خطبه صد و هشتاد و نهم:
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در احاطه علم خدا به موجودات و ترغيب به تقوى و پرهيزكارى و وصف دين مقدس اسلام و اشاره به زمان بعثت پيغمبر اكرم و ستودن قرآن كريم):
[قسمت اول خطبه]
(1) خداوند به آواز و ناله چرندگان در بيابان ها و گناهان بندگان در خلوت ها و آمد و شد ماهی ها در درياهاى بزرگ و موج زدن و بر هم خوردن آب به وسيله بادهاى سخت دانا است،
(2) و گواهى مى دهم محمد برگزيده خدا و آورنده وحى (دستور) و فرستاده او است بر اثر رحمت و مهربانى.
(3) پس از ستايش خداوند متعال و مدح حضرت مصطفى شما را سفارش می كنم به پرهيزكارى و ترس از خداوندى كه آغاز آفرينش شما از او است، و بازگشت شما به سوى او است، و بر آوردن حاجت و درخواستتان با او است، و نهايت آرزو و خواهشتان به او است، و راه راستتان به طرف او هست، و پناه و گريزگاهتان او است،
(4) زيرا تقوى و ترس از خدا داروى درد قلب ها و بينایى كورى دل ها و بهبودى بيمارى تن ها و اصلاح فساد سينه ها و پاكيزگى چرك نفس ها و روشنى پوشش ديده ها و ايمنى ترس دل و نور سياهى تاريكى (نادانى) شما است،
(5) پس اطاعت و فرمان بردن از خدا را مانند پيراهن زير نه جامه رو (كه به بدن چسبيده نيست) رويه خودتان بگردانيد، و (حتى آن را) داخل و جزء تنتان زير پيراهن قرار دهيد، و ميان اندامتان پنهان نمایيد (خلاصه كارى كنيد كه همه اعضاء و جوارح شما مطيع و فرمانبردار خدا باشد) و در كارهايتان آن را حكمران دانيد (در هر امرى پيرو امر و نهى خدا باشيد) و (آن را) آبشخور هنگام وارد شدن (به قيامت) و وسيله دريافتن درخواست و سپر روز ترسيدن (از پيشامدهاى سخت) و چراغ هاى ميان قبرها و مونس و يار درازى خوف و بيم و گشايش جاهاى اندوهناك خودتان قرار دهيد،
(6) زيرا اطاعت و فرمانبرى از خدا پناه و نگاهدارنده است از مهلكه هايى كه رو مى آورد (و سبب نابودى می شود) و از ترس هايى كه پيشامد آن را انتظار مى برند، و از گرمى آتش هاى افروخته (براى گناهكاران)
(7) پس هر كه تقوى و پرهيزكارى پيشه گيرد سختی ها بعد از نزديك شدن و رو آوردن از او دور و كارها پس از تلخى براى او شيرين و موج ها (فتنه و تباهكاری ها) پس از پى در پى رسيدن از او برطرف و دشواری ها پس از رنج دادن براى او آسان و كرامت و لطف (خداوند متعال) بعد از نايابى براى او بسيار و رحمت و مهربانى پس از دور شدن به او بازگشت و نعمت ها پس از كم شدن بر او فراوان گردد، و بركت مانند باران بزرگ قطره پس از اندك باريدن به او برسد،
(8) پس بترسيد از خدایى كه شما را به پند خود (در قرآن كريم) بهره مند فرمود، و (به وسيله پيغمبران) شما را به دستور خويش اندرز داد، و به نعمت دادنش بر شما منت نهاد،
(9) پس براى عبادت و بندگی اش نفس هاى خود را رام و خوار نمایيد، و حق فرمانبرى از او را بجا آوريد (آنچه امر كرده بجا آورده و از مناهى دورى گزينيد).
