عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خطبه دویست و یکم:
 
از سخنان آن حضرت عليه السلام است هنگامی كه شخصى از احاديث مجعوله و خبرهاى گوناگون (معارض يكديگر) كه در دست مردم و ميان ايشان منتشر است پرسيد، امام عليه السلام فرمود:
 
(1) همانا احاديث در دسترس مردم حق و باطل و راست و دروغ و نسخ كننده و نسخ شده و عام (شامل همه) و خاص (مخصوص بعضى) و محكم (كه معنى آن آشكار) و متشابه (كه معنى آن واضح نيست) و محفوظ (از غلط و اشتباه) و موهوم (از روى وهم و گمان) است، 
 
(2) و به تحقيق در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله به آن حضرت دروغ ها بستند تا اينكه به خطبه خواندن ايستاد و فرمود: «هر كه از روى عمد و دانسته به من دروغ بندد بايد نشيمن‏گاه خود را در آتش (دوزخ) قرار دهد».
 
(3) و همانا حديث را (از پيغمبر اكرم يكى از) چهار مرد براى تو نقل می كند كه پنجمى ندارند:
 
(اول:) مرد دورویى كه اظهار ايمان نموده و خود را به آداب اسلام نمودار مى ‏سازد (در صورتی كه) از گناه پرهيز نكرده باك ندارد، عمدا و دانسته به رسول خدا -صلى الله عليه و آله- دروغ مى ‏بندد، پس اگر مردم او را منافق و دروغگو مى ‏دانستند حديثش را قبول نداشته گفتارش را باور نمى ‏كردند، وليكن (چون از باطن او خبر ندارند) مى ‏گويند: او از اصحاب رسول خدا -صلى الله عليه و آله- است كه آن حضرت را ديده و حديث را از او شنيده فرا گرفته است، پس (به اين جهت) گفتارش را قبول مى ‏نمايند، 
 
(4) و به تحقيق خداوند به تو مردم منافق و دورو را خبر داده و وصف نموده، و تو را از آن آگاه ساخته است (در قرآن كريم در اين باره آيات بسيارى است از جمله در س 9 ى 101 مى ‏فرمايد: و ممن حولكم من الأعراب منافقون و من أهل المدينة مردوا على النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذبهم مرتين ثم يردون إلى عذاب عظيم؛‏ يعنى از باديه نشينانى كه گرد شما هستند منافق مى ‏باشند، و از اهل مدينه گروهى خو گرفته ‏اند به نفاق و دورویى، تو به اسرار آنها دانا نيستى ما از رازشان آگاهيم و به زودى دو نوبت «يكى در دنيا و ديگرى در قبر» پس از آن در قيامت به عذاب بزرگ مبتلى می شوند منافقين) كه بعد از حضرت رسول باقى ماندند به پيشوايان گمراهى و به آنان كه (مردم را) به وسيله دروغ و بهتان به سوى آتش (دوزخ) خواندند (مانند معاويه و ديگران) نزديك شدند، پس (با جعل احاديث) آنها را صاحب اختيار كارها و حاكم بر مال و جان مردم گردانيدند، و به وسيله ايشان دنيا را خوردند (كالاى آن را به ستم به دست آوردند) و مردم همواره با پادشاهان و دنيا همراهند (لذا از هيچ گونه كار خلاف رضاى خدا و رسول خوددارى نمى ‏نمايند) مگر آنان را كه خداوند (از شر شيطان و نفس اماره) نگاه دارد، پس اين منافق يكى از چهار نفر بود.
 
(5) و (دوم:) مردى است كه از رسول خدا چيزى را شنيده و آن را درست حفظ نكرده و در آن اشتباه و خطاء نموده و دانسته دروغ نگفته است، پس آنچه در تصرف او است نقل می كند و به آن عمل مى ‏نمايد و مى ‏گويد: من آن را از رسول خدا -صلى الله عليه و آله- شنيده‏ ام، پس اگر مسلمانان مى‏ دانستند كه او حديث را اشتباه فهميده از او نمى ‏پذيرفتند، و اگر او نيز مى ‏دانست كه اشتباه كرده آن را ترك گفته نقل نمى ‏كرد.
 
