خطبه دویست و ششم:
از دعاهاى آن حضرت عليه السلام است (در سپاسگزارى از نعمت هاى خداوند سبحان) كه بسيار آن را مى خوانده:
(1) سپاس خدایى را سزا است كه شبم را صبح نموده در حالی كه نمرده ام، و نه بيمارم، و نه اندامم بدحال است، و نه گرفتار بدترين كردار خويشم، و نه بى فرزند مانده ام، و نه از دينم برگشته ام، و نه منكر پروردگارم، و نه از ايمانم نگرانم، و نه ديوانه ام، و نه به عذاب امت هاى پيش از خود گرفتارم.
(2) صبح كرده ام در حالى كه بنده اى هستم بى اختيار و ستمكار بر نفس خويش (از جهت تقصير در طاعت) خداوندا! براى تو است حق اعتراض بر من و مرا عذر و بهانه اى نيست، و توانایى به دست آوردن سودى ندارم مگر آنچه تو به من ببخشى، و از بدى نمى توانم بپرهيزم مگر آن را كه تو مرا نگاه دارى.
(3) بار خدايا! پناه مى برم به تو از اينكه در بى نيازی ات تهیدست و پريشان بوده يا در هدايت و رستگاری ات گمراه باشم يا در سلطنت و توانگری ات ستمديده يا مغلوب و خوار شوم و حال آنكه اختيار به دست تو است (هر چه بخواهى همان می شود).
(4) بار خدايا! جان مرا نخستين چيز گرامى قرار ده كه از اعضاى گرامى من (مانند چشم و گوش و دست و پا و سایر اعضاء) مى گيرى، و اولين امانتى كه از نعمت هاى امانت گذاشته خود نزد من بر مى گردانى (چون هر يك از اعضای شخص كه پيش از مرگ تباه شود در بلاء و رنج مى ماند، پس لطف خدا بر بنده آنست كه پيش از گرفتن اعضاء جان را بستاند كه آدمى نيم مرده و نيم زنده نماند).
(5) بار خدايا! پناه مى بريم به تو از اينكه از گفتارت بيرون رويم (به دستورت رفتار ننمایيم) يا از دين تو در فتنه و گمراهى افتيم، يا خواهش هاى ما به ما دست يابد پيش از هدايت و رستگارى كه از جانب تو آمده است.
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)