عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خطبه دویست و پانزدهم:
 
از سخنان آن حضرت عليه السلام است (در وصف خود كه از ظلم و ستم و تعدى بر كنار است):
 
(1) سوگند به خدا اگر شب را بيدار به روى خار سعدان (گياهى است داراى خار سر تيز) بگذرانم، و (دست و پا و گردن) مرا در غل ها بسته بكشند، محبوب تر است نزد من از اينكه خدا و رسول را روز قيامت ملاقات كنم در حالی كه بر بعضى از بندگان ستم كرده چيزى از مال دنيا غصب كرده باشم، و چگونه به كسى ستم نمايم براى نفسى كه با شتاب به كهنگى و پوسيدگى باز مى‏ گردد (زود از جوانى و توانایى به پيرى و ناتوانى مبدل مى ‏گردد) و بودن در زير خاك به طول مى ‏انجامد؟! 
 
(2) سوگند به خدا (برادرم) عقيل را در بسيارى فقر و پريشانى ديدم كه يك من گندم (از بيت المال) شما را از من درخواست نمود، و كودكانش را از پريشانى ديدم با موهاى غبارآلوده و رنگ هاى‏ تيره مانند آنكه رخسارشان با نيل سياه شده بود، و عقيل براى درخواست خود تأكيد كرده سخن را تكرار مى ‏نمود، و من گفتارش را گوش مى ‏دادم، و گمان می كرد دين خود را به او فروخته از روش خويش دست برداشته دنبال او مى ‏روم (هر چه بگويد انجام مى ‏دهم) 
 
(3) پس آهن پاره ‏اى براى او سرخ كرده نزديك تنش بردم تا عبرت گيرد، و از درد آن ناله و شيون كرد مانند ناله بيمار، و نزديك بود از اثر آن بسوزد، 
 
(4) به او گفتم: اى عقيل! مادران در سوگ تو بگريند، آيا از آهن پاره ‏اى كه آدمى آن را براى بازى خود سرخ كرده ناله می كنى، و مرا به سوى آتشى كه خداوند قهار آن را براى خشم افروخته مى ‏كشانى؟ آيا تو از اين رنج (اندك) مى ‏نالى و من از آتش دوزخ ننالم؟! 
 
(5) و شگفت تر از سرگذشت عقيل آنست كه شخصى (اشعث ابن قيس كه مردى منافق و دورو و دشمن امام عليه السلام بود و آن حضرت هم او را دشمن مى‏ داشت) در شب نزد ما آمد با ارمغانى در ظرف سر بسته و حلوايى كه آن را دشمن داشته به آن بدبين بودم به طوری كه گويا با آب دهن يا قى مار خمير شده بود، به او گفتم: آيا اين هديه است يا زكات يا صدقه كه زكات و صدقه بر ما اهل بيت حرام است، گفت: صدقه و زكات نيست، بلكه هديه است، پس (چون از آوردن اين هديه منظورش باطلى و در واقع رشوه بود) گفتم: مادرت در سوگ تو بگريد، آيا از راه دين خدا آمده ‏اى مرا بفريبى، آيا درك نكرده نمى ‏فهمى (كه از اين راه مى‏ خواهى مرا بفريبى) يا ديوانه ‏اى يا بيهوده سخن می گویى؟ 
 
(6) سوگند به خدا اگر هفت اقليم را با هر چه در زير آسمان هاى آنها است به من دهند براى اينكه خدا را درباره مورچه ‏اى كه پوست جوى از آن بربايم نافرمانى نمى ‏كنم، و به تحقيق دنياى شما نزد من پست‏ تر و خوارتر است از برگى كه در دهن ملخى باشد كه آن را مى ‏جود، 
 
(7) چه كار است على را با نعمتى كه از دست مى ‏رود، و خوشى كه بر جا نمى ‏ماند، به خدا پناه مى ‏بريم از خواب عقل (و بى‏ خبر ماندن او از درك مفاسد و تباهكارى ‏هاى دنيا) و از زشتى لغزش (و گمراهى) و (در جميع حالات) تنها از او يارى مى ‏جوييم.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط خطبه 1: خطبه ای درباره آفرينش آسمان و زمين و آدم خطبه 2: خطبه ای پس از بازگشت از صفّين خطبه 3: خطبه معروف به شِقشِقيّه خطبه 4: خطبه ای بعد از كشته شدن طلحه و زبير خطبه 5: خطبه ای بعد از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) در خطاب به عباس و ابوسفيان خطبه 6: خطبه ای در هنگامی كه از ایشان خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند خطبه 7: خطبه ای در مذمت مريدان شيطان خطبه 8: خطبه ای براى برگرداندن زبير به بيعت خطبه 9: خطبه ای در وصف خود و دشمنانش در جمل خطبه 10: خطبه ای در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخيم آن