خطبه صد و نود و یکم:
از سخنان آن حضرت عليه السلام است (در نادرست بودن گمان کسی که اعتقاد داشت انديشه معاويه رساتر و تدبيرش بهتر از آن بزرگوار است):
(1) سوگند به خدا معاويه از من زيركتر نيست، وليكن او بی وفایى و خيانت كرده و معصيت و نافرمانى مى نمايد (در هر امرى مكر و حيله به كار برده به عهد و پيمان پايبند نيست، از اين رو نادانان تصور می كنند اين از زيركى و دانایى او است)
(2) و اگر مكر و بی وفایى نكوهيده نبود (خداوند عذاب براى آن مقرر نفرموده بود) من زيركترين مردم بودم، ولى (بدانيد كه) هر مكر و بی وفایى گناهى است، و هر گناهى نافرمانى است، و روز قيامت براى هر عهد و پيمان شكنى پرچم و نشانه اى است كه به آن شناخته می شود (گناهش آشكار بوده به آتش مى بردش)
(3) و سوگند به خدا من غافلگير نمى گردم تا درباره ام مكر و حيله به كار برند (چون هميشه به مكر و خدعه آنها آگاهم) و در سختى و گرفتارى عاجز و ناتوان نمى شوم (زيرا از همه كس تواناترم، ولى براى پيروى از دستور خدا و رسول از آنچه رضاى آنها نيست چشم مى پوشم، و اين دليل برترى و تواناترى رأى و انديشه ديگرى از من نيست كه او پيرو شيطان و هواى نفس بوده، و من در هر امرى خدا را در نظر مى گيرم).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)