عاجز: درمانده; ناتوان 
عادت ماهانه: حيض; قاعدگى 
عادل: كسى كه داراى عدالت باشد; كسى كه كارهاى خوب و شرعى را انجام دهد و از كارهاى غير شرعى اجتناب كند. 
عاريه: استفاده موقت از مال كسى بدون پرداخت سود. 
عاصى: نافرمان; كسى كه نسبت به احكام الهى نافرمان باشد. 
عاق: نافرمان; آزار دهنده مادر و پدر 
عاطل: بيهوده; بيكاره 
عاقد: عهد كننده; اجراء كننده صيغه در معامله. 
عايدات: درآمد. 
عَبث: بيهوده 
عُدول: برگشتن; رجوع كردن; بازگشتن 
عُدول مجتهد: برگشتن رأى و نظر مجتهد از فتواى قبلى، در جايى كه به مدرك و دليلى جديد دسترسى پيدا مى كند. 
عِدّه: دوران ممنوعيت زن از ازدواج، پس از طلاق يا ترك شوهرش 
عذر شرعى: بهانه شرعى; توجيه شرعى 
عُرف: فرهنگ عموم مردم; عادت 
عَرق جُنُب از حرام: عرقى كه پس از آميزش نامشروع يا استمناء از بدن خارج شود. 
عَزل: كنار گذاشتن. بيرون ريختن منى مرد خارج از رحم زن براى جلوگيرى از حاملگى. بركنار كردن وكيل يا مأمور خود از كار. 
عُسرت: سختى; تنگدستى. 
عقيقه: قربانى كردن حيواناتى نظير گوسفند، گاو يا شتر براى نوزاد تازه متولد شده با شرايط خاص. 
علقه: صورتى كه جنين در رحم زن به صورت آويزان شده يا جايگزين شده يا خون بسته باشد. 
عُقود: قراردادهاى دو طرفه 
عمّال: كارگزاران 
عمداً: از روى قصد; كارى را با علم و آگاهى انجام دادن 
عمل به احتياط: كسى كه تكاليف شرعى خود را به گونه اى انجام دهد كه يقين پيدا كند از نظر شرعى تكاليفش را انجام داده است، عمل به احتياط كرده است. 
عِنّين: مردى كه قادر به آميزش جنسى نباشد. 
عين نجس: آن چيز كه به خودى خود نجس باشد، بدون اينكه به واسطه تماس با چيز ديگرى نجس شده باشد; مثل خون، مردار