خطبه هشتاد و دوم:
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است كه آن را خطبه غراء (نورانى و برجسته) مى نامند، و آن از خطبه هاى شگفت آور است:
[قسمت اول خطبه]
(1) سپاس خداوندى را سزا است كه به قدرت و توانایى خود (به همه اشياء) غالب، و به فضل و احسانش (به هر چيز) نزديك است، بخشنده است هر فایده و سودى را، و دفع كننده هر بلاى بزرگ و سخت،
(2) بر احسان هاى پى در پى و نعمت هاى واسعه اش او را حمد مى نمايم، و به او ايمان مى آوردم (هستى و يكتا بودنش را يقين دارم) كه اول (و مبدأ اشياء) و (هستى او بر همه) هويدا است، و از او راه هدايت را مى طلبم كه (به همه) نزديك و راهنما است، و از او يارى مى جويم كه غالب و توانا است (كه هر شرى را از من دور و هر خيرى را به من برساند) و به او توكل مى نمايم كه (مرا) كافى و ياور است،
(3) و گواهى مى دهم كه محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده او است، فرستاده است او را براى انجام امر و فرمانش، و تبليغ حجت و دليلش، و ترساندن (معصيت كاران را) از عذابش پيش از روز رستخيز.
[قسمت دوم خطبه]
(4) بندگان خدا شما را سفارش می كنم به تقوى و ترس از (عذاب) خدایى كه براى (رهنمايى) شما (در قرآن كريم) مثل ها زده (و حكايات بيان فرموده تا از غفلت بيرون آیيد) و اجل هاى شما را معلوم نموده، و لباس ها (ى آدميت) به شما پوشانيده (تا بر سایر مخلوقات برترى داشته باشيد) و در معيشت شما توسعه داده (وسایل راحتى را فراهم نموده) و به كردار شما (از نيك و بد و بزرگ و كوچك) احاطه دارد، و جزاى آن را در كمين نهاده، و نعمت هاى بسيار و صله بی شمار به شما بخشيده، و به وسيله حجت هاى آشكار (پيغمبران و كتب آسمانى) شما را (از عذاب) ترسانيده، و شما را (در امتحان و آزمايش) به شمار آورده (علم او به جزئى و كلى گفتار و كردار شما احاطه دارد) و مدت عمر و زندگانى شما را در دار آزمايش و سراى عبرت تعيين نموده،
(5) و شما در دنيا امتحان مى شويد (تا نيكوكارانتان از بدكرداران تمييز داده شوند) و (در قيامت) به حساب آنچه كه در دنيا گفته و انجام داده ايد رسيدگى می كنند، پس (به دنيا دل نبنديد كه) سرچشمه دنيا تيره و گل آلود است (و در نظر دنياپرستان) منظره آن شگفت آور است، و در مورد امتحان و آزمايش هلاك و تباه مى سازد،
(6) و فريبنده اى است كه نيست می شود، و روشنى است كه پنهان مى گردد، و سايه اى است كه زائل می شود، و تكيه گاهى است كه رو به خرابى مى رود (ثبات و قرارى براى آن نيست)
(7) تا هرگاه کسی که (از روى غريزه عقل) از آن دورى می كرد و به آن دل نمى بست، به آن انس گرفت و مطمئن گرديد، مانند اسب يا شتر، دنيا به پاى خود به او لگد افكند (تا او را بر زمين زند) و به دام هايش (كه در راه گسترده) او را شكار كند، و به تيرهايش (كه در كمان نهاده) او را هلاك سازد، و ريسمان هاى مرگ (بيماری هاى گوناگون و سختی ها) را به گردن مرد (شجاع و دلير) مى اندازند، و او را به خوابگاه تنگ (قبر) و باز گشتگاه ترسناك (آخرت) و ديدن جايگاه هميشگى (بهشت يا دوزخ) و جزاى كردار (نيك يابد) مى كشاند،
