عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خطبه دویست و بیست و هفتم:
 
از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است (درباره بعضى از صفات خداوند متعال و مدح حضرت رسول صلى الله عليه و آله):
 
[قسمت اول خطبه‏]
 
(1) سپاس خداوندى را سزا است كه حواس و مشاعر (كنه ذات و حقيقت) او را در نمى ‏يابد، و مكان ها او را فرا نمى ‏گيرد، و ديده ‏ها او را نمى ‏بيند، و پرده‏ ها او را نمى ‏پوشاند (زيرا درك شدن و فرا گرفته شدن و ديده شدن و پوشيده شدن از لوازم جسم است)
 
(2) و به وسيله حدوث و پديدار شدن آفريدگانش بر قدم و هميشگى و وجود و هستى خود راهنما است (زيرا مخلوق حادث به قديمى كه او را آفريده باشد نياز دارد و نمى ‏شود او حادث بوده يا قادر و توانا نباشد چون در اين صورت خالقيت را نشايد) و مانند بودن مخلوق به يكديگر دليل است بر اينكه مانندى براى او نيست (زيرا مانند داشتن مستلزم امكان است كه در واجب راه ندارد، و بيان اين مطلب در شرح خطبه صد و پنجاه و دوم گذشت)
 
(3) خداوندى كه وفا كننده است وعده خود را، و برتر است از اينكه بر بندگانش ستم روا دارد، و درباره آفريدگانش به عدل رفتار مى‏ نمايد، و حكم خود را بر ايشان از روى راستى و درستى اجراء فرموده است (آنان را بر وفق حكمت و مصلحت آفريده و احكام تكوينيه و تكليفيه را از روى عدل و درستى بر آنها تعيين نموده)
 
(4) و به حدوث و نو پيدا شدن اشياء بر قدم خود و به ناتوانى كه نشان آنها قرار داده بر توانایى خويش و به نابود شدن كه از روى ناچارى آنها نگران آن هستند بر هميشگى خود (از عقول) استشهاد نموده و گواهى خواسته (تا حكم كنند كه هر حادثى را آفريننده است و هر ناتوان و نابود شدنى ناقص است و خداوند از حدوث و نقص مبرى است)
 
(5) يكى است نه از روى عدد و شماره‏ (واحد عددى نيست كه متصف به صفت قلت و مبدا و جزء كثير باشد، بلكه واحد حقيقى است كه كثرت نداشته و دومى براى او فرض نمى‏ شود) و هميشه بوده و هست نه به حساب مدت و زمان (زيرا او آفريننده زمان است) و قائم و برقرار است نه به وسيله ستون ها و پشتيبان ها (و چيزی كه نگاهش دارد، زيرا همه اشياء مستند به او است) و فهم ها او را دريابد نه از راه درك كردن (به حواس، زيرا او منزه است از آنكه در انديشه گنجد) و ديده شده‏ ها (يا ديده ‏ها) به وجود و هستى او گواهى مى ‏دهند نه از روى حاضر شدن با هم (زيرا محدود نيست كه در جایى حاضر و در جاى ديگر نباشد يا چشم سر او را ببيند)
 
(6) انديشه ‏ها به او احاطه ننموده (به كنه ذات و حقيقتش پى نبرده ‏اند) بلكه به وسيله انديشه‏ ها به انديشه ‏ها آشكار گشته (عقل از راه انديشه به او راه برده و كنه ذاتش را در نيافته، زيرا جسم نيست تا انديشه به او احاطه نمايد) و به سبب انديشه‏ ها امتناع نموده از (احاطه) انديشه‏ ها (به او، زيرا انديشه ممكن به واجب الوجود راه ندارد كه به او احاطه نمايد) و انديشه‏ ها را نزد انديشه ‏ها به محاكمه آورده (انديشه را در اين باب حكم ساخت تا حكم كند كه به خالق مى ‏تواند احاطه نمايد، و او را در انديشه در آورد، چنان كه ممكنات را در مى‏ آورد؟ انديشه به زبان گويد خداوند منزه است از اينكه در انديشه آيد)
 
(7) بزرگى او طورى نيست كه نهايات به او برسد و او را بزرگ جلوه دهند در حالی كه داراى جسم باشد، و عظمت او قسمى نيست كه غايات به او خاتمه يابد و او را عظيم نشان دهند در حالی كه داراى جسد باشد (خلاصه بزرگى خداوند متعال مانند بزرگى اجسام نيست كه نهايات و اطراف داشته و بسيار بزرگ و دراز و فراخ باشد) بلكه شأن و سلطنت و پادشاهى او بزرگ است.
 
