خطبه دویست و نهم:
از سخنان آن حضرت عليه السلام است در جنگ جمل آنگاه كه از سر كشته طلحه و عبدالرحمن ابن عتاب ابن اسيد گذشت:
(1) هر آينه ابو محمد (كنيه طلحه است) در اينجا دور از ديار غريب افتاده است، آگاه باشيد به خدا سوگند من كراهت داشتم كه از طايفه قريش در زير ستارگان كشته افتاده باشند، خونخواهى از فرزندان عبد مناف (طلحه و زبير كه از طرف مادر به عبد مناف منتهى می شوند يا غير ايشان بنا بر اختلاف شراح) را دريافتم، و بزرگان قبيله جمح (كه در جنگ جمل همراه عایشه بودند جز دو نفر «عبدالرحمن ابن عتاب و عبدالله ابن ربيعه» كه از ايشان كشته شد) از چنگ من گريختند،
(2) به تحقيق براى امرى كه لياقت نداشتند گردن كشيدند، و به آن نرسيده گردن هاشان شكسته گرديد (خواستند براى دنياپرستى خلافت و امارت به دست آورند به آرزوشان نرسيدند).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)