(8) و همين طور است رفتار دنيا با كسانی كه در آينده مى آيند، و جانشين پيشينيان هستند: مرگ از هلاك كردن (آنها و بيچاره كردنشان) باز نمى ايستد، و بازماندگان، از ارتكاب گناه دست باز نداشته پشيمان نمى شوند، و از رفتار گذشتگان پيروى مى نمايند، و پى در پى (مى آيند و) مى گذرند تا پايان فنا و نيستى منتهى می شود (همه بميرند)
(9) پس هرگاه (بر اثر مرگ خلایق) رشته كارها از هم گسيخت و روزگار سپرى گرديد و انگيختن مردم نزديك شد (قيامت بر پا گرديد) خداوند آنان را از ميان قبرها و آشيانه پرندگان (اگر آنها را خورده باشند) و لانه درندگان (اگر ايشان را طعمه خود كرده باشند) و ميدان هاى جنگ (اگر كشته شده باشند) بيرون مى آورد، در حالتى كه آماده انجام امر و فرمان حق تعالى بوده به سوى معاد و جاى بازگشت كه خداوند براى آنها قرار داده به سرعت و تندى مى روند،
(10) گروهى ساكت و خاموش و ايستاده در صف مى باشند (كه بر نشستن و سخن گفتن توانایى ندارند) بينایى خداوند به همه آنان احاطه دارد (گفتار و كردار هيچ يك از آنها در دنيا بر خداوند پوشيده نيست) و (چون براى حساب خوانده شوند) منادى صداى خود را به همه مى شنواند، لباس خضوع و فروتنى و فرمانبردارى و ذلت و خوارى (بر اثر هول و ترس آن روز) بر آنها پوشيده شود،
(11) در آن روز مكر و حيله (كه در دنيا براى نجات از گرفتاری ها به كار برده مى شد) به كار نيايد، و آرزو بريده گردد، و (از ترس عذاب) دل ها افسرده و غمگين باشد، و صداها با خشوع و فروتنى مخفى و آهسته گردد، و دهان پر از عرق می شود (مانند لجام كه به دهان اسب باشد) و ترس (از كيفر گناهان) بى اندازه است و از هيبت صداى منادى براى تمييز حق از باطل و جزاى خير و شر و عقاب و كيفر و بخشيدن ثواب و پاداش، گوش ها به لرزه در آيد.
[قسمت سوم خطبه]
(مردمانى كه در رفتار دنيا را با آنها و چگونگى معاد و بازگشتشان را در قيامت بيان كرديم)
(12) بندگانى هستند كه به قدرت (خداوند) خلق شده اند، و به اجبار پرورش يافته و دچار مرگ گرديده و در قبرها رفته و ريزه ريزه شده و به تنهايى (بدون اهل و مال) انگيخته و به جزا (ى گفتار و كردار نيك يا بد) رسيده و از روى حساب و وارسى (نيكوكار از بدكردار) تمييز داده شده اند (پس سزاوار است كه از خواب غفلت بيدار شده معصيت و نافرمانى نكنيد كه بعد از مردن پشيمانى سودى ندارد، زيرا مردم در دنيا)
(13) براى رهایى از گمراهى مهلت داده شده اند و (به وسيله پيغمبران) به راه راست هدايت گرديده اند و فرصت به آنها داده شده مانند فرصتى كه مى دهند به کسی که رضا و خوشنودى ناراضى از خود را جلب نمايد، و تاريكى هاى شبهات (نادانى و گمراهى به واسطه نعمت عقل و تبليغ انبياء) از آنان برداشته شده است، و (در دنيا) به حال خود وا گذاشته شده اند براى آماده شدن مانند آماده كردن و لاغر نمودن اسب هاى نيكو را براى پيشى گرفتن در ميدان مسابقه و براى فكر و انديشه در به دست آوردن حق و حقيقت و براى شتاب نكردن جوينده در فرا گرفتن نور علم و دانش، در مدت زندگانى تا رسيدن اجل كه فرصتى در دست است.
