاوند خاصى كه (در آن هنگام به تو) سود نداشته، و خويشاوند اندوهگينى كه جلو (مرگ را از تو) نگرفته، و بين خرسند شنونده اى كه (از مرگ تو) اندوهناك نگشته،
(6) پس بر شما باد سعى و كوشش (به طاعت و بندگى) و آماده بودن و توشه برداشتن (براى سفر آخرت) در جاى توشه گرفتن، و زندگى دنيا شما را فريب ندهد چنان كه پيشينيان شما را كه گذشتند و رفتند فريب داد، آنان كه شير آن را دوشيدند (بهره بسيار بردند) و فريب آن را خوردند (لذت و خوشى آنان را از حساب و وارسى روز رستخيز غافل نمود) و شماره آن را از بين بردند (روزهايش را به بی خبرى به سر رساندند) و تازه آن را كهنه كردند (جوانى را به پيرى رساندند)
(7) خانه هاشان گورها و دارایی شان ميراث ديگران گرديد، هر كه بر سر گورشان آيد نمى شناسند، و به کسی که برايشان بگريد اهميت نمى دهند، و به کسی که آنها را بخواند پاسخ نمى دهند،
(8) پس از دنيا بپرهيزيد كه بسيار مكر كننده و فريب دهنده و بازى دهنده است، بخشنده اى است پس گيرنده، و پوشاننده اى است كننده (اگر چند روزى به كسى رو آورده كالايى به او ارزانى دارد به زودى به او پشت كرده از او پس مى گيرد) آسايش آن هميشگى نيست، و رنج آن به سر نمى رسد، و بلاء و درد آن آرام نمى گيرد (پس خردمند به چنين دنيايى دل نبسته تا ممكن است رضاء و خوشنودى خدا و رسول را به دست مى آورد).
[قسمت دوم خطبه]
قسمتى از اين خطبه است در وصف پارسايان:
(9) پارسايان گروهى هستند (در ظاهر) از اهل دنيا كه (در باطن) اهل آن نيستند، پس در دنيا مى باشند مانند کسی که اهل آن نيست (چون دل بر آن نبسته آن را سراى عاريت پنداشته اند) عمل آنها در آن به آن چيزى است كه (بعد از مرگ) مى بينند، و به دفع عذاب كه از آن مى ترسند مى شتابند (اگر چه با اهل دنيا همنشين اند ولى در حقيقت) بدن هاشان بين اهل آخرت در گردش است (سر و كارشان با آنها است) اهل دنيا را مى بينند كه به مرگ جسدشان اهميت مى دهند، و ايشان به مرگ دل هاى زنده خود بيشتر اهميت مى دهند (مى بينند مردم دل باقى را رها كرده به تن فانى چسبيده اند ولى انديشه آنان اينست كه چاره مرگ دل چه بوده و چه بايد بكنند).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)