خطبه دویست و هفدهم:
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در مذمت دنيا و بيان حال مردگان):
(1) دنيا سرایى است (اهل) آن را غم و اندوه فرا گرفته، و به مكر و دغا شهرت يافته (بی وفایى آن به بينايان پوشيده نيست) همواره بر يك حال باقى نمى ماند (زندگى آن به مرگ و توانگرى به درويشى و خوشی به گرفتارى و تندرستى به بيمارى و توانایى به ناتوانى و ارجمندى به خوارى مبدل مى گردد) و آمده هاى در آن (از دردها و رنج هاى آن از قبيل سوختن و غرق شدن و زير آوار رفتن و گرفتار انواع بيماری ها گشتن) سالم نمانند، حالات آن گوناگون و نوبت هايش در تغيير است (گاهى نعمت دادگاه زحمت رساند) خوشى در آن (پيروى از خواهش هاى نفس) نكوهيده شده است، و آسودگى در آن يافت نمى شود،
(2) و اهلش در آن هدف هاى تير بلاء هستند كه دنيا تيرهاى خود را به جانب ايشان مى افكند (هر يك را به دردى مبتلى مى سازد) و به مرگ نابودشان مى نمايد.
(3) بندگان خدا! بدانيد شما و آنچه در آن هستيد از (كالاها و ساختمان ها و آرايش هاى) اين دنيا در راه آنان مى باشيد كه پيش از شما گذشته اند، عمرهاشان از شما درازتر و شهرهاشان آبادتر و اثرهاشان مهم تر بود،
(4) صداهاشان خاموش شده (سخن نمى گويند) و بادهاشان خوابيده (كبر و نخوتشان از بين رفته) و اندامشان پوسيده، و شهرهاشان خالى مانده، و آثارشان ناپديد گشته،
(5) قصرهاى افراشته و ساختمان هاى استوار و بالش هاى گسترده را به سنگ هاى محكم و قبرهاى چسبيده به لحد تبديل نمودند، آن قبرهايى كه جلو خوان آنها ويران شده، و ساختمان آنها با خاك استوار گشته، آن قبرها به هم نزديك است، ولى ساكن آنها غريب و تنها است (با نزديكى قبر هر يك به قبر ديگرى همديگر را ملاقات نمى كنند)
(6) مابين اهل محله اى ساكن هستند كه ترسان و هراسانند (چون با هم الفت ندارند) و در بين گروهى به ظاهر راحتند ولی گرفتار مى باشند (شغلى ندارند ولى در حقيقت به زحمات بی شمار مبتلى هستند) به وطن ها (اقامتگاه هميشگى شان) انس نمى گيرند، و با هم آميزش ندارند چون آميزش همسايگان با اينكه نزديك و همسايه هستند، چگونه بينشان ديد و بازديد باشد و حال آنكه پوسيدگى با سينه خود آنها را خورد كرده و سنگ و خاك آنان را خورده (نابود نموده) است؟!
(7) و تصور كنيد كه شما رفته ايد جایی كه ايشان رفته اند و آن خوابگاه (قبر) شما را گرو گرفته، و آن امانتگاه شما را در آغوش دارد، پس (اى فريفتگان به دنيا) چگونه خواهد بود حال شما اگر كارهاى شما (قبر و عالم برزخ) به پايان رسد، و مردگان را از قبرها (براى رسيدگى به حساب) بيرون آورند؟ (در قرآن كريم س 10 ى 30 است: هنالك تبلوا كل نفس ما أسلفت و ردوا إلى الله مولاهم الحق، و ضل عنهم ما كانوا يفترون؛ يعنى) در آن هنگام هر نفسى به آنچه كه پيش فرستاده (عملى كه انجام داده) است آزمايش می شود (سود و زيان آن را مى بينيد) و به سوى خدا كه مالك به حق و راستى ايشان است باز گرديده می شوند، و به كار آنها نيايد آنچه را كه افتراء مى بستند (بت ها را شريك خدا دانسته به شفاعتشان چشم داشتند).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)