عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خطبه صد و هفتاد و پنجم:
 
از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است (در اندرز به مردم و فضائل قرآن كريم كه آن را در اوایل خلافت خود فرموده):
 
[قسمت اول خطبه‏]
 
(1) از گفتار خدا (در قرآن كريم راجع به دنيا و آخرت) سود ببريد (كه بهترين سودها است) و از پندهاى خدا (به زبان پيغمبر اكرم) بهره گيريد (تا رستگار شويد) و اندرز خدا را بپذيريد (تا از سختی هاى عذاب برهيد) زيرا خداوند به دليل هایى كه (بر همه) هويدا است جاى عذر براى عذاب نمودن (گناهكاران) شما باقى نگذاشته (كه بگويند چرا ما را عذاب می كنى در صورتی كه ما نمى ‏دانستيم) و به شما اتمام حجت كرده (قرآن كريم را نازل فرموده و پيغمبر اكرم را مبين آن و راهنماى جن و انس قرار داده و خير و شر را به همگان نشان داده تا ايشان را در ترك تكاليف حجتى نباشد) و از اعمال آنچه را كه دوست داشته (به انجام آن امر كرده) و آنچه را كه بد دانسته (بجا آوردن آن را نهى نموده، در قرآن كريم و سنت پيغمبر اكرم) براى شما بيان فرموده تا دوست داشته او را پيروى و از آنچه بد دانسته دورى نمایيد، 
 
(2) زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله مى ‏فرمود: بهشت پيچيده شده به سختی ها (تحمل رنج ها و شكيبایى بر طاعات و خوددارى از گناهان) و آتش پيچيده شده به خواهش ها (ى نفس و معصيت و نافرمانى). 
 
(3) و بدانيد هيچ چيز از طاعت خدا نيست مگر آنكه انجام آن گران مى ‏آيد، و هيچ چيز از معصيت خدا نيست مگر آنكه موافق ميل و خواهش مى ‏باشد (زيرا پيروى نفس از قوه شهويه بيشتر است از قوه عاقله) 
 
(4) پس خدا بيامرزد مردى را كه شهوت را از خويش دور كرده از پيروى خواهش و آرزوى نفس باز ايستد، زيرا اين نفس مشكل ترين چيز است براى بازداشتن (از شهوترانى) و هميشه بر اثر خواهش و آرزو به معصيت شوق دارد. 
 
(5) و اى بندگان خدا بدانيد كه مؤمن شب صبح نمى ‏كند و صبح را به شب نمى‏ رساند مگر آنكه به نفس خود بدگمان است و پيوسته از او عيب جویى می كند، و زيادتر از آنچه نموده است (از طاعت و بندگى) از آن مى ‏طلبد (لذا نفس بر مؤمن تسلط نيافته نمى ‏تواند او را فريب دهد) 
 
(6) پس مانند كسانى باشيد كه از شما (به رحمت خدا) پيشى گرفتند و جلو روى شما گذشتند، از دنيا خيمه كندند مانند خيمه كندن كوچ كننده، و (مدت زندگانى) آن را به سر رساندند مانند طى كردن منزل ها (كه هيچ گونه دلبستگى به دنيا و متاع آن نداشتند). 
 
(7) و بدانيد اين قرآن پند دهنده ‏اى است كه (در ارشاد به راه راست) خيانت نمى ‏كند، و راهنمایى است كه گمراه نمى ‏نمايد، و سخنگویى است كه (در گفتارش) دروغ نمى‏ گويد، و كسى با اين قرآن ننشست (قرائت ننموده در آن تدبر و انديشه نكرد) مگر آنكه چون از پيش آن برخاسته (قرائت و انديشه را به پايان‏ رساند) هدايت و رستگارى او افزايش يافت يا كورى و گمراهى او كم گرديد. 
 
