خطبه صد و شصت و هشتم:
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است هنگام رفتن اصحاب جمل (پيروان عایشه شتر سوار) به بصره:
(1) خداوند پيغمبر را كه راهنما (ى بشر) بود برانگيخت با كتابى (قرآن كريم) گويا (راه خير و شر را بيان نموده) و با امرى (آیينى) برپا (تا قيامت باقى و برقرار بوده كجى و نادرستى در آن راه ندارد) تباه نمى شود مگر مخالف آن كه تباه شونده است،
(2) و به تحقيق بدعت هاى مشتبه (كه به سنت پيغمبر اكرم جلوه داده می شود) هلاك كننده ها (ى مردم) هستند مگر آن را كه خدا از آنها حفظ كند (توفيق دهد تا از آنها پيروى نكرده به سلامت ماند) و اطاعت از حجت خدا (امام عليه السلام) نگاهدارى امر (دين و دنياى) شما است، پس او را پيروى كنيد به حالى كه سرزنش شده و مجبور نبوده باشيد (با اخلاص و صميم قلب به دستور او رفتار نمایيد، نه از روى بى ميلى كه چنين كسی را منافق و ریاكار دانسته او را توبيخ و سرزنش نمايند)
(3) و سوگند به خدا (يا مرا) بايد اطاعت كنيد، يا آنكه خداوند خلافت حقه را از شما انتقال مى دهد، پس هرگز آن را به سوى شما باز نمى گرداند تا به غير شما (بنى اميه و بنى عباس) بازگردد.
(4) به تحقيق آنان (طلحه و زبير و پيروانشان) بر اثر راضى نبودن به خلافت من (نه از جهت خونخواهى عثمان) گرد آمده يكديگر را كمك می كنند، و من (بر ياغى شدنشان) صبر می كنم (شايد پشيمان شوند، و بر اين صبرم باقى هستم) مادامى كه بر جمعيت شما نترسيده باشم (بيم نداشته باشم از اينكه اختلاف در دين شما رخ داده پراكنده شويد) زيرا ايشان اگر اين انديشه سست و نادرست را (كه پيش گرفته اند) به اتمام رسانند (دنبال كنند) نظم و ترتيب (امر دين و دنياى) مسلمانان به هم خواهد خورد (ريسمان اتحاد و اتفاق ايشان گسيخته می شود)
(5) و جز اين نيست كه آنها اين دنيا (خلافت و امارت) را مى طلبند از روى حسد به كسى كه خداوند آن را به او عطاء فرموده، پس خواسته اند احكام (اسلام) را وارونه كنند (خلافت را كه خداوند از آن من قرار داده باز گيرند)
(6) و (اگر از ما پيروى كنيد) حق شما بر ما عمل به كتاب خدا و روش پيغمبر او صلى الله عليه و آله (با مردم) و قيام به حق او (انجام دادن دستور او) و بلند كردن (منتشر ساختن) احكام او است (تا بر اثر آن رستگار شويد).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)