(8) و گواهى مى‏ دهم كه محمد بنده و فرستاده برگزيده و درست كردار پسنديده او است، خداوند بر او و بر آل او درود فرستد (به جهت هدايت و راهنمایى مردم) 
 
(9) او را با برهان هاى واجب و لازم (كه مردم بايد آنها را قبول داشته باشند چون در مقام حجت كافى است) و با پيروزمندى هويدا و راه روشن آشكار فرستاد، پس آن حضرت هم پيغام خداوند را رسانيد در حالی كه با آن حق و باطل را از هم جدا كرد، و مردم را به راه راست برد در حالی كه به آن راه نماينده بود، و عمل هاى دلالت كننده به راه راست و نشان هاى روشن را بر پا نمود (تا كسى باطل را با حق و گمراهى را با رستگارى‏ اشتباه نكند) و ريسمان هاى اسلام را محكم و دستگيره ‏هاى ايمان و يقين را استوار گردانيد (تا هر كه به آن ريسمان ها و دستگيره‏ ها چنگ زند از گمراهى و بدبختى رهایى يابد و ديگرى بر او مسلط نشود).
 
[قسمت دوم خطبه‏]
 
قسمتى از اين خطبه است در وصف شگفتى آفرينش دسته‏ هایی از حيوانات (مانند مورچه و ملخ و غير آنها):
 
(10) و اگر مردم در عظمت توانایى و بزرگى نعمت و بخشش خداوند متعال فكر و انديشه كنند (از گمراهى) به راه (راست) باز مى‏ گردند، و از مشقت و سختى آتش سوزان (قيامت) مى‏ ترسند (برخلاف دستور خدا و رسول رفتار نمى ‏نمايند) وليكن دل ها بيمار و بينایی ها معيوب است! (به اين جهت از راه حق پا بيرون نهاده در آثار قدرت و توانایى پروردگار انديشه نكرده از نعمت هاى او سپاسگزار نيستند)
 
(11) آيا نگاه نمى ‏كنند حيوان كوچكى را كه آفريده چگونه آفرينشش را استوار و به هم پيوند كردنش را محكم گردانيده، و (با همه كوچكى) براى آن گوش و چشم پديد آورده و استخوان و پوست به تناسب آراسته؟
 
(12) نگاه كنيد به مورچه با كوچكى جثه و نازكى اندامش كه به نگاه با گوشه چشم ديده نمى‏ شود و به انديشه درك نمى‏ گردد، چگونه مسير خود را مى ‏پيمايد، و براى به دست آوردن روزی اش مى ‏شتابد، دانه را به لانه ‏اش انتقال مى ‏دهد و آن را در انبارش (براى روز سختى) آماده مى ‏گذارد، در تابستان براى زمستان و هنگام آمدن (روزهاى گرم) براى وقت باز گشتن (روزهاى سرد) دانه ‏ها را گرد مى ‏آورد،
 
(13) خداوند ضامن روزی اش بوده، مناسب حال راه روزی اش را گشاده، پروردگار بسيار نعمت و بخشش دهنده از آن غافل نيست، و خداوند جزاء دهنده آن را محروم و بى ‏بهره نمى‏ گرداند و اگرچه در سنگ خشك (كه چيزى از آن نمى ‏رويد) و سنگ سخت (كه از جایى به جایى حركت داده نمى ‏شود) باشد،
 
(14) و اگر در مواضع خوردن و در بالا و پایين و آنچه در درون مورچه است از اطراف اضلاع شكمش و آنچه در سر آنست از چشم و گوش، انديشه كنى از (تدبير و حكمت خداوند در) آفرينش آن به شگفت آمده از وصف آن به رنج در آیى،
 
(15) پس بلند و برتر از آن است (كه در انديشه در آيد) خدایى كه مورچه را به روى دست و پايش برقرار داشت و آن را بر روى ستون ها و اعضایش بناء كرد، در حالی كه در آفرينش آن آفريننده ‏اى شركت نداشته و توانایى او را يارى نكرده است.
 
(16) و اگر راه هاى انديشه خود را بپيمایى تا به انتهاى آن برسى (هر گونه فكر و انديشه‏ به كار برى) دليل و برهان تو را راه ننمايد مگر به اينكه آفريننده مورچه همان آفريننده درخت خرما است، به جهت دقتى كه براى امتياز هر چيز (از يكديگر) به كار برده شده، و اهميت گوناگون بودن هر جاندارى (خلاصه چون تفصيل آفرينش هر يك از موجودات دقيق است و سبب اختلاف اشكال آنها مشكل مى ‏باشد و در هر يك حكمت هاى باريكى نهفته است، مور و پيل، كوه و كاه، خرد و بزرگ، در صحراء و در دريا ناچار همه را آفريننده حكيمى به مقتضاى حكمت به آن تفصيل و اختلاف آفريده و تخصيص داده و در نيازمندى آنها به خالق متعال تفاوتى نيست، لذا مى‏ فرمايد:)
 
(17) بزرگ و خرد و سنگين و سبك و توانا و ناتوان در مخلوقاتش نيست مگر آنكه (نسبت به قدرت كامله او) يكسان است (پس مپندار كه اين مشكل است چون كوچك است و آن ديگرى آسان چون بزرگ مى ‏باشد) و همچنين (در برابر قدرت و توانایى او ايجاد هر يك از) آسمان و هواء و بادها و آب يكسان است.
 