(14) اى عجب و شگفت از اين مثل هاى صائب و راست (كه خطا و اشتباهى در آنها نيست) و از اين پندهاى شفاء دهنده (بيماری هاى نادانى و گمراهى) اگر برخورد به دل هاى پاكيزه و گوش هاى شنوا و انديشه هاى ثابت و عقل هاى استوار (كه صلاح و فساد را تشخيص مى دهد)
(15) پس، از خدا بترسيد مانند ترسيدن کسی که پند را شنيد و زير بار رفت و (از روى نادانى) مرتكب گناه شد و اعتراف نمود (توبه و بازگشت كرد) و (از معصيت و نافرمانى) ترسيده عمل نيكو بجا آورد (رضاى خدا و رسول را تحصيل كرد) و (از عذاب الهى) حذر نمود و (به طاعت و بندگى) شتافت و (به روز رستخيز) يقين حاصل نموده رفتار خود را (در دنيا) نيكو گردانيد و به او اندرز دادند (به راه راست و رستگارى رهنمایی اش نمودند) پذيرفت، و او را (از سختی هاى پس از مرگ) ترسانيدند و ترسيد (كارى نكرد كه به سختى مبتلى گردد) و (از معصيت و نافرمانى) منعش كردند و (از آن) دورى كرد،
(16) و (فرمان خدا را) اجابت نمود، و (از گمراهى) دور شده، و (به عقل خويش) رجوع كرده، و (از گناهانى كه مرتكب شده) توبه و بازگشت نمود، و (به پيشوايان) اقتداء كرد، و (عيناً از رويه آنها) متابعت نمود، و راه راست به او نموده شد و آن را ديد (در آن قدم نهاد) پس شتابان جوينده حق گرديد، و رستگار شد در حالتى كه (از نادانى و گمراهى) گريزان بود، و (براى روز رستخيز) ذخيره (براى هنگام نيازمندى) به دست آورد، و باطن خود را پاك گردانيد، و معاد و بازگشت را (به بناى تقوى و پرهيزكارى) آباد كرد،
(17) و به توشه (بندگى خدا و خدمت به خلق) براى روز كوچ (از دنيا) و راه (سفر آخرت) و هنگام نيازمندى و جاى تنگدستى (قبر و قيامت) پشت خود را قوى نمود، و براى جايگاه هميشگى (آخرت) آن توشه را پيش از خود فرستاد،
(18) پس اى بندگان خدا پرهيزكار شويد و قصد كنيد چيزى (عبادت و بندگى) را كه براى آن آفريده شده ايد، و از منتهى درجه چيزى (عذاب هميشگى) كه شما را ترسانيده بترسيد، و سزاوار گرديد از بهشتى را كه براى شما آماده ساخته به طلب وفاى وعده از او كه وعده او هميشه راست است و به جهت ترس از وحشت قيامت.
[قسمت چهارم خطبه]
قسمتى از اين خطبه (در بيان خلقت بدن انسان و ذكر نعمت هاى حق تعالى و ترسانيدن از هول و وحشت صراط و ترغيب بر تقوى و پرهيزكارى) است:
(19) خداوند متعال براى بهره بردن شما (از شنوايى) دو گوش (قوه سامعه) را آفريد تا آنچه را كه لازم است (و در زندگانى اجتماع به كار آيد) حفظ كنند، و (از ديدار) دو چشم (قوه باصره) را قرار داد تا از تاريكى رها گرديده بينا شوند، و هر عضو (ظاهرى) را محتوى اعضاء (باطنه) گردانيد (هر عضوى در بر دارد اعضایى را مثل دست كه داراى رگ و خون و استخوان و مانند آنها است) و آن اعضاء را در تركيب صورت و دوامشان در جاهاى مناسب قرار داد با بدن هایى كه به تركيب هاى سودمند خود قائم و برقرارند، و با دل هايى كه (به عقل و تدبير) روزى آن بدن ها را مى طلبند (يا روزی هاى خود «علوم و معارف» را جلب مى نمايند) در حالتى كه از منت هاى نعمت بيكران او برخوردار بوده موجبات منتهاى او بر شما هويدا است و با وسایلى كه مانع (بيماری ها) است به نعمت عافيت و تندرستى از او متنعم مى باشيد،
