عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خطبه صد و پنجاه و سوم:
 
از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السلام است (در پند و اندرز دادن به مردم و ستودن ائمه اطهار):
 
[قسمت اول خطبه‏]
 
(1) و چشم دل خردمند كه با آن پايان كار خود (مردن و وارسى روز رستخيز) را مى ‏بيند، و نشيب و فراز (خير و شر) خويش را مى‏ شناسد، دعوت كننده (پيغمبر اكرم) است كه (مردم را به دين اسلام) دعوت فرمود (و راه خير و شر و سعادت و شقاوت را براى آنان بيان كرد) و نگهبان (امام عليه السلام) است كه (اساس شريعت آن حضرت را از فساد و تباهكارى دشمنان) حفظ نمود، پس دعوت كننده را بپذيريد، و نگهبان را پيرو باشيد (تا در دنيا سرافراز و در آخرت سعادتمند گرديد، و بدانيد:) 
 
(2) مردم دورو در درياهاى فتنه‏ ها فرو رفته ‏اند (در راه گمراهى قدم نهاده به گمراه نمودن ديگران پرداخته مقدمات خونريزی هاى به ناحق را فراهم كرده ‏اند) و از سنت ها (احكام پيغمبر اكرم) چشم پوشيده بدعت ها را گرفته‏ اند (به هواى نفس هر حكمى را اجرا خواهند نمود) و (بر اثر غلبه باطل بر حق) مؤمنين كناره گيرى كرده خاموش نشسته ‏اند، و دروغگويان‏ گمراه گويا شده ‏اند (به طوری كه مردم از ما دست كشيده ‏اند در صورتی كه) 
 
(3) ما اهل بيت (از جهت قرب و نزديكى حضرت رسول) چون پيراهن (تن او) هستيم، و اصحاب (آن بزرگوار) مى باشيم (به آنچه از جانب خداوند به او نازل شده ايمان آورده تصديق نموده ‏ايم) و ما خزانه داران و درها (ى علوم و معارف) هستيم (به تأويل و تفسير قرآن كريم آشنا بوده و موارد احكام الهى را دانسته مردم را به راه حق راهنماييم، و از اين رو است كه پيغمبر اكرم به طوری كه همه مسلمانان در اخبار خود نقل نموده ‏اند فرمود: أنا مدينة العلم و على بابها، فمن أراد المدينة فليأت الباب؛ يعنى شهر علم و دانش منم و على دروازه آن است، و کسی که بخواهد به شهرى بيايد بايستى از دروازه وارد شود) و داخل خانه ‏ها نمى‏ توان شد مگر از درهاى آنها، پس كسى را كه از غير درها وارد خانه ‏ها شود دزد مى ‏نامند (هر كه بخواهد از غير راه ما خود را به خدا و رسول آشنا نمايد، از دين بهره نبرده و در آخرت گرفتار عذاب است).
 
[قسمت دوم خطبه‏]
 
قسمتى از اين خطبه است (در فضائل اهل بيت عليهم السلام):
 
(4) آيات قرآن آنچه در مدح و منقبت علم و هدايت است درباره ايشان نازل شده و آنان گنج هاى خداوند بخشنده هستند (حق تعالى تمام گوهرهاى گرانبها يعنى جميع صفات پسنديده از قبيل علم و حلم و جود و شجاعت و فصاحت و بلاغت و عصمت و طهارت و مانند آنها را در ايشان قرار داده، پس از اين جهت است كه) اگر به گفتار لب گشايند راست گويند، و اگر خاموش باشند ديگرى بر آنان پيشى نگرفته (زيرا سكوتشان از روى حكمت و مصلحت است، نه از روى عجز و ناتوانى كه ديگرى بر آنها سبقت گرفته سخن گويد) 
 
