عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خطبه صد و هفتاد و دوم:
 
از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السلام است (در مدح پيغمبر اكرم، و اشاره به وظایف امامت، و ترغيب به پرهيزكارى، و مذمت از دنيا):
 
[قسمت اول خطبه‏]
 
(1) پيغمبر اكرم امين وحى خدا و خاتم پيغمبران و مژده دهنده رحمت و بيم كننده از عذاب او بود (احكام خداوند سبحان را با درستى و بدون كم و زياد به مردم تبليغ نمود، و بعد از او پيغمبرى نخواهد آمد، و نيكوكاران را به بهشت جاويد مژده داده، بدكاران را از عذاب هميشگى مى ‏ترسانيد).
 
[قسمت دوم خطبه‏]
 
(2) اى مردم! سزاوارترین شخص به امر خلافت تواناترين مردم است بر آن (از جهت سياست مدنيه و تدبير جنگ و زد و خورد با دشمن و نظم دادن امور رعيت) و داناترين آنان است در آن به امر (و احكام) خداوند، پس اگر (در اين باب) فتنه انگيزى به تباهكارى پردازد (در اول بايد) از او بازگشت به حق و آنچه سزاوار است خواسته شود، و اگر امتناع نمود كشته مى ‏گردد (بايد او را كشت، پس به همين دليل مى ‏گویيم: خلفاء به ناحق به خلافت رسيده ‏اند، زيرا غير شخص تواناى در سياست مدنيه و امور رعيت و داناى به جميع احكام دين لياقت اين مقام را ندارد، و كسى نمى ‏گويد كه ايشان داراى اين دو صفت بوده ‏اند) و 
 
(3) (چون معاويه دليل مخالفت خود با اميرالمؤمنين عليه السلام، را به اهل شام اینگونه مى ‏گفت: من در امر خلافت آن حضرت حاضر نبوده بيعت نكرده‏ ام، و طلحه و زبير براى عذر نقض بيعت مى ‏گفتند: ما از بيعت پشيمان گشته به اشتباه خود پى برديم، امام عليه السلام از روى مماشات به بطلان و نادرستى گفتارشان اشاره نموده مى ‏فرمايد):
 
به جان خودم سوگند اگر امامت تا همه مردم حاضر نباشند منعقد نگردد هرگز صورت نخواهد گرفت (زيرا هنگام تعيين امام حضور همه مردم در يك جا ممكن نيست) ولى كسانی كه اهل آن هستند (بزرگان اصحاب و آشنايان به راه خير و شر چون با كسى بيعت نمودند) بر آنان كه هنگام تعيين امامت حاضر نيستند حكم می كنند (آنها را وادار مى ‏نمايند كه كار انجام شده را بپذيرند) پس در اين صورت آنكه حاضر بوده نبايد برگردد (نقض بيعت نمايد) و آنكه غائب بوده نبايد (ديگرى را) اختيار كند (و چون مخالفين از آنچه عقل بر صحت و درستى آن حكم می كند پيروى نمى ‏نمايند، و رويه‏ اى را كه درباره خلفاء پيش از اين عملى شد نمى ‏پذيريد و منظور از اين بهانه جویی ها آنست كه به ناحق خلافت را به دست آرند) 
 
(4) آگاه باشيد من با دو كس مى‏ جنگم: يكى آنكه ادعاء كند آنچه را كه براى او نيست (مانند معاويه كه خلافت را بدون داشتن لياقت ادعاء مى ‏نمود) و يكى آنكه رو گرداند از چيزی كه به عهده گرفته (چون طلحه و زبير كه بيعتى را كه وفاى به آن لازم بود شكستند).
 