(20) و (نيز از نعمت هايى كه به شما عطاء فرموده آنست كه) مدت عمر و زندگى را از شما پنهان داشته (نمى دانيد كى مى ميريد و اين ندانستن براى انتظام امور دنيوى بسيار سودمند است) و از آثار گذشتگان پيش از شما براى شما عبرت ها باقى گذاشت از لذت و بهره اى كه از دنيا بردند و از طول مدت و فراخى كه قبل از گلوگير شدن ريسمان مرگ به آنها نصيب شده بود، پيش از رسيدن به آرزوها مرگ آنها را شتابان دريافت و ميان آنان و آرزوها (شان را) جدایى انداخت، و در هنگام تندرستى توشه اى (براى آخرت) تهيه نكردند، و در اول زمان (جوانى و توانایى) عبرت نگرفتند (و زندگى خود را بيهوده به سر بردند)
(21) آيا کسی که در عنفوان جوانى و توانایى است انتظار مى برد غير پيرى و خميدگى را؟ و آيا کسی که تندرست است غير بيماری هاى گوناگون را چشم به راه است؟ و آيا کسی که باقى و برقرار است جز فناء و نيستى را منتظر است؟ (خوشبخت کسی که تا توانا و تندرست است فرصت را غنيمت شمرده در كار بشتابد)
(22) با اينكه نزديك است دورى و جدایى (از دنيا) و انتقال و كوچ كردن (به آخرت) و لرزيدن از اضطراب و نگرانى درد مصيبت و سختى (جان كندن) و آب دهان فرو دادن از بسيارى غم و اندوه و چشم به اطراف داشتن براى درخواست فريادرسى و يارى جستن از خدمتگزاران (يا فرزند زادگان) و خويشان و دوستان و همسران،
(23) پس آيا خويشان (سختی هاى مرگ را) دفع می كنند؟ و آيا شيون آنها سودى دارد؟ در حالتى كه در گورستان به گرو داده شده و در خوابگاه تنگ (قبر) تنها مانده است،
(24)، گزنده ها (مار و كژدم و كرم و ديگر حيوانات) پوست تنش را پاره پاره كردند و سختی ها تازگى او را پوسانيد و از بين برد، و بادهاى سخت آثارش را محو كرد، و مصائب دوران نشانه هاى او را نابود نمود (پس در ميان قبر اثرى و در ميان مردم خبرى از او باقى نماند) و جسدها پس از طراوت و تازگى تغيير يافت و استخوان ها بعد از توانایى پوسيده شد، و جان ها در گرو بارهاى گران (گناه) بماند، و به اخبار غيب و ناديده (قبر و قيامت و حساب و بهشت و دوزخ كه درباره آن حيران و سرگردان بودند) يقين حاصل نمودند (و در آن هنگام) زياد كردن كردار نيكو را از ايشان نمى طلبند و از بدى خطاهاشان رضاء و خوشنودى به دست نمى آورند (زيرا دنيا جاى عمل است و آخرت دار جزاء، پس آنجا نمى گويند به كردار نيك بيفزا تا از تقصير تو در گذريم و يا چون به سبب معصيت و نافرمانى از تو رنجيده ايم ما را خوشنود نما)
(25) آيا شما پسران اين مردم و پدران و برادران و خويشان ايشان نيستيد كه از رويه ايشان پيروى كرده بر مركب آنان سوار شده در راهى كه رفته اند قدم مى نهيد؟
(26) پس دل ها سخت است براى به دست آوردن نصيب و بهره خود و غافلست از هدايت و رستگارى، و در غير مسير خويش (در راه معصيت و نافرمانى) راه مى پيمايد، گويا مقصود (توجه تكاليف الهيه) به غير ايشان است! و گويا هدايت و رستگارى آنان در گرد آوردن (متاع) دنيا است (نه براى تحصيل زاد و توشه آخرت)!!
