عربی
بروزرسانی: ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
کد : 18323-575     

‏هنگام يورش طغيانگران بر حضرت فاطمه زهرا (س)، اميرمؤمنان كجا بود؟

استفتاء:

موضوعى ذهن مرا به خود معطوف مى ‏دارد و تحمّل آن برايم طاقت‏ فرساست، و آن موضوع اين است كه: از سويى غيرت و شهامت اهل ‏بيت عليهم ‏السلام را در حق‏ طلبى و دفاع از حق و عدالت، به ‏ويژه پدر شهيدان امام حسين روحى له الفداء را مى‏ بينم كه وصف ‏ناپذير است. آن‏ حضرت را هنگام شهادت فرزندش على اكبر مى ‏نگريم كه پيكر پاك او را بر روى ريگ‏ هاى تفتيده كربلا مى ‏گذارد و به ‏سوى خواهرش عقيله بنى هاشم زينب روحى لهَا الفداء مى ‏رود تا مبادا خطرى متوجه حرمت و كرامت او گردد، و با ديدن اين روحيه بلند و پرشكوه، با اين پرسش رو به‏ رو مى ‏شويم كه به ‏هنگام يورش طغيانگران بر سالار و سرورمان فاطمه زهرا روحى لهَا الفداء، اميرمؤمنان كجا بود؟ و موضع آن نمونه جوانمردى و شهامت در برابر اين جنايت زشت و دهشتناك چگونه بود؟ و دلايل ما پيرامون اين موضع چيست؟

جواب:

باسمه جلت اسمائه; شایسته است پيش از پاسخ به اين پرسش به اين نكته مهم توجّه دهم كه: ما به اين ‏خاطر كه رهروان مذهب اهل بيت عليهم ‏السلام هستيم، به تسليم در برابر آموزه ‏ها و امر و نهى آنان فرمان يافته‏ ايم، گرچه حقيقت فرمان يا هشدارى از آنان براى ما روشن نباشد؛ چرا كه بسا در اين موارد راز و حكمتى باشد كه ما از آن آگاهى نيافته ‏ايم. (1)

از پيشوايان اهل‏ بيت اين روايت رسيده است كه: «إنَّ أمْرَنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا يَحْتَمِلُهُ إلّا مَلَكٌ مِقرَّبٌ، أَوْنَبِىٌّ مُرْسَلٌ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ‏اللّه‏ُ قَلْبَةُ لِلْإيْمانِ...»؛ (2) بى ‏ترديد كار و راه ما دشوار و دشوارى ‏آور است و جز فرشته مقرّب يا پيامبر فرستاده‏ شده يا بنده ‏اى كه خدا قلب او را به ايمان آزموده است، كسى بار مسئوليت آن را نمى ‏تواند به دوش كشد...

امّا موضع اميرمؤمنان در اين داستان غم‏ انگيز و فاجعه ‏بار؛ آرى، درست است كه اميرمؤمنان عليه ‏السلام سالار همه غيرتمندان و حق‏ طلبان روزگاران است، امّا اگر شرايط روزگار و ماندگارى دين و آيين چنان بطلبد كه آن حضرت بر هر بيدادى در حقّ خود و خاندانش شكيب ورزد، آيا باز هم مى ‏تواند دست به شمشير شجاعت و مقاومت ببرد؟ به ‏ويژه كه از برادرش رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله در اين مورد آينده‏ نگرى و اخبارى در باره رويدادهاى تلخ پس از رحلت آن بزرگوار نزد اوست، و پيامبر خدا آن حضرت را در برابر آن رويدادهاى تلخ آگاه ساخته و به شكيب و بردبارى فرمان داده است، و همان تجاوزكاران نيز از اين اخبار و احاديث آگاهى داشتند و به‏ همين جهت هم گستاخى تهاجم به ‏خانه او را در خود يافته ‏اند و بر بيدادى زشت و ظالمانه دست مى ‏يازند؛ آيا اميرمؤمنان در اين شرايط مى ‏تواند فرمان شكيبايى پيامبر را فراموش كند و با تكيه بر دليرى و توانايى ‏اش پاسخ آنان را با شمشير عدالت بدهد؟ روشن است كه هرگز؛ به برخى از روايات رسيده در اين مورد بنگريد.