[قسمت دوم خطبه]
(10) پس (از وصف تقوى و طاعت بدانيد) اين اسلام دين خدا است كه (غير آن پسند او نيست، و) آن را براى (شناساندن) خود برگزيده، و به نظر عنايت خويش پروريده، و براى تبليغ آن بهترين آفريدگانش (حضرت رسول صلى الله عليه و آله) را اختيار نموده، و ستون هايش (قواعد و احكامش) را روى پايه دوستى خويش بر پا داشته (پس دوستدار خدا پيرو احكام اسلام است)
(11) به ارجمندى آن دين ها را ذليل و خوار گردانيده (نسخ فرموده) و به بزرگى آن ملت ها را پست نموده، و به غلبه آن دشمنان را بى قدر و كوچك شمرده، و به يارى آن مخالفين را مغلوب ساخته، و به پايه (اصول و قوانين) آن پايه هاى گمراهى (عقاید نادرست) را ويران كرده، و تشنگان (علوم و معارف) را از حوض هاى آن سيراب نموده، و به وسيله كشندگان آب آن (ائمه عليهم السلام) حوض ها را پر كرده (تفسير و تأويل آيات قرآن كريم و موارد احكام را بيان فرمود)
(12) پس طورى آن را (محكم و استوار) قرار داده كه دسته آن جدا و حلقه آن باز شدنى نيست، و بنيانش ويران و ستون هايش خراب نمى گردد، و درخت آن كنده نخواهد شد، و مدت آن را پايانى نمى باشد (تا روز قيامت باقى و برقرار است و پيغمبرى مبعوث نمى گردد كه آن را نسخ نمايد) و احكامش كهنه و شاخه هايش كنده نمى شود (هيچ دانایى با مبانى علمى در هيچ زمان نمى تواند درستى حكمى از احكامش را انكار كند) و راه هايش تنگ و آسانی اش دشوار و سفيدش سياه و راست بودنش كج و چوبش پيچيده و راه گشاده اش ريگستان و چراغ هايش خاموش كرده و شيرينی اش را تلخى نمى باشد،
(13) پس اسلام ستون هايى است كه پايه آنها را خداوند در حق كار گذارده است (باطل و نادرستى در آن راه ندارد) و بنيان آن ستون ها را ثابت و استوار گردانيده، و چشمه هايى است كه نهرهاى آنها پُرآب است، و چراغ هايى كه روشنی هاى آنها تابان است، و نشانه اى كه روندگان به آن راه مى جويند (ادله و براهينى دارد كه علماء و دانشمندان به آنها استدلال می كنند، چنان كه مسافر در بيابان از روى نشانه راه مى يابد) و علامت هايى كه به آنها راه ها يافته می شود، و آبشخورهایى كه واردين به آنها سيراب می شوند (پيروان آن در دنيا و آخرت سعادتمندند)
(14) خداوند نهايت رضاء و خوشنودی اش و برترين احكامش و بالاترين طاعت و فرمانبرداری اش را در آن قرار داده است، پس پايه هاى اين دين نزد خدا استوار و بنايش بلند و دليلش آشكار و روشنی هايش درخشان و سلطنتش ارجمند و نشانه اش بلند است، و از بين بردنش ممكن نيست (كسی را قدرت نابود كردن يا طعن زدن بر آن نيست)
(15) پس آن را محترم و بزرگ داشته از آن پيروى نمایيد، و حق آن را اداء كنيد (اوامر آن را انجام داده گرد نواهی اش نگرديد) و آن را در مواضع خود قرار دهيد (هيچ يك از احكامش را تغيير ندهيد كه در دنيا زيان ديده در آخرت گرفتار عذاب خواهيد شد).
