عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خطبه صد و پنجاه و یکم:
 
از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است (در مدح حضرت رسول و پند دادن به عرب و خبر دادن از پيشامدهاى سخت): 
 
[قسمت اول خطبه‏]
 
(1) از خداوند يارى مى ‏طلبم بر جاهايى كه شيطان را دور ساخته و او را باز مى‏ دارد (در هنگام عبادت و بندگى و انجام كارهاى شايسته كه جلوگير از پيروى شيطان است از پروردگار توفيق مى ‏خواهم) و به نيفتادن در دام ها و فريب هاى او (خواهش هاى نفس و جلوه گرى دنيا) كمك مى‏ جويم، 
 
(2) و گواهى مى‏ دهم كه محمد بنده و فرستاده و پسنديده و برگزيده او است، فضل و بزرگوارى او را برابر نيست، و نبودنش را چيزى جبران نمى‏ كند (اهل) 
 
(3) شهرها بعد از گمراهى تاريك (پرستيدن بت) و نادانى بسيار و درشتى و بدخویى در معاشرت (سخت دلى و خونريزى) به (نور هدايت و راهنمایى) او روشن شدند، و حال آنكه مردم (پيش از بعثت آن حضرت) حرام و ناشايسته را حلال دانسته و عالم و دانا را خوار مى ‏شمردند، و در زمان نبودن پيغمبرى (كه آنان را به راه راست هدايت كند) زندگى نموده و بر تاريكى (كفر و گمراهى) مى ‏مردند، 
 
(4) پس شما اى گروه عرب! نشانه ‏هاى‏ (تير) بلاها (فساد و تباهكاری ها) هستيد كه (پيدايش آنها) نزديك است، پس از غفلت ها و مستى نعمت (كه موجب زوال و نابودى آنست) بپرهيزيد (به دين خود اهميت دهيد تا بيچاره نشويد) و از سختی هاى كيفر (بى اعتنایى به دين) حذر كنيد، و درنگ نمایيد در غبار و تاريكى شبهه (اشتباه باطل به حق) و كجى و ناهموارى (راه) فتنه هنگام پيدايش و آشكار شدن نهان و نصب قطب و گردش آسياى آن (بى ‏فكر و انديشه در امر مشتبه و مقدمه فتنه و فساد اقدام ننمایيد، زيرا) 
 
(5) فتنه و تباهكارى، در راه هاى پنهانى آشكار می شود و زشتى و رسوايى بار مى ‏آورد (امر مشتبه موجب فتنه در ابتداء اندك است و كم كم بسيار می شود) نمو و افزونى آن مانند نمو جوان است (كه به تدريج توانا مى‏ گردد) و نشانه‏ هاى آن مانند نشانه‏ هاى سنگ است (كه به هر چه زده شود شكسته و خرد می كند) 
 
(6) ستمگران با پيمانى كه هر يك براى ديگرى مى ‏گيرند (و درباره او سفارش مى ‏نمايند) آن فتنه را ارث مى ‏برند، اول ايشان پيشواى آخرشان هستند (كه آنها را به راه ضلالت و گمراهى مى ‏برند) و آخرشان (در ستمگرى به نيكان) پيرو اولشان مى ‏باشند، در (به دست آوردن) دنياى فرومايه ميل و رغبت داشته از يكديگر سبقت مى‏ گيرند، و بر سر مردار گنديده بدبو حرص زياد ورزيده با هم دشمنى می كنند، 
 
(7) و پس از زمان اندكى پيرو از پيشوا و پيشوا از پيرو بيزارى مى ‏جويد، پس به دشمنى از هم پراكنده می شوند، و هنگام ملاقات يكى ديگرى را لعن كرده دشنام مى ‏دهد (حاج شيخ عبدالله مامقانى -رحمه الله- در كتاب تنقيح المقال فى أحوال الرجال نقل فرموده كه معاوية ابن يزيد ابن معاوية بعد از پدرش چون به مسند خلافت نشسته به منبر رفت و پدر و جد خود را لعن كرده دشنام داد و از آنها و رفتارشان بيزارى جست، مادرش گفت: اى پسر! كاش تو به شكل خون در كهنه مانده بودى، گفت: مادر من همان را دوست مى ‏داشتم.) 
 
(8) پس بعد از اين فتنه مقدمات فتنه سخت ترى پيش آيد كه شكننده و با شتاب است (مردم در آن بسيار پريشان و تباه مى‏ گردند) پس دل ها بعد از استوارى به گرفتگى و تنگى مایل مى ‏گردد، و مردها بعد از سلامتى گمراه می شوند، و هنگام رو آوردن آن فتنه خواهش ها ناجور گردد، زمان پيدايش آن، انديشه ‏ها (ى درست به نادرست) اشتباه شود (پس نادان در آن سرگردان ماند) 
 
(9) هر كه در صدد دفع آن بر آيد فتنه او را شكسته تباه گرداند، و هر كه را در (خاموش كردن) آن سعى و كوشش كند خورد كرده نابود سازد، در آن فتنه مردم مانند خرهاى وحشى در گله يكديگر را گاز گرفته آزار رسانند، 
 