[قسمت پنجم خطبه]
(27) و بدانيد كه عبور شما بر صراط (پل دوزخ) است كه قدم ها از لغزش بر آن لرزان و شخص دچار هول و ترس بسيار گردد،
(28) پس اى بندگان خدا از خدا بترسيد مانند ترسيدن خردمندى كه فكر و انديشه (روز رستخيز) دل او را مشغول ساخته و خوف و ترس (از عذاب الهى) بدنش را رنجور نموده و عبادت و بندگى شب خواب اندك او را هم از دستش گرفته و اميد (به رحمت پروردگار) او را در وسط روزها (هنگام شدت حرارت و گرمى) تشنه نگاه داشته (شب را بيدار است و روز را روزه دار) و بى علاقگى به دنيا خواهش هاى نفس را از او باز داشته، و ذكر خدا به زبانش جارى است (هميشه به ياد خدا است)
(29) و ترس (از معصيت و نافرمانى) را براى در امان بودن (روز رستخيز) مقدم داشته (در دنيا گناهى ننموده تا در قيامت به عذاب مبتلى نگردد) و از گفتار و كردارى كه او را از راه راست و آشكار باز دارد چشم پوشيده و براى رسيدن به راه راست روشن (رضاء و خوشنودى خدا) كه مطلوبست در راست ترين راه ها سير كرده،
(30) و فريب خوردن (از دنيا) كه بسيار مانع (از رستگارى) است او را (از عبادت و بندگى) باز نداشته و مشتبهات بر او پنهان نيست (در هيچ امرى نادان نباشد) مظفر و خرسند است به شادى مژده (به بهشت) و به آسايش و خوشى بسيار در آسوده ترين خوابگاه خود (قبر) و ايمن تر روزش (قيامت)
(31) از گذرگاه دنيا گذشته و ستوده شده و توشه آخرت را پيش فرستاده و خوشبخت گرديده و از ترس (خدا در راه حق) شتاب كرد، و در دنيا كه مهلتش دادند (براى عبادت و بندگى) سرعت نمود، و در طلب خوشنودى پروردگار شوق داشت، و براى گريختن (از عذاب الهى به راه حق) رفت، و در امروز (دنيا) مراقب فردايش (آخرت) بود و آنچه كه در پيش داشت (حالات قبر و برزخ و قيامت) پيش از رحلت ديد،
(32) پس بهشت به جهت ثواب و بخشش (براى نيكوكاران) كافى است (كارى كنيد كه جايگاه هميشگى شما آنجا باشد) و دوزخ به جهت عذاب و سختى (براى گناهكاران) بس است (كارى كنيد كه در آنجا قرار نگيريد) و كافى است كه خداوند (از بدكاران) انتقام كشد و (به نيكوكاران) مدد و يارى دهد، و بس است كه قرآن (در روز رستاخيز با كسانی كه از آن پيروى نكرده اند) احتجاج نموده دشمن گردد.
[قسمت ششم خطبه]
(33) وصيت و سفارش من به شما پرهيزكارى است و ترس از خدا كه به وسيله آنچه ترسانده (عذاب و سختی هاى قيامت) جاى عذر باقى نگذاشته و به آنچه (قرآن كريم) واضح و آشكار نموده حجت تمام كرده است،
(34) و شما را از دشمنى (: شيطان) ترسانيده (در قرآن كريم س 2 ى 168: و لا تتبعوا خطوات الشيطان إنه لكم عدو مبين؛ يعنى جاى پاهاى شيطان گام ننهيد و از او پيروى نكنيد، زيرا او براى شما دشمن آشكار است) كه نفوذ می كند در سينه ها پنهانى و به صورت خير خواهى (براى گمراه نمودن) در گوش ها سخن مى گويد، پس (پيرو خود را) گمراه كرده تباه مى سازد، و (او را) وعده داده (و به هوس هاى بيجا) آرزومند مى گرداند، و جرم هاى بد را (در نظر او) آرايش مى دهد، و گناهان بزرگ هلاك كننده را آسان جلوه مى دهد،
(35) تا آنكه به تدريج پيرو خويش را فريب داده مانند رهن و گرو در قيد و بند اطاعت خود درآورد (چنان كه رهن و گرو به ازاء مالى است كه تا داده نشود گرو مسترد نگردد، پيرو شيطان تا به دستوراتش رفتار ننمايد دست از او بر نمى دارد آنگاه) آنچه (از خواهش ها) كه زينت و آرايش داده بود انكار می كند، و آنچه (گناهانى) كه آسان وا نموده بود بزرگ مى شمرد، و از آنچه كه (پيروان خود را) ايمن كرده بود مى ترساند (اين سخن اشاره است به آنچه خداوند در قرآن كريم س 8 ى 48 از او حكايت فرموده: و إذ زين لهم الشيطان أعمالهم و قال لا غالب لكم اليوم من الناس، و إني جار لكم، فلما تراءت الفئتان نكص على عقبيه، و قال إني بريء منكم، إني أرى ما لا ترون، إني أخاف الله، و الله شديد العقاب؛ يعنى آنگاه كه شيطان كردار مشركين قريش را براى رفتن به جنگ پيغمبر اكرم زينت و خوبى آن را در نظر آنها جلوه داد و گفت: امروز از جهت توانایى و انبوهى لشگر هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد و من فريادرس شما هستم، پس آنگاه كه آنان لشگر اسلام را در بدر ديده به هم نزديك شدند، شيطان برد و پاشنه پا يعنى به طور قهقرى باز گشته گفت: من از شما بيزارم، من مى بينم فرشتگان براى يارى مسلمين مى آيند و شما نمى بينيد، من از خدا مى ترسم و عذاب خدا سخت است).
