خطبه هفتاد و هشتم:
از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه به بعضى از اصحاب خود (عفيف برادر اشعث ابن قيس) فرمود آنگاه كه عازم رفتن به جنگ با خوارج بود:
او به آن بزرگوار عرض كرد: يا اميرالمؤمنين اگر در اين هنگام (به سوى خوارج) روانه شوى مى ترسم ظفر نيافته به مقصود خويش نرسى، و اين اطلاع را از علم نجوم دانسته ام، حضرت فرمود:
(1) آيا گمان دارى كه تو ساعتى را نشان مى دهى كه هر كه در آن سفر كند بلا و بدى از او دور گردد؟ و بر حذر مى دارى از ساعتى كه هر كه در آن روانه شود زيان و سختى او را فرا گيرد؟
(2) کسی که اين سخنان تو را باور نمايد قرآن را دروغ پنداشته (در قرآن كريم س 27 ى 65 مى فرمايد: قل لا يعلم من في السماوات و الأرض الغيب إلا الله؛ يعنى بگو هر كه در آسمان ها و زمين است نا آمده و پوشيده را نمى داند مگر خدا) و براى به دست آوردن آنچه دوست دارد و دورى از ناپسندی ها از طلب يارى از خدا بى نياز گرديده،
(3) و سزاى گفتار تو آنست كه هر كه به فرمانت رفتار نمايد بايد تو را حمد و سپاس گزارد نه پروردگارش را؛ زيرا تو گمان دارى كه تويى آنكه او را به ساعتى راهنمایى كرده اى كه در آن سود به دست آورده و از زيان ايمن گشته است.
(4) (بعد از آن حضرت به مردم رو نموده فرمود:) اى مردم از آموختن نجوم بپرهيزيد (و آن را ياد نگيريد) مگر به قدرى كه در بيابان يا در دريا (براى دانستن راه ها در سفر و شناختن اوقات عبادت و بندگى و تعيين قبله و مسير كشتى و مانند آنها) به آن راه يافته شود (حاجت داشته باشيد، در قرآن كريم س 6 ى 97 مى فرمايد: و هو الذي جعل لكم النجوم لتهتدوا بها في ظلمات البر و البحر، قد فصلنا الآيات لقوم يعلمون؛ يعنى او است خداوندى كه ستاره ها را براى شما قرار داد تا در تاريكى هاى بيابان و دريا به آنها راه بيابيد، و ما براى مردم دانا نشانه هاى قدرت خود را بيان كرديم) زيرا نتيجه آموختن نجوم كهانت و غيب گویى گردد،
(5) و (كهانت صنعتى است كه داراى آن به كمك ديو و جن از غيب و پوشيده خبر مى دهد و در ميان مردم فتنه و فساد كند، و كار منجم از جهت غيب گویى و ربط دادن كواكب و ستارگان را در سود و زيان و سعد و نحس اوقات و نوميد كردن مردم را از خدا و اميدوار نمودن به گفتار و كردار خود و اعتقاد به درستى آن مانند عمل و اعتقاد شخص كاهن است پس از جهت گمراهى خويش و گمراه كردن ديگران) منجم مانند كاهن است و كاهن مانند ساحر (سحر سخنى است كه ساحر مى گويد، يا طلسمى است كه مى نويسد و به سبب آن به ديگرى زيان وارد مى سازد، مانند آنكه ميان زن و شوهر و دوستان را جدایى انداخته آنها را با يكديگر دشمن مى نمايد) و ساحر مانند كافر است، و (سزاى) كافر (معذب بودن) در آتش است (پس به گفتار و كردار منجم اعتماد ننمایيد)
(6) سفر كنيد به كمك و همراهى از اسم خدا (كه البته حق تعالى زيان سفر را از مسافر دور خواهد كرد. حضرت در همان ساعت به جنگ خوارج رفت و فتح و فيروزى نصيب او گرديد، و اين كلام بزرگترين دليل است بر بطلان و نادرستى قول منجمين).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)