از جمله آن روايات، اين است كه «سُليم بن قيس» در كتاب خويش چنين آورده است: «ثُمَّ أَقْبَلَ صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله إبْنَتَهُ فَقالَ صلى ‏الله‏ عليه و‏آله: أنْتِ أَوَّلُ مَنْ يلحقنِى مِنْ أَهْلِ بيْتِى وَ أنْتِ سَيِّدةُ نِساءِ أهْلِ الْجَنَّة، وَ سَترِيْنَ بَعْدِى ظُلْماً وَ غَيْظاً حَتّى تُضْربِى وَ يُكْسَرُ ضِلعٌ مِنْ أضْلاعِكَ! لَعَنَ اللّه‏ُ قاتِلكِ...»؛ (3)  آن‏گاه پيامبر خدا صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله روى به‏ سوى دخترش فاطمه زهرا عليها السلام نمود و با اندوهى جانكاه فرمود: فاطمه جان! تو نخستين فرد از خاندانم هستى كه به من خواهد پيوست. دخترم! تو سالار بانوان بهشت هستى و با اين‏ وصف پس از من ظلم و دشمنى سختى خواهى ديد، تا جايى كه تو را كتك مى ‏زنند و يكى از دنده‏ هايت شكسته مى‏ شود! خداى قاتل تو را لعنت كند... 

در ادامه روايت آورده است كه سپس آن حضرت رو به اميرمؤمنان عليه ‏السلام نمود و فرمود: «وَ أمّا أنْتَ يا أَبَالْحَسَن! فَإنَّ الْأُمَّة تَغْدِرُ بِكِ فَإنْ وَجَدْتَ أعْواناً فَجاهِدْهُم، وَ إلّا فَكَف يَدَكَ، وَاحْقِنْ دَمَكَ، فَإنَّ الشَّهادَةَ مِنْ وَرائِكَ...»؛ (4) امّا تو اى أبالحسن! پس از من جامعه و امّت نسبت به تو مكر و عهدشكنى مى ‏كند، در آن شرايط دشوار اگر يارانى استوار و كافى يافتى، بر ضدّ فريب و بيداد جهاد كن، وگرنه دست نگاهدار و خون خود را حفظ نما، و بدان كه شهادت بر سر راه توست و فرجام كارت شهادت در راه خداست. 

و نيز در منابع مختلف در شرح رويداد تلخ يورش بر خانه فاطمه عليها السلام چنين آمده است: على عليه السلام در يورش سپاه استبداد به خانه ‏اش، دليرانه از جاى جست و كمربند «عمر» را گرفت و او را چنان بر زمين كوبيد كه بينى و گردنش به شدّت درد گرفت و آن حضرت تصميم گرفت تا او را به كيفر تجاوزگرى و شرارتش بكشد، كه ناگاه سخن پيامبر خدا و سفارش او را به ‏ياد آورد، و ناگاه «عمر» را رها كرد و خروشيد كه: «وَ الَّذِى أَكْرَمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ يَابْنَ صَهّاك! لَولا كِتابٌ مِنَ‏اللّه‏ِ سَبَقَ، وَ عَهدهُ إلى رَسُولِ ‏اللّه‏ِ لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لاتَدْخُلُ بَيْتِى...»؛ (5)  هان اى پسر صهّاك! به آن خدايى كه محمّد صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله را به رسالت گرامى داشت، اگر خواست و نوشته حكيمانه خدا بر اين رويداد پيشى نگرفته بود و عهد او با پيامبرش نبود، تو خوب مى ‏دانستى كه جرأت نداشتى اين‏گونه زورمدارانه به خانه من در آيى...