(6) و سوم: مردى است كه از رسول خدا -صلى الله عليه و آله- چيزى را شنيده كه به آن امر مى ‏نموده بعد از آن نهى فرموده و او از نهى آن حضرت آگاه نيست، يا چيزى شنيده كه از آن نهى مى ‏نموده بعد به آن امر فرموده و او نمى ‏داند، پس نسخ شده را نگاه ‏داشته نسخ كننده را به دست نياورده، و اگر مى ‏دانست كه آن حديث نسخ گرديده نقل نمى‏ نمود، و اگر مسلمانان هم موقعى كه آن را از او شنيدند مى ‏دانستند نسخ شده به آن عمل نمى‏ كردند.
 
(7) و ديگر چهارمى است كه بر خدا و رسول او دروغ نبسته و از ترس خدا و به احترام رسول خدا -صلى الله عليه و آله- دروغ را دشمن داشته، و خطاء و اشتباه هم نكرده است، بلكه آنچه شنيده به همان قسم حفظ نموده و آن را نقل كرده به آن چيزى نيافزوده و از آن نكاسته، و ناسخ را از بر كرده به آن عمل نموده و منسوخ را در نظر داشته از آن دورى گزيده، و عام و خاص را شناخته هر يك را در موضع خود قرار داده (عام را به جاى خاص و خاص را به جاى عام استعمال نكرده) و متشابه و محكم آن را دانسته است (در متشابه تأمل و احتياط كرده به محكم و حديثى كه معنى آن آشكار است‏ عمل مى نمايد.
 
(8) و از رسول خدا -صلى الله عليه و آله- (گاهى به مقتضاى وقت و زمان) سخنى صادر مى‏ شد كه داراى دو معنى بود، سخنى كه به چيز و وقت معينى اختصاص داشته و سخنى كه همه چيز و همه وقت را شامل بود (آن هر دو سخن به صورت يكى مى ‏نمود، ولى از قرينه مقام و جهات ديگر مراد ظاهر مى ‏شد و اشتباه مرتفع مى ‏گشت) پس کسی که نمى ‏دانست خدا و رسول او -صلى الله عليه و آله- از آن سخن چه خواسته‏ اند آن را مى‏ شنيد و از روى نفهمى بر خلاف واقع و بر ضد آنچه به آن قصد شده و به غير آنچه براى آن بيان گشته معنى و توجيه مى‏ نمود، 
 
(9) و چنين نبود كه همه اصحاب رسول خدا -صلى الله عليه و آله- از آن حضرت (مطلبى را) پرسيده و براى فهم آن كنجكاوى نمايند تا جایی كه (نپرسيدن و كنجكاوى ننمودنشان به حدى بود كه) دوست داشتند باديه نشينى و غريبى از راه برسد و از آن حضرت عليه السلام، بپرسد تا ايشان بشنوند، 
 
(10) ولى در اين باب چيزى بر من نگذشت مگر اينكه از آن حضرت پرسيده و آن را حفظ نمودم، پس اين سبب ها باعث اختلاف مردم و پريشان ماندن آنان در رواياتشان است.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط خطبه 1: خطبه ای درباره آفرينش آسمان و زمين و آدم خطبه 2: خطبه ای پس از بازگشت از صفّين خطبه 3: خطبه معروف به شِقشِقيّه خطبه 4: خطبه ای بعد از كشته شدن طلحه و زبير خطبه 5: خطبه ای بعد از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) در خطاب به عباس و ابوسفيان خطبه 6: خطبه ای در هنگامی كه از ایشان خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند خطبه 7: خطبه ای در مذمت مريدان شيطان خطبه 8: خطبه ای براى برگرداندن زبير به بيعت خطبه 9: خطبه ای در وصف خود و دشمنانش در جمل خطبه 10: خطبه ای در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخيم آن