خطبه شصت و نهم:
امام عليه السلام بعد از نيمه شب روزى كه (وقت طلوع صبح نوزدهم رمضان سال چهل هجرى) شمشير بر فرق مباركش زده شد (به وسيله عبدالرحمن ابن ملجم مرادى و بر اثر آن در ثلث اول شب بيست و يكم آن ماه وفات نمود) فرمود:
(1) نشسته بودم خواب به چشمم مسلط شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله بر من آشكار گرديد، گفتم: اى رسول خدا بسيار كجى (نافرمانى) و دشمنى از امت تو ديدم، فرمود: آنان را نفرين كن،
(2) گفتم: خدا به جاى ايشان بهترين اشخاص را به من بدهد و به جاى من بدترين كس را بر آنها بگمارد (به اجابت دعاى حضرت حجاج بر آنان مسلط گشت و انواع ظلم ها و ستم ها نموده آنها را به ذلت و بدبختى مبتلى كرد. سيد رضى فرمايد:) مقصود حضرت از لفظ أود اعوجاج (كجى و ناراستى) و از لفظ لدد خصام (دشمنى) مى باشد، و اين از سخنان بسيار فصيح است.
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)