-------------------------------------------------------------------------
1 ـ براى نمونه به اين روايت در اين مورد بنگريد. مردى به حضور امام حسن آمد و گفت: اى فرزند پيامبر! من از شيعيان و رهروان راه پرافتخار شما هستم! آن حضرت در ترسيم معيار شيعه بودن، چنين فرمود: «يا عَبْدَاللّه‏ِ! إنْ كُنْتَ لَنا فِى أوامِرِنا وَزَواجِرِنا مُطيْعاً فَقَدْ صَدَقْتَ، وَ إنْ كُنْتَ بِخِلافِ ذلِكَ فَلا تَزِدْ فِى ذُنُوبِكَ بَدَعْواكَ مَرْتَبَةً شَرِيْفَةً لَسْتَ مِن أَْلِها؛ لاتَقُلْ أنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ، ولكِن قُلْ أنَا مِنْ مُوالِيْكُمْ وَ مُحِبِّيكُمْ وَ مُعادِى أعْدائِكُمْ، وَ أنْتَ فِى خَيْرٍ وَ إلى خَيْرٍ؛» اى بنده‏ خدا! اگر در انجام فرمان ‏ها و دورى‏ گزيدن از هشدارهاى خدا، قانون‏ گرا و درست ‏رفتار هستى، آنچه در مورد شيعه‏ بودن خويش مى‏ گويى، درست مى ‏گويى؛ امّا اگر اين‏گونه نمى ‏انديشى و رفتار نمى‏ كنى و در انديشه و منش و عمل، رهرو راه ما نيستى، با اين ادّعاى گزاف بر گناهان خويش ميفزاى؛ چرا كه شيعه و رهرو ما خاندان پيامبر بودن، مقام پُرفرازى است، و تو با گفتار بدون منش و عملكرد عادلانه و زيبا، هرگز در خور آن نخواهى بود؛ پس مگو من شيعه شما خاندان پيامبر هستم، بلكه بگو: من از دوستداران و هواخواهان شما و از مخالفان دشمنان شما هستم كه در اين صورت، تو در خير و نيكى به سر مى ‏برى و در مسير نيك‏ انديشى قرار خواهى گرفت. مجموعه ورّام/ ص 113/ چاپ مؤسسه حيدرى.
2 ـ خصال صدوق/ ص 290. گفتنى است كه در برخى نسخه‏ ها به‏ جاى واژه «أمْرَنا»، «حَدِيْثَنا» آمده است كه تفاوتى در معنا نمى ‏بينيم.
3 ـ كتاب سليم بن قيس/ 427؛ احتجاج طبرسى/ ج 1/ ص 111؛ الغيبة/ ص 193.
4 ـ كتاب سليم بن قيس/ 427؛ احتجاج طبرسى/ ج 1/ ص 111؛ الغيبة/ ص 193.
5 ـ بيت الأحزان/ ص 110؛ بحار/ ج 28/ ص 266؛ تفسير قمّى/ ج 2/ ص 159.

موارد مرتبط صحت و سقم مصيبت هاى وارده به حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) توجیه سخن علامه کاشف الغطاء درباره مصیبت حضرت زهرا (علیهاالسلام) معنای امتحان در زیات‌نامه حضرت زهرا (علیهاالسلام) بزرگداشت روز شهادت حضرت زهرا (عليها السلام) به روايت های مختلف دليل پنهان بودن قبر حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام). حضرت زهرا (عليها السلام) در چه سنى به شهادت رسيدند؟ حكم كسى كه مظلوميت حضرت فاطمه (عليها السلام) را انكار كند. آيا حضرت فاطمه (عليها السلام) را بدون واسطه و با دست زدند يا با تازيانه؟ شكستن پهلو و دنده حضرت زهرا (ع) را جز نادان و حق ناپذير انكار نمى كند. هنگامه خطبه درخشان حضرت فاطمه (عليها السلام).
نظر شما :
captcha