(8) و بدانيد كسی را بعد از (آموختن) قرآن (و تدبر در معانى و عمل به احكام آن) نيازمندى نيست (تا براى دنيا و آخرت خود چيزى بياموزد) و نه براى كسى پيش از (آشنا شدن به) قرآن بى‏ نيازى است (تا راه اصلاح و فساد را به وسيله علوم و كتاب ها دانسته به آن نيازمند نباشد) پس بهبودى دردهاى (ظاهرى و باطنى و روحى و جسمى) خود را از آن بخواهيد، و در سختى و گرفتارى از آن كمك بطلبيد، زيرا در قرآن براى بزرگ ترين درد كه كفر و نفاق و تباه شدن و گمراهى مى ‏باشد شفاء و بهبودى است، 
 
(9) پس به (پيروى از) آن (شفاء) از خدا بخواهيد، و با دوستى (عمل به) آن به خدا رو آوريد، و آن را وسيله خواهش از بندگانش قرار ندهيد، زيرا بندگان به (چيزى) مانند قرآن به خدا رو نياوردند (براى درخواست از خدا و تقرب به او قرآن را بهترين وسيله دانستند). 
 
(10) و بدانيد قرآن (در قيامت) شفاعت كننده ايست كه شفاعتش پذيرفته مى ‏گردد، و راستگويى است كه گفتارش تصديق می شود، و كسی را كه قرآن روز قيامت شفاعت كرد (به درستى گفتار و كردارش گواهى داد) شفاعتش درباره او قبول می شود، و كسی را كه قرآن روز قيامت (نزد خداوند سبحان) زشت دانست (به كفر و نفاق و بدرفتارى و شهوترانى او گواهى داد) گفتارش به زيان او تصديق مى ‏گردد، 
 
(11) زيرا روز قيامت ندا كننده‏ اى فرياد می كند: «آگاه باشيد هر كشت كارى در عاقبت عمل و كشته خود گرفتار است مگر كشت كاران قرآن» پس شما از كشت كنندگان و پيروان آن بوده آن را راهنماى به سوى پروردگارتان قرار دهيد، و از آن اندرز بگيريد، و انديشه‏ هايتان را كه برخلاف آن است متهم سازيد (در گفتار و كردار به انديشه‏ ها اعتماد نداشته باشيد) و خواهش هاى خود را در برابر آن خيانتكار بدانيد (طبق هواى نفس آن را تفسير و تأويل ننمایيد كه به عذاب گرفتار خواهيد شد).
 
[قسمت دوم خطبه‏]
 
(12) كار نيكو! كار نيكو! (خدا را بسيار عبادت و بندگى كنيد و به اندك آن اكتفاء ننمایيد) پس آن را به پايان برسانيد! آن را به پايان برسانيد! و استوار باشيد! استوار باشيد (در امر دين استقامت داشته باشيد و از راه راست پا بيرون ننهاده به هر طرف رو نياوريد، و در معاصى) شكيبایى گزينيد! شكيبایى گزينيد! (و از پيروى خواهش هاى نفس خوددارى نمایيد) بپرهيزيد! بپرهيزيد! (از آنچه خدا نهى فرموده دورى كنيد) شما را عاقبت و خاتمه‏ اى هست، خود را به آن (بهشت جاويد) برسانيد، و براى شما پرچم و نشانه اى است (پيغمبر اكرم و اوصياء آن حضرت) پس (براى رسيدن به حسن عاقبت) به نشانه خودتان هدايت و رستگار شويد، 
 
(13) و اسلام را فایده و سودى است (سيادت و سعادت هميشگى) آن را به دست آوريد، و به خدا رو آوريد و حق او را آنچه بر شما واجب كرده و احكام خود را كه برايتان (در قرآن و سنت) بيان فرموده انجام دهيد، من روز قيامت براى شما گواه، و (براى نجات و رهایى از عذاب) از طرف شما حجت و دليل مى‏ آورم.
 