(18) پس به خورشيد و ماه و گياه و درخت و آب و سنگ و گردش شب و روز و روان بودن اين درياها و بسيارى اين كوه ها و درازى قله‏ ها و گوناگون بودن لغت ها و زبان ها نگاه كنيد (در شگفتى آفرينش هر يك از اين مخلوقات تأمل و انديشه نموده ببينيد چه حكمت هاى باريك در آنها نهفته است كه همه آنها دليل بر وجود و هستى صانع مى ‏باشد) پس واى بر کسی که ايجاد كننده را انكار كرده به نظم آورنده را باور ندارد،
 
(19) گمان دارند كه ايشان مانند گياه (خودرو در بيابان ها و كوه ها) مى ‏باشند كه براى ايشان برزگر و تخم پاشنده ‏اى نيست، و صورت هاى گوناگونشان را آفريننده ‏اى نمى ‏باشد، و در آنچه ادعاء مى ‏كردند به حجت و دليلى وابسته نبودند، و در آنچه حفظ كرده و باور نمودند تحقيق و يقينى نداشتند (بلكه ادعاى ايشان فقط از روى خودپسندى و گمان است) و آيا ساختمانى هست كه آن را بناء كننده ‏اى نبوده يا جنايت و گناهى كه آن را جنايت كننده‏ اى نباشد؟ (نيازمندى فعل به فاعل ضرورى و آشكار و انكار آن باطل و نادرست و منكرش نادان و گمراه است).
 
[قسمت سوم خطبه‏]
 
(20) و اگر مى ‏خواهى (مانند مورچه) درباره ملخ بگو (و در شگفتى آفرينش آن تأمل و انديشه كن) كه خداوند سبحان براى آن دو چشم سرخ آفريده، و دو حدقه (مانند ماه) تابان بر افروخته، و گوش پنهان (از نظر) برايش قرار داده، و دهن مناسب برايش گشوده، و براى آن حس توانا (كه راه معاش و سود و زيان خود را مى ‏يابد) قرار داده و دو دندان كه به وسيله آن (گياه را) چيده و جدا می كند، و (دو پا مانند) دو داس كه با آنها چیزی را مى‏ گیرد، برزگران براى زراعتشان از آن مى ‏ترسند و دفع آن را نمى‏ توانند اگر چه با هم اتفاق نموده گرد آيند تا اينكه در پرواز خود به كشتزار آمده و از آن خواهش هايش را انجام دهد در حالی كه همه جثه و تن آن به اندازه يك انگشت باريك نيست،
 
(21) پس منزه (از ادراك) است خداوندى كه هر كه در آسمان ها و زمين است (فرشتگان و خداپرستان) او را به اختيار و اضطرار (در خوشى و سختى) سجده می كنند، و رخسار و چهره به خاك مى‏ مالند (اظهار خضوع و فروتنى مى ‏نمايند) و اطاعت كرده فرمان او مى ‏برند از روى بى ‏اختيارى و ناتوانى، مهارشان را به دست او دهند از روى ترس و بيم،
 
(22) پرندگان در اختيار امر و فرمان او مى ‏باشند، شماره پرها و نفس كشيدن آنها را می داند، و دست و پاى آنها را در آب و خشكى استوار گردانيده (بعضى را ساكن دريا و برخى را در بيابان قرار داده) است، و روزی شان را تعيين فرموده، و بر اصناف آنها احاطه دارد، اين كلاغ است و اين عقاب است و اين كبوتر است و اين شترمرغ است، هر مرغى را به نامش خوانده (بر وفق حكمت و مصلحت آفريده) و روزی اش را ضامن گشته،
 
(23) و ابر سنگين (باران دار) را پديد آورد و بارانش را ريزان ساخته، و نصيب و بهره هر جایى را از آن تعيين نمود، زمين را بعد از خشكى آب داد و بعد از خشكسالى از آن گياه رويانيد.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط خطبه 1: خطبه ای درباره آفرينش آسمان و زمين و آدم خطبه 2: خطبه ای پس از بازگشت از صفّين خطبه 3: خطبه معروف به شِقشِقيّه خطبه 4: خطبه ای بعد از كشته شدن طلحه و زبير خطبه 5: خطبه ای بعد از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) در خطاب به عباس و ابوسفيان خطبه 6: خطبه ای در هنگامی كه از ایشان خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند خطبه 7: خطبه ای در مذمت مريدان شيطان خطبه 8: خطبه ای براى برگرداندن زبير به بيعت خطبه 9: خطبه ای در وصف خود و دشمنانش در جمل خطبه 10: خطبه ای در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخيم آن