[قسمت هفتم خطبه]
قسمتى از اين خطبه در كيفيت آفرينش انسان است (و حالات او را در دنيا و قبر شرح داده و مردم را به عبرت گرفتن از گذشتگان ياد آور و آنها را به توبه ترغيب مى فرمايد):
(شما را از فريب شيطان آگاه ساختم، اكنون)
(36) آيا شما را به چگونگى خلقت انسان يادآورى نمايم كه خداوند او را در تاريكى رحم ها (بچه دان ها) و پرده ها كه (براى او) مانند غلاف بود بيافريد (رحم ها اشاره است به رحم و شكم و مشيمة كه پرده ايست بچه با آن به دنيا مى آيد) از نطفه ريخته شده و خون بسته گرديده ناقص، پس در شكم بچه شد بعد كودك شير خواره و از شير گرفته تا به سن احتلام رسيد،
(37) پس او را قلب حفظ كنند (عقل) و زبان گويا و چشم بينا بخشيد براى اينكه بفهمد و (از گذشتگان) عبرت گيرد و از معصيت و نافرمانى خوددارى و دورى نمايد، تا اينكه به حد كمال رسيده قد راست كرد و كبر و غرور بر او مستولى شده فرار كرد (از خدا و رسول پيروى ننمود) و گمراه شده (در راه غير مستقيم قدم نهاده از گفتار و كردار ناپسنديده) بى باك بود، بطوری كه هوا و هوس خود را در دلو بزرگ (از چاه ضلالت و گمراهى بيرون) مى كشد (مانند کسی که از بالاى چاه به وسيله دلو آب بيرون مى آورد) براى رسيدن به خوشی ها و حاجت هاى دنياى خود سعى و كوشش بسيار دارد،
(38) و باور ندارد كه ناكامى و بلایى به او رخ نمايد و از هيچ گناهى باك ندارد، پس در غفلت و نادانى و ضلالت و گمراهى مرد بعد از آنكه در لغزش و خطاى خويش اندك زمانى (در دنيا) زيسته بود و در مقابل نعمت هايى كه خداوند به او بخشيده (براى آخرت) عوض و سودى نبرد، و آنچه بر او واجب بود بجا نياورد،
(39) پس در اواخر سركشى و پيروى از هواى نفس و هنگام خوشحالى اندوه هاى مرگ او را فرا گرفت و با دردهاى سخت و بيماری هاى گوناگون كه بحران آن در شب است حيران و سرگردان روز را به شب مى آمد و شب را تا به روز بيدار بود،
(40) در حالتى كه برادر غم خوار و پدر مهربان و همسرى كه از بى صبرى واى واى مى گفت و دختر (يا مادر) كه از اضطراب و نگرانى به سينه مى زد، در اطراف او بودند و آن مرد در بيهوشى جان كندن كه او را به خود مشغول داشت در غم و اندوه بسيار و ناله دردناك و جان دادن با سختى و رفتن از دنيا از روى رنج مبتلى بود،
(41) پس (از مردن) در كفن ها پيچيده می شود در حالت نوميدى و (به سوى قبر) كشيده در حالتى كه فرمانبردار و آرام است (چون كارى از او بر نمى آيد) بعد او را روى تخته هاى تابوت مى اندازند وا مانده و از حال رفته مانند شتر از سفر باز گشته و رنجور كه از جهت بيمارى لاغر گرديده است، (پس از آن) فرزندان خدمتگزار و برادران گرد آمده او را به دوش مى كشند (و مى برند) تا خانه غربت و بى كسى (قبر) جایی كه ديگر ملاقات نخواهد شد