[قسمت سوم خطبه]
(16) پس (از بيان شرافت و بزرگى دين مقدس اسلام بدان) خداوند سبحان (براى تبليغ آن) محمد -صلى الله عليه و آله- را به راستى و درستى برانگيخت هنگامی كه (از بسيارى آشوب و گرفتارى و خونريزی هاى به ناحق) سپرى شدن دنيا (ى هر ملتى به وسيله فساد) نزديك گرديده، و آگاهى (آنها به سبب مرگشان) به امر آخرت رو آورده، و خوشى آن بعد از درخشندگى تاريك شده، و اهلش را (به سختی ها گرفتار كرده بود كه راه به جایى نمى بردند) و بستر آن ناهموار گرديده مهارش را به دست كشنده سپرده بود، و اين در هنگام به سر رسيدن مدت و نزديك شدن علامات (ويرانى) و از بين رفتن اهل و شكسته شدن حلقه و گسيخته شدن ريسمان و كهنه و نابود شدن نشانه ها و آشكار شدن عيب ها و كوتاه شدن مدت دراز آن بود (خلاصه خداوند پيغمبر اكرم را هنگامى كه نادانى و گمراهى سرتاسر دنيا را فرا گرفته بود مبعوث فرمود، و آن حضرت در اندك مدتى مردم را به شاهراه هدايت و رستگارى و به علوم و معارف الهى آشنا نمود)
(17) خداوند سبحان آن بزرگوار را براى رسالت خود تبليغ كننده و سبب بزرگوارى امت و بهار (خرمى) اهل زمان و سربلندى مددكاران و سرافرازى يارانش قرار داد،
(18) پس قرآن را به او فرستاد، و قرآن روشنایى است كه قنديل هاى آن خاموش نمى شود، و چراغى است كه افروختگى آن فرو نمى نشيند، و دريايى است كه ته آن پيدا نمى گردد، و راهى است كه سير در آن گمراهى ندارد، و شعاعى است تابان كه روشنى آن بى نور نمى شود، و جدا كننده است (ميان حق و باطل) كه دليل آن ناچيز نمى گردد، و بنایى است كه پايه هاى آن ويران نمى شود، و بهبودى است كه بيماری هاى (اهل) آن را خوف و بيمى نيست (زيرا بهبودى هرگونه بيمارى است كه پيش آيد خواه بيمارى بدن خواه بيمارى روح) و ارجمندى است كه يارى كنندگان آن شكست نمى خورند، و حقى است كه مددكاران آن مغلوب نمى شوند،
(19) پس قرآن كان ايمان و مركز آن، و چشمه هاى علم و درياهاى آن، و بستان هاى دادگسترى و حوض هاى آن، و سنگ هاى بناى اسلام و پايه آن، و بيابان هاى حق و دشت هاى هموار آن مى باشد، و دريايى است كه آب برندگان آن را خالى نمى كنند، و چشمه هايى است كه كشندگان آب آن را كم نمى گردانند، و آبشخورهایى است كه واردين از آن نمى كاهند (دانشمندان به همه اسرار آن پى نخواهند برد) و منزل هايى است كه مسافرين راه آنها را گم نمى نمايند، و نشانه هايى است كه روندگان از آنها نابينا نيستند، و تپه هايى است كه رو آورندگان از آنها گذر نمى توانند كرد،
(20) خداوند آن را قرار داد سيرابى تشنگى دانايان، و بهار دل هاى مجتهدين، و مقصد راه هاى نيكان، و دارويى كه پس از آن دردى نمى ماند، و روشنايى كه تاريكى با آن نيست و ريسمانى كه جاى چنگ زدن آن محكم است، و پناهگاهى كه دژ بلند آن استوار است، و ارجمندى کسی که آن را دوست دارد، و صلح و ايمنى کسی که داخل آن گردد، و هدايت و رستگارى کسی که پيرو آن باشد، و عذر خواه کسی که آن را به خود نسبت دهد، و دليل کسی که به آن سخن گويد، و گواه کسی که به وسيله آن با دشمن جدال نمايد، و فيروزى کسی که آن را حجت آورد، و نگه دارنده کسی که به آن عمل كند، و مركب تندرو کسی که آن را به كار وا دارد، و نشانه کسی که نشانه جويد، و سپر کسی که آن را در بر گيرد، و دانایى کسی که در گوش دارد، و خبر کسی که نقل كند، و حكم کسی که (بين مردم) حكم نمايد (زيرا در هر امرى قرآن حاكم به حق است و غير آن را حكمى نيست، پس حكم از غير قرآن نادرست است).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)