عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خطبه صد و چهل و پنجم:
 
از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السلام است (در مذمت و بی وفایى دنيا):
 
[قسمت اول خطبه‏]
 
(1) اى مردم! شما در اين دنيا نشانه و هدفيد كه مرگ ها در آن تير مى ‏اندازند (اقسام مردن: بيماری ها، كشته شدن، سوختن، غرق گشتن، در چاه افتادن، زير هوار رفتن، و مانند اينها براى نابود كردنتان آماده هستند) با هر آشاميدنى آب جستنى در گلو هست، و در هر لقمه‏ اى استخوانى گلوگير مى ‏باشد، 
 
(2) هيچ نعمت و خوشى از آن در نمى ‏يابيد مگر آنكه نعمت ديگرى را از دست‏ مى‏ دهيد (اگر سير در شهرها را آرزو كنيد و به آن نائل گرديد اندوه دورى از وطن و اهل به شما خواهد رسيد، و اگر مال و فرزند يابيد از نعمت آسودگى جدا خواهيد ماند و همچنين) و معمرى از شما (کسی که عمرش باقى است جوان يا پير، نه بس بزرگسال) روزى از عمرش به او داده نمى‏ شود مگر آنكه روز ديگرى از مدت عمر و زندگانی اش نابود مى ‏گردد (رسيدن او به فردا ممكن نيست مگر به گذشتن امروز كه در آن باقى است و به گذشتن امروز يك روز به مرگ نزديك می شود، پس لذت و خوشى با نزديك شدن به مرگ در حقيقت لذت و خوشى نيست) و افزونى در خوردن براى او لذت نو و تازه نمى ‏آورد مگر به از بين رفتن آنچه از روزى پيش از آن خورده (از غذاى لذيذى نمى ‏تواند بهره‏ مند شود مگر آنكه از غذاهاى لذيذ ديگر چشم بپوشد، و جامه ‏اى نمى ‏پوشد مگر اينكه جامه ديگرى از تن بكند، و در خانه ‏اى ساكن نمى ‏گردد مگر آنكه از خانه ديگرى بيرون رود) 
 
(3) و براى او اثر و نشانه ‏اى به وجود نمى ‏آيد مگر آنكه اثر و نشانه ديگرش از بين مى‏ رود، و براى او چيزى تازه نمى ‏گردد مگر بعد از آنكه تازه او كهنه شود (مثلاً با به دست آوردن وقار و حلم و بردبارى نشاط جوانى از دست مى‏ رود) و براى او خوشه‏ اى نمى ‏رويد مگر آنكه درو شده ‏اى ساقط و از بين برود (تا كشتى درو نگردد، كشت ديگرى عمل نمى ‏آيد، و فرزندان جاى پدران و مادران ننشينند مگر آنكه آنها از دنيا بروند) 
 
(4) و اصل ها گذشتند (پدران و مادران مردند) و ما فرع ها هستيم (فرزندان آنها مى ‏باشيم) پس چگونه فرع بعد از رفتن اصلش باقى مى‏ ماند؟! (خلاصه لذت هاى دنيا كه هر يك آميخته به چندين بلاء و درد و اندوه هستند براى كسى جمع نمى ‏گردد، پس نادان و زيانكار کسی که به آنها دل بسته و از لذات جاودانى آن جهان چشم مى ‏پوشد!!).
 
[قسمت دوم خطبه‏]
 
قسمتى از اين خطبه است (در نهى از متابعت بدعت و ترغيب به پيروى از سنت):
 
(5) بدعتى (احداث چيزى در دين كه از دين نبوده) آشكار نگشت مگر آنكه به سبب آن سنتى (طريقه و رويه حضرت رسول اكرم) از بين مى‏ رود، پس از بدعت ها پرهيز نموده در راه روشن قدم نهيد (از روش رسول خدا صلى الله عليه و آله پيروى نمایيد) 
 
(6) زيرا امور قديمه (كه در عهد پيغمبر اكرم برقرار بود) بهترين كارها است، و بدعت هاى نو بدترين چيزها است (چون برخلاف شرع و مستلزم هرج و مرج و فساد و تباهكارى بسيار مى ‏باشد).
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط خطبه 1: خطبه ای درباره آفرينش آسمان و زمين و آدم خطبه 2: خطبه ای پس از بازگشت از صفّين خطبه 3: خطبه معروف به شِقشِقيّه خطبه 4: خطبه ای بعد از كشته شدن طلحه و زبير خطبه 5: خطبه ای بعد از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) در خطاب به عباس و ابوسفيان خطبه 6: خطبه ای در هنگامی كه از ایشان خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند خطبه 7: خطبه ای در مذمت مريدان شيطان خطبه 8: خطبه ای براى برگرداندن زبير به بيعت خطبه 9: خطبه ای در وصف خود و دشمنانش در جمل خطبه 10: خطبه ای در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخيم آن