خطبه بیست و سوم:
«خطبه ای در دلدارى به تهی دستان و تأديب ثروتمندان»
«قسمت اول خطبه»
(1) پس از ستايش خداوند و درود بر پيغمبر اكرم فرمان الهى (آنچه مقدر است) فرود مى آيد به سوى هر كس مانند دانه هاى باران از آسمان به زمين و قسمت هر كس زياد يا كم به او مى رسد (هر كس به آنچه خداوند متعال از روى حكمت و عدالت براى او تعيين نموده بهره مند مى گردد، چنانكه در قرآن كريم س 43 ى 32 مى فرمايد: أهم يقسمون رحمت ربك نحن قسمنا؛ يعنى ما آنچه را كه بايد در زندگانى دنيا به آنها برسد بين ايشان قسمت نموده ايم، و در س 15 ى 21 مى فرمايد: و إن من شيء إلا عندنا خزائنه و ما ننزله إلا بقدر معلوم؛ يعنى هيچ چيز نيست مگر آنكه خزينه هاى آن در تحت تصرف ما است و نمى فرستيم آن را مگر به اندازه اى كه معلوم شده)
(2) بنابراين هرگاه يكى از شما در اهل يا در مال يا در وجود شخص برادر (همنوع) خود زيادتى بيند نبايد سبب فتنه و فساد او گردد (رشك بر او نبرده خود را در مخاطرات دنيا و آخرت نيندازد) زيرا مرد مسلمان مادامى كه (بر ديگرى رشك نبرده) پستى و عارى اظهار نكرده تا سر زبان مردم بيفتد و بر اثر آن بى مقدار شود و كوتاه بينان پست به سبب آن بر او برانگيخته شوند مانند قمار باخته ايست كه از اولين تيرهاى خود فيروزى و بردن را منتظر است تا بلكه غنيمتى به دست آورده خسارت خود را جبران نمايد (خلاصه فقير و درويش تهى دست كه امثال و اقران خود را با مال و منال و اولاد بسيار مى بيند نبايد بر ايشان رشك برده در معصيت افتد و با آنها بدخویى كند يا در برابر آنان فروتنى نمايد، بلكه بايد اظهار بى نيازى نموده اندوه در دل خود راه ندهد و همت بر آن گمارد كه آنچه سبب پستى و عار است از او ظاهر نشود و آبرو و شرف خويش را نيكو نگه دارد، و هميشه خوشحال و منتظر فراوانى نعمت باشد مانند قمار باخته اى كه انتظار بردن را مى كشد)
(3) و همچنين مرد مسلمان تنگدست كه از خيانت (با خدا و خلق) دورى نموده يكى از دو چيز نيكو را از جانب خدا انتظار مى برد: يا دعوت كننده خدا را (مرگ كه همه كس را به سوى خدا مى خواند) پس آنچه نزد خدا مى يابد (از نعمت هاى آخرت) براى او بهتر (از نعمت هاى دنيا) است، يا روزى خدا را (در دنيا) پس او صاحب اهل و مال گردد در حالتى كه دين و حسب او (علم و ادب و بردباريش) با او است،
(4) به تحقيق مال و اولاد متاع دنيا است (كه فانى مى گردد) و عمل نيكو متاع آخرت است (كه باقى و برقرار مى باشد) و گاه باشد كه خداوند به گروهى هر دو را عطا مى فرمايد (هم از دنيا بهره مى برند و هم از آخرت) پس (به آنچه مقدر است رضاء داده معصيت و نافرمانى نكنيد و) از عذاب خدا كه به آن ترسانيده است شما را بترسيد، و ترسيدن شما از روى عذر و بهانه نباشد (مانند ترسيدن خردمندان كه مى ترسند مبادا گرفتار خطاء و تقصيرى شوند)
(5) و عبادت كنيد (خدا را) نه به قصد جلوه دادن نزد مردم و خودنمایى، زيرا کسی که براى غير خدا كارى انجام دهد خداوند اجر او را به کسی که براى او آن كار را انجام داده محول مى سازد (تا مزد خود از او بخواهد، و چون حضرت در جميع گفتار و كردارش كسي را غير از خدا در نظر نداشته در اينجا شروع به دعا مى فرمايد:)
(6) از خدا مى طلبيم مرتبه هاى شهيدان را (كه در بلاء شكيبا بودند) و زندگى كردن با خوشبختان را (كه به كسى رشك نبردند) و مرافقت با پيغمبران را (كه كارى از روى رئاء و خودنمايى نكردند).
(7) اى مردم هيچكس از طايفه و خويشان خود بى نياز نيست هر چند صاحب مال و دارایى باشد و به دست و زبان آنها كه از او دفاع و يارى نمايند حاجت دارد و نزديكان شخص براى حفظ الغيب او مهمترين اشخاصند و بهتر مى توانند پراكندگى و گرفتارى او را مرتفع سازند و در هنگام سختى و پيش آمدهاى ناگوار اگر براى او پيش آيد بر او (از بيگانگان) مهربان ترند،
(8) و نام نيكو كه خداوند به شخص در ميان مردم عطاء فرمايد بهتر است براى او از ثروت و دارایى كه براى ديگرى به ميراث گذارد (زيرا نام نيكو در ميان مردم سبب می شود كه از خويشان و بيگانگان هر كه بشنود براى او طلب مغفرت كند و اما ارث فقط به ارث برنده نتيجه مى بخشد، پس صرف مال در طلب ذكر جميل و نام نيكو براى شخص بهتر است از باقى گذاردن مال و ثروت براى وارث، و اين جمله اشاره است به اينكه شخص بايد از صرف مال درباره خويشان دريغ ننموده و به ايشان كمك و دستگيرى نمايد).
«قسمت دوم خطبه»
(9) آگاه باشيد نبايد رو بگرداند يكى از شما از خويشان خود آنگاه كه ببيند آنها را در فقر و پريشانى، و بايستى به ايشان احسان نمايد مالى را كه زياد نمى شود اگر از دادن آن خوددارى نمايد و كم نمى گردد اگر آن را صرف كند (خداوند عوض آن را خواهد داد)
(10) و هر كه از طايفه خويش دست بكشد (آنها را كمك و دستگيرى ننمايد) پس، از ايشان يك دست گرفته شده و از او دست هاى بسيار،
(11) و كسی كه (به خويشان خود) متواضع و مهربان و همراه باشد دوستى هميشگى آنها را به خود جلب می كند. (سيد رضى فرمايد:) مى گويم: غفيرة در اين خطبه به معنى زيادتى است، چنانكه در عوض جمع كثير مى گويند: جم غفير و جماء غفير، و در روايتى به جاى آن عفوة گفته شده، و عفوة چيز نيكو را گويند، چنانكه گفته می شود: أكلت عفوة الطعام؛ يعنى طعام نيكویى خوردم، و چه خوش معنايى اراده فرموده است حضرت از فرمايش خود: و من يقبض يده عن عشيرته تا آخر زيرا هر كه همراهى و نفع خود را از خويشانش باز دارد يك كمك را از آنها دريغ نموده، پس هرگاه به نصرت و يارى ايشان حاجت پيدا كند و بخواهد كه آنها او را كمك كنند، از ياريش خوددارى مى نمايند و به حرف او گوش نمى دهند، بنابراين از مساعدت دست هاى زياد و همراهى قدم هاى بی شمار محروم مى ماند.
ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)