[قسمت سوم خطبه‏]
 
(5) اى بندگان خدا! شما را به تقوى و ترس از خدا سفارش مى ‏نمايم، زيرا تقوى بهترين چيزى است كه بندگان همديگر را به آن توصيه و سفارش كنند، و نزد خدا بهترين عاقبت ها است (بهترين كارها كارى است كه در دنيا به تقوى خاتمه يابد) 
 
(6) و به تحقيق دروازه جنگ بين شما و اهل قبله (كه به ظاهر مسلمانند) گشوده شده، و كسى حامل و به دست گيرنده اين بيرق (جنگ با ايشان و شرایط آن) نيست مگر آنكه (به حقایق) بينا و (در سختی ها) شكيبا و به آنچه كه حق و درست است دانا باشد (خلاصه جنگ ما با ياغيان اهل قبله كه در نظر شما بزرگ مى ‏نمايد از روى جهل و غفلت از احكام خدا نمى ‏باشد، بلكه طبق دستور او است) 
 
(7) پس بجا آوريد آنچه را كه به آن مأمور مى ‏گرديد، و عمل نكنيد به آنچه كه از آن منع مى ‏شويد، و در كارى مشتابيد (در قبول و رد آن عجله نكنيد) تا تحقيق نمایيد (امر و نهى ما را در آن بفهميد) زيرا حق ما است تغيير دادن آنچه را كه شما (از روى نادانى) انكار مى ‏كنيد (بسا كه چيزى را انكار نمایيد و صلاح در قبول آن باشد، و بسا قبول مى ‏نماييد و مصلحت در رد آن است، پس چون به حقایق آگاه نيستيد در هر امرى گفتار ما را بپذيريد).
 
[قسمت چهارم خطبه‏]
 
(8) آگاه باشيد اين دنيا كه شما آن را آرزو كرده و به آن علاقه داريد و شما را گاه به خشم مى ‏آورد و زمانى خوشنود مى ‏سازد، نه سراى اقامت و باقى ماندن شما است و نه جایى كه براى آن آفريده و نه محلى كه به آن دعوت شده‏ ايد. 
 
(9) آگاه باشيد نه دنيا براى شما باقى مى ‏ماند و نه شما در آن باقى خواهيد ماند، و اگر شما را به (زينت ها و آرايش هاى) خود فريب داده، از بدى (درد و رنج و سختى) خويش هم بر حذر داشته است، پس رها كنيد گول زدنش را به بر حذر داشتنش، و دور كنيد به طمع آوردنش را به ترسانيدنش (به نقش و نگار دروغى فريب نخوريد، انواع بلاها و سختی هاى آن را به نظر بياوريد) و از يكديگر پيشى گيريد (براى رفتن) به سرایى كه به سوى آن خوانده شده‏ ايد (در دنيا براى آسايش آخرت كه جاى هميشگى است از خدا و رسول پيروى كنيد) و دل هاى خويش را از (دوستى) آن دور كنيد، 
 
(10) و هيچ يك از شما نبايد بر چيزى از دنيا كه از او گرفته شده است مانند كنيز (كه براى از دست دادن هر چيز صدا به گريه بلند می كند) بنالد (هر چه از كفش رفت افسرده نشود) و تكميل نعمت خدا را درخواست كنيد به شكيبايى بر (سختى) طاعت او و محافظت به آنچه كه شما را به حفظ آن از كتاب خود (قرآن كريم) امر نموده (زيرا شكيبایى بر طاعت و عمل به احكام قرآن سبب رسيدن نعمت هاى بی شمار است). 
 
(11) آگاه باشيد تباه شدن و از دست رفتن متاع دنيا به شما زيانى وارد نخواهد آورد در صورتی كه اساس و پايه دين را محكم كرده باشيد. 
 
(12) آگاه باشيد بعد از تباه ساختن دين خود آنچه كه از دنيا نگاه ‏داشته ‏ايد به شما سود نمى‏ رساند. 
 
(13) خداوند دل هاى ما و شما را به حق و رستگارى متوجه گرداند، و شكيبایى (در طاعت و مصيبت و معصيت) را به ما و شما عطاء فرمايد.
 
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)
موارد مرتبط خطبه 1: خطبه ای درباره آفرينش آسمان و زمين و آدم خطبه 2: خطبه ای پس از بازگشت از صفّين خطبه 3: خطبه معروف به شِقشِقيّه خطبه 4: خطبه ای بعد از كشته شدن طلحه و زبير خطبه 5: خطبه ای بعد از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) در خطاب به عباس و ابوسفيان خطبه 6: خطبه ای در هنگامی كه از ایشان خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند خطبه 7: خطبه ای در مذمت مريدان شيطان خطبه 8: خطبه ای براى برگرداندن زبير به بيعت خطبه 9: خطبه ای در وصف خود و دشمنانش در جمل خطبه 10: خطبه ای در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب وخيم آن