(14) آگاه باشيد آنچه پيش از اين مقدر بود (خلافت خلفاء و انتقال به آن حضرت) واقع شد، و آنچه حكم و اراده خدا به آن تعلق گرفته پى در پى (فتنه ها و خونريزی هاى بعد از اين) پيش خواهد آمد، و من از روى وعده خدا و حجت او (قرآن كريم با شما) سخن مى‏ گويم: خداى تعالى (در س 41 ى 30) فرموده: إن الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة ألا تخافوا و لا تحزنوا و أبشروا بالجنة التي كنتم توعدون؛‏ يعنى آنان كه گفتند: پروردگار ما خدا است (به ربوبيت و وحدانيت او اقرار كردند) پس (بر آن) ايستادگى نمودند (اوامر او را انجام داده نواهی اش را مرتكب نگشتند، هنگام مرگ) فرشتگان بر ايشان نازل شوند (و بگويند) كه (از سختی ها) نترسيد، و (به آنچه از دست داديد) اندوهگين نباشيد، و مژده باد شما را بهشت كه (در دنيا به آن) وعده داده شده بوديد» 
 
(15) و شما كه گفتيد: پروردگار ما خدا است، پس (طبق اقرار خود) به عمل به كتاب و راه روشن دستور و فرمان و طريق شايسته عبادت و بندگی اش ايستادگى كنيد، و از آن راه خارج نشويد، و بدعتى در آن نگذاريد، و با آن مخالفت نكنيد، زيرا كسانی كه از آن راه قدم بيرون نهادند روز قيامت به رحمت خدا راه ندارند، 
 
(16) پس بر حذر باشيد از تغيير و تبديل خلق و خوها (بپرهيزيد از نفاق و دورویى: راستگويى و دروغگويى، سخن چينى و مصلح شدن) و زبان را يكى قرار دهيد (يك جور سخن گوييد) و مرد بايد زبان خود را نگاه دارد (بيجا لب به گفتار نگشايد) زيرا زبان به صاحب خود سركش است (اگر عنانش را رها كند او را در مهلكه انداخته تباه گرداند) سوگند به خدا نمى ‏بينم بنده پرهيزکارى را پرهيزكاری اش به او سود بخشد تا اينكه زبانش را (از دروغ و تهمت و غيبت و دشنام و سخن چينى و مانند آنها) نگاه ‏دارد و (وگرنه پرهيزش سودى ندارد، زيرا پرهيزكار سودمند نگردد مگر بر اثر اجتناب و دورى از جميع معاصى) 
 
(17) و به تحقيق زبان مؤمن پشت دل او است (سخنش از روى دل و اعتقاد مى ‏باشد) و دل منافق پشت زبان او است (به آنچه مى ‏گويد اعتقاد ندارد) زيرا مؤمن چون بخواهد سخنى گويد در آن تأمل و انديشه كند، اگر نيكو و صلاح بود بيان كند، و اگر بد و ناروا بود مى ‏پوشاند (از گفتن خوددارى مى‏ نمايد) و منافق آنچه به زبانش برسد مى ‏گويد و نمى‏ داند كدام سخن براى او سود دارد و كدام زيان!! 
 
(18) و رسول خدا صلى الله عليه و آله، فرمود: «ايمان بنده مستقيم و استوار نيست تا اينكه دل او استوار باشد، و دل او استوار نيست تا اينكه زبانش استوار باشد» (زيرا زبان ترجمان دل است، و استقامت دل بسته به زبان است) پس کسی که از شما توانا باشد كه خداوند سبحان را ملاقات كند (مشمول رحمت او گردد) در حالی كه از خون مسلمانان و دارایى آنها دستش پاك، و از هتك آبرو و شئون آنان زبانش سالم باشد، بايد چنين كند (از شرایط اسلام و لوازم ايمان است كه بايستى مسلمان از زبان و دست مسلمان آسايش داشته باشد).
 
[قسمت سوم خطبه‏]
 
