خطبه صد و پنجاهم:
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است كه در آن به فتنه و پيش آمدهاى سختى كه (بعد از آن بزرگوار) واقع شده است اشاره مى فرمايد (و از غيبت امام زمان «عجل الله فرجه» خبر مى دهد):
[قسمت اول خطبه]
(1) و (دنياپرستان) گرفتند راه هاى گمراهى را از راست و چپ و از راه هاى مستقيم هدايت و رستگارى چشم پوشيدند (در شاهراه قدم ننهاده بر اثر آن فتنه و فساد توليد گشته و بر نيكان ظلم و ستم روا داشته و خون هاى به ناحق خواهند ريخت) پس (شنوندگان از اين سخنان به شگفت آمده زمان پيدايش اين پيشامدها را از آن حضرت پرسش نمودند، فرمود:) شتاب نداشته باشيد، تباهكاری هايى كه واقع خواهد شد و انتظار پيدايش آنها مى رود و آنچه را كه فردا مى آيد (بعد از اين آشكار می شود) دير مشماريد كه بسا شتاب كننده به چيزى چون آن را دريابد آرزو كند كه كاش به آن نرسيده بود (اگر فتنه هاى زمان بعد را مى ديديد آرزو مى كرديد كه كاش در دنيا نبوديد، چنان كه ستمديدگان آن ايام چنين آرزو خواهند كرد) و چه بسيار نزديك است امروز آثار فردا (رسيدن آن وقایع و نشان هاى آن تباهكاری ها از كردار مردم اين زمان هويدا است)
(2) اى گروه مردم! اين وقت، زمان آمدن هر موعودى است، و گاه نزديك شدن ديدار فتنه هايى كه از آن آگاه نيستيد (اكنون كه در اول اسلام ديگران حق مرا غصب كرده و هر نالایقى ادعاى مقام خلافت مى نمايد، فتنه و فساد در سراسر عالم شروع شده، هر چه پيش برود در خواهيد يافت آنچه را كه به شما خبر مى دهم)
(3) آگاه باشيد کسی که از ما (صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه) آن فتنه ها را دريابد، در تاريكى آن فسادها با چراغى روشن (با نور امامت و ولايت) سير می كند و بر رويه نيكان رفتار مى نمايد، تا در آن گرفتاری ها بندى را بگشايد (گرفتار در ضلالت و گمراهى را نجات و رهایى دهد) و اسيرى را (از قيد جهل و نادانى) آزاد كند، و جمعيت (گمراهى) را پراكنده سازد و پراكندگى (حق) را گرد آورد، در پنهانى از مردم كه اثر و نشانه او را جوينده نمى بيند هر چند در پى او نظر افكند (هيچ كس او را نخواهد ديد اگر چه سعى و كوشش بسيار به كار برد مگر کسی که لياقت ملاقات داشته و حكمت الهيه بر آن قرار گيرد)
(4) پس گروهى در آن فتنه ها صيقلى می شوند (هدايت و رستگارى يافته براى پيروى از آن بزرگوار آماده هستند) مانند صيقل دادن آهنگر شمشير را (به طوری كه) ديده هاى آنها به نور قرآن جلاء داده و تفسير در گوش هايشان جا گرفته شود (در آيات قرآن تأمل و تدبر كنند، و تفسير را از اهلش مى آموزند) و در شب جام حكمت را به آنها بنوشانند بعد از اينكه در بامداد هم آشاميده باشند (اسباب سعادت و نيكبختى و علم و عمل براى آنان در آشكار و نهان آماده گردد. أللهم اجعلنى من أنصاره و أعوانه و أتباعه و شيعته، و أرنى فى آل محمد عليهم السلام ما يأملون، و فى عدوهم ما يحذرون، إله الحق امين يا ذا الجلال و الإكرام، يا أرحم الراحمين).
