قاصر: كسى كه در مورد كارى كوتاهى كرده است. 
قُبُل: جلو; پيش; كنايه از اندام تناسلى انسان. 
قتل نفس محترمه: كشتن كسى كه خونش از نظر شرعى محترم است و نبايد كشته شود. 
قتل شبه عمد: كشتن غير عمد با كشتن خطايى، اشتباهى كه بايد در مقابل كفاره و ديه بدهد. 
قذف: نسبت دادن زنا يا لواط به ديگرى. 
قرائت: خواندن; مراد خواندن حمد و سوره در نماز مى باشد. 
قُروح: دُمَلها; زخمها; زخمهاى چركين; جمع قُرح 
قريب: نزديك 
قسم: سوگند; قسم شرعى; قسمى است كه به يكى از اسامى خداوند بيان شود مانند بالله، والله، تالله . 
قَصر: كوتاه كردن. 
نماز قَصر: نماز كوتاه شده; نماز مسافر. 
قصد اقامه: تصميم مسافر به ماندن ده روز يا بيشتر در يك محل. 
قصد انشاء: تصميم به ايجاد يك امر اعتبارى مانند خريد و فروش همراه با اداى كلمات مربوط . 
قصد رجاء: تصميم فرد براى انجام كارى به اميد قبول در درگاه الهى. 
قصد قربت: تصميم فرد براى انجام كارى براى نزديك شدن به مقام رضا و قرب الهى. 
قصد ورود: تصميم فرد براى انجام كارى يا ذكرى كه در شريعت وارد شده. 
قضاء: به جا آوردن عملى كه وقت آن گذشته است، مانند قضاء روزه يا نماز. 
قَفا: پشت سر و گردن 
قُعود: نشستن 
قليل: كم; اندك 
قَوّاد: رابط زنا 
قوى: محكم; در مورد احكام يعنى فتوا . 
قيام: ايستادن; اقامه نماز. 
قيام متصل به ركوع: قيام و ايستادنى كه نمازگزار بعد از ركوع بايد انجام دهد و از اركان نماز است. 
قى: استفراغ 
قَيّم: سرپرست; حامى; كفيل; كسى كه بر اساس وصيت يا حكم حاكم شرع مسؤوليت امور يتيم را به عهده مى گيرد.