(19) بندگان خدا بدانيد مؤمن در اين سال حلال می داند آنچه را كه در سال گذشته حلال مى ‏دانسته، و حرام می داند آنچه را در سال پيش حرام مى ‏شمرده (حليت و حرمت چيزى چون از روى كتاب و سنت نزد صاحب ايمان ثابت شد هميشه طبق آن حكم می كند، برخلاف غير مؤمن كه بر اثر فساد عقيده به رأى و اجتهاد نادرست خود حلال و حرامى را كه در كتاب و سنت ثابت شده تغيير مى ‏دهد) و بدعت هایى را كه مردم احداث كرده‏ اند (احكامى كه خلفاء بنا گذاردند مانند بينه و گواه خواستن ابوبكر از حضرت فاطمه عليها السلام در باب فدك با اينكه بينه با مدعى است، و جزيه گرفتن عمر زيادتر از آنچه پيغمبر مقرر فرموده بود، و مقدم داشتن عثمان خواندن خطبه را بر نماز در عيد فطر و اضحى با اينكه بايد بعد از نماز خوانده شود، خلاصه اين نوع بدعت ها) آنچه را به شما حرام شده است حلال نمى‏ گرداند، بلكه حلال آنست كه خدا حلال كرده و حرام آنست كه خدا حرام فرموده، 
 
(20) و كارها را بر اثر تجربه و آزمايش محكم و استوار نموده ‏ايد (انديشه به كار برديد تا نيك از بد و حق از باطل به شما آشكار گرديد) و به پيشينيان پند داده شديد (خداوند سبحان در قرآن كريم فرموده كه نيكوكاران سعادتمند و بدكاران به عذاب گرفتار شدند) و براى شما مثل ها زده شده (در قرآن كريم براى امتياز حق از باطل مثل ها بيان گرديده) و به سوى امر روشن (دين اسلام كه درستى آن بر همه آشكار است) دعوت شديد، پس كر نمى ‏ماند از آن (گوش نمى ‏بندد) مگر کسی که (گوش دل او) كر باشد، و كور نمى ‏ماند از آن (چشم بر هم نمى ‏نهد) مگر کسی که (چشم دلش) كور باشد!! 
 
(21) و كسی را كه خدا به سبب گرفتارى و آزمايش در امور نفع نرسانيده به موعظه و پند سود نبرده است (زيرا تأثير بلاء و آزمايش در امور محسوسه از تأثير پند و اندرز بيشتر است) و او را از جلو رويش (پياپى) نقصان و زيان برسد تا اينكه (بر اثر فزونى نادانى و گمراهی اش) منكر و زشت را معروف، و معروف و پسنديده را منكر شناسد، 
 
(22) و مردم دو دسته ‏اند (اول:) کسی که پيرو شريعت است (گفتار و كردارش طبق كتاب و سنت مى ‏باشد) و (دوم:) آنكه احداث كننده بدعت مى ‏باشد كه (پيرو نفس اماره و شيطان است، و) نيست با او از خداوند دليل آشكار نه از سنت (پيغمبر اكرم) و نه از قرآن كريم، و خداوند سبحان هيچ كس (از پيروان پيغمبران پيشين) را پند نداد به (پندى) مانند اين قرآن (زيرا منظور از پند و اندرزها سوق مردم است به طرف حق و ارشاد به راه سعادت و نيكبختى و قرآن براى رسيدن به اين مقصود جامع است و اين خود بزرگترين لطف حق تعالى است نسبت به مسلمين) كه ريسمان محكم و استوار خدا است‏ (هرگز گسيخته نمى ‏شود، و هر كس به آن چنگ زند از بدبختى دنيا و عذاب آخرت رهایى مى‏ يابد) و راه او است كه (به هر كه قدم در آن نهد) خيانت نمى ‏كند، و در آن است بهار دل (چون تلاوت آيات و انديشه در معانى آنها روياننده انواع گل هاى علوم و معارف مى ‏باشد) و چشمه‏ هاى علم و دانش (زيرا هر يك از آيات آن منبع علم و حكمتى است كه حيات ارواح وابسته به آنست) و دل را جز آن صيقلى نيست (انديشه در آن جلاء دهنده دل ها است از زنگ نادانى و گمراهى، و چون در قرآن چشمه‏ هاى علوم و معارف است، پس اگر علوم ديگر نيز دل را جلاء دهد براى آنست كه آن علوم به قرآن منتهى مى ‏گردد، پس در حقيقت قرآن دل را جلاء داده است) 
 