[قسمت دوم خطبه]
قسمتى از اين خطبه است (درباره مردم زمان جاهليت و اصحاب پيغمبر اكرم):
(پيش از پيدايش دين مقدس اسلام ضلالت و گمراهى سراسر جهان را فرا گرفته بود و مردم به تباهكارى هاى بسيار مى پرداختند)
(5) و زمان (معصيت و نافرمانى) ايشان به طول انجاميد تا عذاب و كيفر را (براى خود) كامل گردانند (چنان كه در قرآن كريم س (3) ى (178) مى فرمايد: و لا يحسبن الذين كفروا أنما نملي لهم خير لأنفسهم إنما نملي لهم ليزدادوا إثما، و لهم عذاب مهين؛ يعنى كسانی كه كافر شدند گمان نكنند كه مهلت ما براى آنان بهتر است، بلكه آنان را مهلت مى دهيم تا هر چه مى توانند معصيت و نافرمانى نمايند، و براى ايشان است عذاب رسوا كننده) و مستوجب پيشامدهاى سخت روزگار گردند، تا اينكه نزديك شد زمان آنها به سر رسد، و گروهى (از رؤساء و زمامدارانشان) به تباهكاری ها دل بسته و از آن راحتى يافتند، و دست ها را با شمشير بلند كردند تا آتش جنگ را بيافروزند (و مانند شتر ماده كه براى آبستن شدن دم بلند می كند از هيچ كار زشتى پروا نداشتند، و گمان مى كردند دنيا به همين هرج و مرج باقى و برقرار خواهد ماند كه ناگاه پيغمبر اكرم مبعوث به رسالت گشته براى كندن ريشه فساد در عالم از هيچ گونه فداكارى دريغ ننمود، و اصحاب و پيروان خويش را براى تبليغ و ترويج از دين مقدس اسلام طورى تربيت فرمود كه)
(6) شكيبایى (در سختی ها و جنگيدن با دشمنان) را بر خدا منت ننهادند، و جانبازيشان را در راه حق بزرگ نشمردند (عظمت و بزرگى دين خدا را در نظر گرفته و براى پيشرفت آن خود را ناچيز دانسته از هر گونه فداكارى خوددارى ننمودند) تا زمانى كه قضاء و قدر الهى به سر رسيدن زمان بلاء و سختى را ايجاب نمود (مسلمانان توانا شده و دينشان شهره آفاق گرديد)
(7) شمشير زدنشان (در جنگ ها) از روى بينایى بود (و براى ايمان به خدا و رسول نه از راه نادانى و شهوت) و بر اثر امر راهنما و پند دهنده شان (پيغمبر اكرم) به پروردگارشان نزديك گشتند (اوامر و نواهى آن حضرت را پيروى نموده رضاء و خوشنودى خدا را به دست آوردند و به همين منوال روزگار گذراندند)
(8) تا زمانی كه خداوند رسول خود صلى الله عليه و آله را قبض روح فرمود، گروهى به قهقرا برگشتند (به اوامر و نواهى حضرت رسول پشت كرده دوباره به راه ضلالت و گمراهى قدم نهادند) و راه ها (ى گمراهى) آنان را هلاك ساخت (در دنيا به تباهكارى و در آخرت به عذاب هميشگى گرفتار شدند) و بر آراء و انديشه هاى نادرست خود اعتقاد نمودند (احكام را از پيش خود نادرست بيان كرده و مردم را به پيروى از آن وادار مى نمودند)
(9) و از غير رحم و خويش (رسول اكرم) متابعت نمودند (براى شهوترانى و دنياپرستى امام عليه السلام را خانه نشين كرده ديگران را كه لايق خلافت نبوده روى كار آوردند) و از سبب (وسيله هدايت و رستگارى يعنى اهل بيت حضرت رسول) كه مأمور به دوستى آن بودند، دورى كردند (در قرآن كريم س 42 ى 23 مى فرمايد: ذلك الذي يبشر الله عباده الذين آمنوا و عملوا؛ يعنى بگو من بر تبليغ رسالت از كسى مزد نمى خواهم مگر دوست داشتن خويشان را. ابن عباس فرموده كه بعد از نزول اين آيه اصحاب گفتند: يا رسول الله خويشان شما كه آنها را دوست بايد داشت كيستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو پسر ايشان حسن و حسين. ابن ابى الحديد در شرح خود بر نهج البلاغه در اينجا مى گويد: اين جمله و هجروا السبب الذى أمروا بمودته اشاره است به فرمايش پيغمبر صلى الله عليه و آله: خلفت فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى أهل بيتى حبلان ممدودان من السمآء إلى الأرض، لا يفترقان حتى يردا على الحوض؛ يعنى دو چيز گرانبها ميان شما باقى گذاشتم يكى كتاب خدا و ديگرى خويشان و اهل بيتم كه دو ريسمان كشيده شده اند از آسمان به زمين يعنى اين دو چيز اهل عالم را هادى و راهنما هستند كه از هم جدا نمى شوند تا اينكه بر سر حوض در بهشت بر من وارد شوند. پس چون پيغمبر صلى الله عليه و آله در اينجا كتاب خدا و اهل بيتش را حبلان يعنى دو ريسمان فرموده، اميرالمؤمنين هم از اهل بيت به لفظ سبب تعبير نموده و سبب در لغت به معنى ريسمان است) و ساختمان (دين و ايمان) را از بنياد استوارش انتقال داده آن را در جایی كه سزاوار نبود ساختند (امام را كه پيغمبر اكرم از جانب خداوند متعال به خلافت تعيين فرموده عقب زده و اشخاص نالایقى را روى كار آوردند) ايشان كان هاى هر معصيت و گناه و درهاى هر وارد شده به سختى و نادانى هستند (پس هر كه باطل و نادرستى اراده كند از آنها پيروى مى نمايد، زيرا ايشان درهاى ضلالت و گمراهى و منشأ فتنه و فساد و اختلال امور دين و دنيا بودند)
(10) در حيرت و سرگردانى (چون موج دريا) رفت و آمد داشتند (زيرا از حق دست كشيده پيرو پيشواى دين نبودند) و در بيهوشى (جهل و نادانى) به روش پيروان فرعون (از عذاب و كيفر كردار خود) غافل بودند (چنان كه فرعونيان به بنى اسرائيل ظلم و ستم روا داشته با حضرت موسى كه آنها را به سوى خدا دعوت مى فرمود دشمنى كردند، و در دنيا و آخرت به عذاب الهى مبتلى گشتند، ايشان هم از پيشوايان هدايت و رستگارى پيروى نكرده و سختى كيفر را از ياد بردند) بعضى از آخرت چشم پوشيده به دنيا متوجه شدند (مانند خلفاء) و برخى از دين دست كشيده (و از هدايت و رستگارى) جدا گشتند (مانند بنى اميه).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)