عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خطبه صد و سی و هفتم:
 
از سخنان آن حضرت عليه السلام است درباره طلحه و زبير (و ابطال گفتارشان كه پس از نقض بيعت، كشتن عثمان را به آن بزرگوار نسبت دادند):
 
[قسمت اول خطبه‏]
 
(1) سوگند به خدا خوددارى نكردند (نسبت دادن) منكرى را به من (به كشتن عثمان و رضاى به قتل او نسبت دروغ به من دادند) و ميان من و خودشان به عدل و انصاف رفتار نكردند (زيرا اگر انصاف داشتند بطلان دعويشان ظاهر بود)
 
(2) و (نادرستى دعويشان آنست كه) حقى را (از من) مى ‏طلبند كه خودشان ترك كرده ‏اند، و (خونخواهى مى‏ نمايند از) خونى كه خودشان ريخته ‏اند، 
 
(3) پس من اگر در ريختن آن خون (كشتن عثمان) با آنها شركت كرده بودم آنان هم از آن بى‏ بهره نبودند (پس ايشان نبايد در صدد خونخواهى عثمان بر آيند، زيرا آنان نيز قاتل هستند نه وارث تا بتوانند طلب خون او نمايند) و اگر بدون من مباشرت كرده ‏اند پس بازخواست نيست مگر از ايشان، و اول عدلشان (كه آن را عذر نقض بيعت خود قرار داده و مى ‏گفتند خروج و ياغى شدن ما بر امام براى امر به معروف و نهى از منكر و حكم كردن به عدالت است) آن باشد كه حكم از روى عدل را درباره خودشان جارى سازند، 
 
(4) و بصيرت و بينایى من با من است (زيان گفتار برخلاف كردار را مى‏ دانم به همين جهت امرى را بر كسى) مشتبه نكرده ‏ام (چيزى نگفته‏ ام كه برخلاف آن رفتار كنم چون طلحه و زبير) و (امرى هم) بر من مشتبه نشده است (مانند پيروان آنها) 
 
(5) و آنها گروهى هستند ستمگر و تباهكار (چنان كه رسول اكرم به من خبر داده) در ايشان است گِل سياه (فتنه و فساد كه بر اثر آن آسايش امت را از بين مى ‏برند چنان كه گل آب صاف را تيره مى‏ سازد) و زهر عقرب (كينه و دشمنى) و شبهه ظلمانى (نادانى و گمراهى) 
 
(6) و اين امر (گفتار ايشان درباره خونخواهى عثمان كه مردم را به اشتباه انداخته اند نزد دانايان و هوشمندان) آشكار گرديد و باطل (سخن برخلاف حق) از ريشه كنده و زبانش از انگيختن شر قطع شد (پس سعى و كوشش ايشان بى ‏فايده است، زيرا دانسته شد كه منظورشان از نقض بيعت و بر پا كردن غوغا و ايجاد فتنه و فساد خونخواهى عثمان نيست، بلكه براى حب دنيا و به دست آوردن رياست است) 
 
(7) و (چون جلوگيرى از فتنه جويان بر من فرض است) سوگند به خدا براى ايشان حوضى را پر كنم كه خود آب آن را بكشم (در كارزار، آنها را نابود سازم به طوری كه) برنگردند سيراب شده و بعد از آن هم در موضع ديگر آب نياشامند (زيرا اين حوض مانند حوض هاى ديگر نيست كه هر كه به آن رسيد سيراب شده برگردد يا اگر سيراب نشد جاى ديگر آب به دست آرد، بلكه حوضى است كه وارد بر آن غرق شده هلاك و نابود می شود).
 
[قسمت دوم خطبه‏]
 
قسمتى از اين سخنان است (همچنين درباره طلحه و زبير و پيروانشان):
 
(8) پس (از قتل عثمان براى بيعت كردن) رو آورديد به من مانند رو آوردن نو زایيده ‏ها به فرزندانشان، پى در پى مى ‏گفتيد آمده‏ ايم بيعت كنيم، 
 
(9) دست خود را به هم نهادم شما باز كرديد، و آن را عقب بردم شما به سوى خود كشيديد (خلاصه با كمال رغبتى كه شما به بيعت با من داشتيد من به آن مایل نبودم، پس چرا نقض‏ بيعت كرديد، من هم شكايت شما را به خدا برده مى ‏گويم:) 
 
(10) بار خدايا! طلحه و زبير (از قريش هستند و من هم از آن طايفه‏ ام) با من قطع رحم كرده ستم نموده پيمان خود را شكستند، و مردم را بر من شوراندند، پس بگشا آنچه ايشان بسته ‏اند، و استوار مگردان آنچه تابيده ‏اند، و بنما به آنها بدى (دنيا و آخرت) را در آنچه آرزو داشته و رفتارى كه كردند (در دنيا به آرزوى خود خلافت و رياست نرسند و در آخرت به عذاب جاويد مبتلى باشند) 
 
(11) و (هيچ توبيخ و سرزنشى متوجه من نيست كه چرا با ايشان مى ‏جنگم، زيرا) پيش از شروع به جنگ بازگشت آنها را به بيعتى كه نقض كردند خواستم و تأنى و تأملشان را (در اين امر) قبل از واقعه طلبيدم، پس (پند و اندرز مرا نپذيرفته انديشه نادرست خود را تعقيب كردند) نعمت (اطاعت از خدا و رسول و امام زمان) را خوار شمرده و سلامتى (دنيا و آخرت) را از دست دادند.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط خطبه 1: خطبه ای درباره آفرينش آسمان و زمين و آدم خطبه 2: خطبه ای پس از بازگشت از صفّين خطبه 3: خطبه معروف به شِقشِقيّه خطبه 4: خطبه ای بعد از كشته شدن طلحه و زبير خطبه 5: خطبه ای بعد از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) در خطاب به عباس و ابوسفيان خطبه 6: خطبه ای در هنگامی كه از ایشان خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند خطبه 7: خطبه ای در مذمت مريدان شيطان خطبه 8: خطبه ای براى برگرداندن زبير به بيعت خطبه 9: خطبه ای در وصف خود و دشمنانش در جمل خطبه 10: خطبه ای در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخيم آن