(23) با اينكه يادآوران (قرآن و عمل كنندگان به آن) رفتند، و فراموشكاران يا آنان كه فراموشى را به خود بسته ‏اند مانده ‏اند، پس (اگرچه پند در شما اثر ندارد با اين حال مى ‏گويم:) اگر خير و نيكویى را ديديد به آن كمك كنيد (بجا آوريد) و هرگاه شر و بدى ديديد از آن بگذريد (دور گرديد، يعنى از امر و نهى امام عليه السلام پيروى كرده از مخالفين او و بيعت شكنان بيزارى جویيد) زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏ فرمود: اى پسر آدم! نيكویى كن و بدى را رها نما و چون چنين كردى تو خوش رفتار و ميانه رو هستى (در وسط راه حق قدم نهاده‏ اى كه هرگز گم نمى ‏شوى).
 
[قسمت چهارم خطبه‏]
 
(24) آگاه باشيد ظلم بر سه قسم است: ظلمى كه آمرزيده نمى ‏شود، و ظلمى كه بازخواست می شود، و ظلمى كه آمرزيده شده بازخواست نمى ‏شود، اما ظلمى كه آمرزيده نمى ‏شود شرك به خدا است، خداوند سبحان (در قرآن كريم س 4 ى 48) مى ‏فرمايد: إن الله لا يغفر أن يشرك به؛ يعنى خدا نمى ‏آمرزد كسی را كه به او شرك آورد، و اما ظلمى كه آمرزيده می شود ظلم بنده است بر نفس خود در بجا آوردن برخى گناهان كوچك (در صورتی كه اصرار بر آن نداشته باشد، زيرا اجتناب و دورى از كبائر و گناهان بزرگ كفاره ايست كه گناه كوچك را پوشانده جلوه نمى‏ دهد) و اما ظلمى كه بازخواست می شود ظلم بنده است بنده ديگر را، 
 
(25) قصاص و تلافى در آخرت سخت و دشوار است، و قصاص در آنجا با زخم كاردها و زدن تازيانه‏ ها نيست، ولى قصاصى است كه زخم و تازيانه نزد آن كوچك شمرده می شود (از اين بيان فهميده می شود آنان كه به آل محمد عليهم السلام، ظلم نموده ‏اند به سختى بازخواست شده به عذاب گرفتار خواهند شد) 
 
(26) پس از دورنگى و دورویى در دين خدا بپرهيزيد (اين جمله اشاره است به گروهى كه در بيعت نمودن با آن حضرت متوقف بودند، و آنان كه بيعت را شكستند) زيرا اجتماع (دست به دست دادن و يكى شدن) در آنچه حق است و آن را ميل نداريد بهتر است از تفرقه و جدایى در آنچه‏ باطل است و آن را دوست مى ‏داريد، و خداوند سبحان بر اثر تفرقه و جدایى به هيچ كس از گذشتگان و باقى ماندگان خير و نيكویى عطاء نفرموده.
 
(27) اى مردم! خوشا به حال کسی که زشتى و بدى خودش او را از زشتی هاى مردم نگاه دارد، و خوشا به حال کسی که در خانه خود بنشيند (فتنه و فساد بر پا ننمايد، و براى امر به معروف و نهى از منكر و جلوگيرى از تباهكارى آماده باشد) و روزى خود را بخورد (طمع به مال ديگران نداشته باشد) و به اطاعت پروردگارش مشغول بوده و بر گناه خويش بگريد (توبه و بازگشت نمايد) در نتيجه سرگرم به كار خويشتن باشد و مردم از (دست و زبان) او در آسايش باشند.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط خطبه 1: خطبه ای درباره آفرينش آسمان و زمين و آدم خطبه 2: خطبه ای پس از بازگشت از صفّين خطبه 3: خطبه معروف به شِقشِقيّه خطبه 4: خطبه ای بعد از كشته شدن طلحه و زبير خطبه 5: خطبه ای بعد از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) در خطاب به عباس و ابوسفيان خطبه 6: خطبه ای در هنگامی كه از ایشان خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند خطبه 7: خطبه ای در مذمت مريدان شيطان خطبه 8: خطبه ای براى برگرداندن زبير به بيعت خطبه 9: خطبه ای در وصف خود و دشمنانش در جمل خطبه 10: خطبه ای در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخيم آن