بسمه تعالى و اليه المشتكى
ملت مسلمان ايران! رژيم مخوف و پليسى و ابليسى وحشت و ترور، برادركشى و خفقان، قانون شكنى و ظلم و طغيان همچنان ادامه دارد. دولت بى بندوبار علی رغم تمام اصول قانونى و انسانى و شرف، مى گيرد، مى بندد، مى زند و مى كشد. هيچ كس از دست، زبان و قلم رجاله هاى دولتى هيچگونه تأمينى ندارد. جان و مال و حيثيت همه كس در خطر است. آزادى هست ولى براى حكومت سر نيزه و قلدرى، آسايش هست ولى براى غارتگران و آدمكشان دولتى، امّا مردم.
مردم بايد زير چكمه جلادان دولتى دست و پا بزنند، مردم بايد تحت فشار مرگبار حكومت حبس و شكنجه و شلاق «جاويد شاه» بگويند، مردم بايد بميرند و از هستى ساقط شوند و مخارج سرسام آور تشكيلات وسيع سازمان هاى مخوف ضد ملى و ضد قانونى را بپردازند. عجب اين است اين همه ستمگری ها و حق كشی ها را به نام عدالت به قالب می زنند، و عجب تر آنكه اين همه ظلم و فشار و قانون شكنى، بنام اجراى «اوامر شاه» انجام می دهند.
يعنى چه؟ مگر اين شاه، شاه كشور ايران نيست؟ مگر شاه يك كشور مهاجم و اجنبى است؟ مگر شاه می تواند از حدود قانون اساسى تجاوز كند؟ مگر شاه می تواند علناً به جنگ اسلام و روحانيت برود؟ اوامرشاه يعنى چه؟ ما نمی دانيم شاه از اين همه قانون شكنى ها و از اين همه سخن پراكنى هاى مفتضح كه حكومت دجال بنام او می كند خبر دارد يا نه؟ مثل اينكه اين جغدهاى شوم تا اين كشور نفرين شده را به دخمه ويرانه اى تبديل نكنند دست بردار نيستند و نصيحت و اندرز و استدلال آنان را كه از باده شهوت و مقام مست و مغرور شده اند به هوش نخواهد آورد.
بيش از چهل روز است كه از فاجعه مؤلمه مدرسه فيضيه مى گذرد. بيش از چهل روز است جمعى از عزيزترين و شريف ترين و گرامى ترين فرزندان ايران و سربازان روحانيت و اسلام از دست عمال حكومت جبار و جنايتكار شربت شهادت نوشيده و در آغوش تيره خاك خفته اند. بيش از چهل روز است پدران و مادران داغديده آنان، در ماتمشان سرشك حسرت می بارند. بيش از چهل روز است مصدومين و مجروحين غارت زده فاجعه قم گرفتار هزاران درد و رنج و مصيبتند. آيا در اين مدت دولت سفاك از نقشه هاى شيطانى خود دست برداشت؟ آيا يك ذره خجالت كشيد؟
«ابداً»، بلكه بر عكس براى محو آثار اسلام و تعطيل دانشگاه امام صادق عليه السلام طلاب جوان و محصلين علوم قرآن را كه ذخائر گرانبهاى آينده مسلمين و اسلامند به بهانه مسخره نظام وظيفه، با وضع موهنى به سرباز خانه ها كشانده و رشته تحصيلى آنان را قطع نمود، با اينكه دانشجويان مدارس جديد قانوناً مادام الاشتغال به تحصيل معاف هستند با اينكه طلاب علوم دينى نيز به موجب قانون در مدت اشتغال به تحصيل معاف و ساليان متماديست كه به اين قانون عمل می شده و هم اكنون جمع كثيرى از طلاب ورقه معافى رسمى در دست دارند، با اينكه مذهب رسمى اين كشور،اسلام و طريقه حقه جعفريست، و نسلاً بعد نسل وجود علماى اسلام كه حافظ اين آئين مقدسند و در هر عصرى براى اين كشور ضروريست، با اينكه حجم مشمولين نظام وظيفه در هر سال بيش از ظرفيت احتياج كشور است و شاه در مشهد مقدس در آرامگاه نادر در نطق معروف 1342/1/12 با كمال صراحت به اين حقيقت اعتراف می كند «كه ما از تعداد مشمولين نظام وظيفه مرد روز به روز كم مى كنيم» با اين همه موانع كدام سر مگوئى ايجاب كرد كه دولت عليرغم قوانين و اصول، عليرغم اعتراف صريح شاه، مثل گرگ درنده اى كه به گله بزند بار ديگر به حوزه علميه هجوم برد و محصلين را به سربازخانه ها بكشاند؛ آيا اين قانون شكنى ها به جز محاربه با اسلام و مذهب، معناى ديگرى هم دارد؟
خوشبختانه پرده ها بالا رفت و دولت ياغى با عمل سربازگيرى از طلاب مشتغل علوم دينى يكبار ديگر پرده از روى نيات كثيف و ضد اسلامى خود برداشت، ولى دولت سفاك هنوز به جهش هاى شوم و شيطانى خود ادامه می دهد. آرى هنوز اجازه نمى دهد داغديدگان و مصيبت زدگان فاجعه قم دور هم جمع شده و مراسم چهلم كشتگان را برگزار كنند.
هزاران درود و افتخار به روان پاك شهدا و روحانيت، طوفان لعنت ابدى برحكومت غاصب و قاتل.
و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون
قم - الاحقر محمّد صادق الحسينى الروحانى