(5) پس بايد پيشرو و جلودار هر قومى به پيروان خود راست گويد (معنى اين جمله در شرح سخن صد و ششم گذشت، و منظور امام عليه السلام از اين مثل آنست كه حاضر براى غائب از راه پند و اندرز و راهنمایى راست بگويد، و او را از گمراهى و نادانى برهاند) و بايد عقل خود را متوجه سازد (سخنان ما را با فكر و انديشه بشنود تا به درستى آنچه را كه مى‏ گویيم پى ببرد) و بايد از فرزندان آخرت باشد، زيرا از آنجا آمده و به سوى آن باز مى‏ گردد (خدا را در نظر گرفته به دنيایى كه بايد از آن بيرون رود دل نبندد، و آخرت را جايگاه هميشگى خويش بداند) 
 
(6) پس کسی که چشم دل گشوده از روى بينایى كارى انجام مى‏ دهد بايد پيش از انجام عمل بداند كه آيا آن عمل به زيان او است يا به سودش؟ پس اگر به سود او است آن را بجا آورد، و اگر به زيانش باشد ترك نمايد، 
 
(7) زيرا کسی که از روى نادانى كارى انجام دهد مانند كسى است كه در غير راه سير می كند، پس دور شدن او از راه روشن چيزى به او نمى ‏افزايد مگر دور شدن از مطلوب او (رونده در راه كج هر چند بيشتر راه رود از مقصد دورتر گردد) 
 
(8) و کسی که از روى دانایى به كارى اقدام نمايد مانند كسى است كه در راه روشن راه مى‏ رود، پس بايد شخص بينا (كه چشم دل گشوده با تأمل و انديشه كارى انجام مى ‏دهد) ببيند آيا در راه سير می كند، يا بيراهه مى ‏رود (در اول امر رسيدگى كند اگر كار خداپسند است انجام دهد وگرنه اقدام ننمايد).
 
(9) و بدان براى هر ظاهر و آشكارى برابر آن باطن و پنهانى است، پس آنچه را ظاهر نيكو باشد باطنش هم نيكو است، و آنچه را ظاهرش زشت و بد باشد باطنش زشت و ناپاك است، و (گاه می شود كه ظاهر طبق باطن نيست، لذا) پيغمبر صادق صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند بنده ‏اى را دوست مى ‏دارد (رحمت خود را شامل حالش مى ‏گرداند) و عمل او را دشمن (حرام و گناه) می داند، و (گاهى) عمل (كارهاى نيكو) را دوستدار است و عامل آن را دشمن مى ‏دارد. 
 
(10) و بدان براى هر عمل و كردارى گياهى است و هر گياهى را از آب بى ‏نيازى نيست، و آب ها گوناگون است، پس هر چه آب گوارا مى ‏آشامد درختش نيكو و ميوه آن شيرين است، و هر چه آب ناپاك و بد مى ‏آشامد درخت آن بد و ميوه ‏اش تلخ است (منظور امام عليه السلام از اين جمله و تشبيه عمل به گياه بعد از نقل فرمايش پيغمبر اكرم آنست كه درخت عمل از عقيده و باطن صاحب آن آب مى ‏آشامد، اگر عقيده درست و باطن نيكو باشد از عمل شايسته و كردار پسنديده سودمند مى‏ گردد، و اگر عقيده نادرست و باطن ناپاك بود عمل نيكو «اگر چه خداوند او را دوست مى‏ دارد» سودى به او نمى‏ رساند يعنى بر اثر آن سعادت هميشگى به دست نخواهد آورد).
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط خطبه 1: خطبه ای درباره آفرينش آسمان و زمين و آدم خطبه 2: خطبه ای پس از بازگشت از صفّين خطبه 3: خطبه معروف به شِقشِقيّه خطبه 4: خطبه ای بعد از كشته شدن طلحه و زبير خطبه 5: خطبه ای بعد از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) در خطاب به عباس و ابوسفيان خطبه 6: خطبه ای در هنگامی كه از ایشان خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند خطبه 7: خطبه ای در مذمت مريدان شيطان خطبه 8: خطبه ای براى برگرداندن زبير به بيعت خطبه 9: خطبه ای در وصف خود و دشمنانش در جمل خطبه 10: خطبه ای در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخيم آن