(42) و چون تشييع كننده ها و مصيبت ديده ها (از گورستان) باز گردند او را در قبر مى نشانند در حالتى كه از وحشت و ترس سؤال (نكير و منكر) و لغزش در امتحان آهسته سخن مى گويد (زيرا از ترس بر بلند سخن گفتن توانایى ندارد، يا آنكه از هول امتحان و سؤال، با خدا راز مى گويد كه پروردگارا مرا به دنيا باز گردان تا كار نيكو انجام دهم) و بزرگترين بليه در آنجا آب گرم نازل شده و وارد كردن به دوزخ و هيجان و شدت صداى آتش است،
(43) در عذاب سستى نيست تا او را راحتى دهد و نه آسايشى كه رنج را بر طرف سازد و نه قوت و طاقتى دارد كه از آن مانع گردد و نه مرگى كه او را (از اين سختى) برهاند، و نه چشم بر هم زدن و خواب اندكى كه اندوهش را بزدايد، بين انواع مرگ ها (دردهاى سخت) و عذاب هاى پى در پى مبتلى است، ما (از اين عذاب ها) به خدا پناه مى بريم (و رهایى از آن گرفتاری ها را از او درخواست مى نماييم).
[قسمت نهم خطبه]
(44) بندگان خدا، كجا هستند كسانی كه خداوند به آنها عمر و زندگى عطاء فرمود و به نعمت هاى خود آنان را متنعم نمود، و آنچه بايد بدانند به آنها آموخت بطوری كه فهميدند، و به آنان مهلت داد و ايشان در بازى و بيهودگى فرصت را از دست دادند، و در تندرستى و رفاه بودند (عطاهاى خدا را) فراموش كردند؟ آنها را مدتى دراز مهلت دادند و به ايشان احسان و نيكویى كرده از عذاب دردناك ترسانيدندشان، و به نعمت هاى بزرگ وعده داده شدند (و آنان از خواب غفلت بيدار نگشتند)
(45) از گناهانى كه (ارتكاب آنها) هلاك و تباه مى سازد و از عيب هايى كه (خدا را) به غضب و خشم مى آورد دورى كنيد (تا رستگار گرديد).
(46) اى دارندگان ديده هاى بينا و گوش هاى شنوا و تندرست و كالاى دنيا (مال و اولاد) آيا هيچ جاى گريز يا رهایى يا پناهگاه يا تكيه گاه يا جاى فرار و بازگشتى (از عذاب الهى) هست يا نيست؟ چگونه (از فرمان خدا) باز گشته به كجا باز گرديده به چه چيز فريفته مى شويد؟!
(47) بهره هر يك از شما از زمين به اندازه درازى و پهناى قامت او است با رخسار خاك آلوده (آنگاه كه زير خاك پنهان گردد، پس اين همه رنج و كوشش براى به دست آوردن خانه ها و آبادی ها چه سودى دارد)
(48) اكنون اى بندگان خدا فرصت را غنيمت شمريد تا وقتى كه ريسمان (مرگ) رها است و گلوى شما را نگرفته و روح در بدن شما مى باشد در حينى كه موقع هدايت و رستگارى است و بدن ها راحت و اجتماع فراوان و مهلت زندگانى و اراده و اختيار برقرار و موقع توبه و بازگشت و مجال انجام حاجت و نيازمندى باقى است،
(49) پيش از رفتن فرصت و قرار در جاى تنگ (قبر) و ترس از نابودى و بيرون شدن جان از بدن و رسيدن غائب ناديده (مرگ) كه در انتظار آن مى باشند و گرفتار (عذاب) خداى غالب و توانا گرديدن. (سيد رضى فرمايد:) در خبر وارد شده است چون امام عليه السلام اين خطبه را بيان فرمود بدن ها به لرزه درآمد و چشم ها گريان گرديد و دل ها مضطرب و نگران شد. و جماعتى اين خطبه را خطبه غراء (نورانى و برجسته مى نامند).
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)