(10) ريسمان متصل (قواعد دين و احكام شرعيه) گسيخته شود، و روى كار پوشيده گردد (راه رستگارى ناپيدا شود) در آن فتنه (به جهت سكوت علماء و توانا نبودن بر سخن گفتن) علم و دانایى كاسته گردد، و ستمگران گويا شوند، 
 
(11) و آن فتنه بيابان نشينان را به آهن لجام خود بكوبد و با سينه‏ اش آنها را خورد كند (تباهكارى همه جا را فرا گيرد، مانند اسب سركشى كه شخص را زير پا گرفته به روى او افتد تا هلاكش سازد) در غبار و گرد (آثار و نشانه) آن فتنه تنها روندگان (فضلا و دانشمندان) تباه شوند (از بين بروند) و سواران (دليران و توانايان) در راه (جلوگيرى از) آن هلاك گردند (كشته شوند، خلاصه كمتر كسى از آن فتنه رهایى يابد) 
 
(12) آن فتنه با تلخى قضاء (سخت ترين حكم الهى) وارد گشته خون هاى تازه و پاكيزه را بدوشد (خونريزى بسيار شود) و در نشانه دين (احكام شرعيه) رخنه كند (به طوری كه طبق قوانين شرع رفتار نكنند) و پيمان يقين (عقاید حقه) را در هم شكند (آنها را تغيير دهد) 
 
(13) خردمندان دورانديش از آن بگريزند، و پليدان و بدخواهان فكر و انديشه به كار برده در آن راه قدم نهند، با رعد و برق (غوغا و آشوب) باشد (يا آنكه صداى شمشيرها هنگام بيرون كشيدن از غلاف و خونريزى در همه جا آشكار باشد) بسيار سخت و با شتاب است (مانند شخص دامن به كمر زده شتابان در كار) 
 
(14) خويشان و نزديكان در آن از هم جدا گردند، و دين اسلام از آن دورى و مفارقت نمايد (چون جريان برخلاف قواعد دين است) بيزار از آن (کسی که از معاصى و آشوب دور باشد) بيمار است (به انواع سختى گرفتار) و كوچ كننده (كه بخواهد از آن بگريزد) مانده است (نجات و رهایى ندارد).
 
[قسمت دوم خطبه‏]
 
قسمتى از اين خطبه است (در چگونگى حال مؤمنين و نيكان در آخرالزمان):
 
(15) بعضى (از مؤمنين) كشته شده و خونش به هدر مى‏ رود، و برخى از آنان (از ستمگران) ترسيده و پناه مى ‏طلبد، به سوگندها و فريب دادن (به تظاهر) ايمان (منافقين و مردم دورو) گول مى ‏خورند (شيادها با سوگند دروغ و اظهار ايمان آنان را ايمن گردانيده بالأخره به هلاكت سوقشان مى‏ دهند) 
 
(16) پس (اگر خواسته باشيد در آن زمان از عذاب الهى برهيد) پرچم و نشانه‏ هاى فتنه‏ ها و بدعت ها نباشيد (عامل تباهكاری ها نبوده و احكامى در دين احداث ننمایيد) و از آنچه ريسمان جماعت به آن بسته شده و پايه‏ هاى طاعت و بندگى بر آن بنا گرديده (دين مقدس اسلام) دست بر نداريد، 
 
(17) و ستمكش بر خدا وارد شويد نه ستمگر (روز رستخيز كه براى حساب و بازپرسى زنده مى ‏شويد، ستمديده باشيد، نه ستمگر، پس در دنيا به كسى ستم روا نداريد، زيرا ظلم عقلا و شرعا كار زشتى است و ستمگر ملعون و گرفتار عذاب جاويد است) و از راه ها (دام ها و فريب ها) ى شيطان و مكان هاى ظلم و ستم بپرهيزيد، 
 
(18) و لقمه‏ هاى حرام را (اگر چه اندك باشد) در شكم هاتان داخل نكنيد، زيرا در نظر خداوندى هستيد كه گناه را بر شما حرام نموده (به جزئيات احوال شما دانا بوده بر كردارتان گواه) است و راه طاعت و بندگى را برايتان آسان فرموده (در هيچ يك از احكام سخت نگرفته) است.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط خطبه 1: خطبه ای درباره آفرينش آسمان و زمين و آدم خطبه 2: خطبه ای پس از بازگشت از صفّين خطبه 3: خطبه معروف به شِقشِقيّه خطبه 4: خطبه ای بعد از كشته شدن طلحه و زبير خطبه 5: خطبه ای بعد از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) در خطاب به عباس و ابوسفيان خطبه 6: خطبه ای در هنگامی كه از ایشان خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند خطبه 7: خطبه ای در مذمت مريدان شيطان خطبه 8: خطبه ای براى برگرداندن زبير به بيعت خطبه 9: خطبه ای در وصف خود و دشمنانش در جمل خطبه 10: خطبه ای در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخيم آن